۲۹ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۱

پایه‌گذاران تمدن جدید (18)

مفاهیم فطری و عقلگرایی دکارتی

مفاهیم فطری و عقلگرایی دکارتی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: پایبندی دکارت به ایده‌های فطری او را در سنتی عقلگرایانه قرارمی‌دهد که پیشینه آن به افلاطون می‌رسد. "شناخت" سرشت واقعیت از ایده‌های عقل به دست می‌آید، نه از حواس. بنابراین بخش مهمی از تحقیق متافیزیکی متضمن یادگیری تفکر به‌وسیله عقل است. تمثیل غار این درونمایه عقلگرایانه را برحسب جهان‌هایی به تصویر می‌کشد که از نظر معرفتی از یکدیگر متمایز هستند.

دیالکتیک "تأمل نخست"، رویارویی میان خاص‌گرایی و روش‌گرایی را به تصویر می‌کشد، به گونه‌ای که روش‌گرایی ظفرمی‌یابد. برای مثال، تأمل‌گر (درحالی‌که حساسیت‌های تجربه‌گرایانه به زبان می‌آورد) ادعاهایی روشن و به‌ظاهرموجه نظیر "این‌که من اینجا در کنار آتش نشسته‌ام، جامه‌ بلند زمستانی بر تن کرده‌ام، این تکه کاغذ را در دستانم گرفته‌ام و چیزهایی از این قبیل"ـ مسائلی خاص که "شک‌کردن درباره آن‌ها کاملا غیرممکن است"، یا این چنین به نظر می‌رسد- را به‌عنوان مواردی مناسب برای بنیان‌های "شناخت" طرح می‌کند. دکارت، در مقابل (و در هر سطح از این دیالکتیک)، از اصول روشمند خود استفاده می‌کند تا نشان دهد که وضوح به‌ظاهر موجه چنین ادعاهای خاصی از عهده کار دشوار اثبات برنمی‌آید.

پایبندی دکارت به ایده‌های فطری او را در سنتی عقلگرایانه قرارمی‌دهد که پیشینه آن به افلاطون می‌رسد. "شناخت" سرشت واقعیت از ایده‌های عقل به دست می‌آید، نه از حواس. بنابراین بخش مهمی از تحقیق متافیزیکی متضمن یادگیری تفکر به‌وسیله عقل است. تمثیل غار این درونمایه عقلگرایانه را برحسب جهان‌هایی به تصویر می‌کشد که از نظر معرفتی از یکدیگر متمایز هستند.

افلاطون آنچه را حواس آشکار می‌سازند به تصویرپردازی سایه‌وار بر دیوار غاری با روشنایی اندک تشبیه می‌کند- به‌عبارت دیگر، انگاره‌های موجوداتی صرفا تندیسی. او آنچه را عقل آشکار می‌سازد، به جهانی از موجوداتی کاملا واقعی تشبیه می‌کند که آفتاب درخشان آنها را نورانی کرده است. این تشبیه، به‌گونه‌ای مناسب،مخمصه‌ معرفتی ما را، براساس آموزه‌های خود دکارت، به تصویرمی‌کشد.  یکی از کارکردهای روش‌های او این است که به "شناساهای" بالقوه کمک می‌کند تا توجه خود را از تصویرپردازی مبهم حواس به سوی جهان درخشان ایده‌های روشن و متمایز عقل معطوف کنند. 

شباهت‌های دیگری نیز با آموزه افلاطون درباره به خاطرآوردن(تذکر) وجود دارد. تأمل‌گر در "تأمل پنجم"ـ که روش‌شناسی دکارتی را به کارگرفته است و درنتیجه حقایق فطری درون را کشف کرده است- می‌گوید: "در ابتدای کشف آن‌ها، به نظر می‌رسد بیشتر از آن‌که چیز تازه‌ای آموخته باشم، آنچه پیشتر می‌دانستم را به یاد آورده‌ام". دکارت، در جای دیگر، درباره حقایق فطری می‌‌افزاید:

"ما از طریق قدرت هوش ذاتی خود، بدون هرگونه تجربه حسی، به شناخت آن‌ها نائل می‌شویم. تمام حقایق هندسی از این دسته هستند- نه فقط آشکارترین حقایق، بلکه تمامی حقایق هندسی دیگر، هرچقدر هم غامض به نظر برسند، این‌گونه‌‌اند. بنابراین،‌ طبق نظر افلاطون، سقراط از کودکی برده درباره اصول هندسه می‌پرسد و از این طریق او را قادر می‌سازد که برخی از حقایق را که پیشتر بر حضور آن‌ها در ذهن خود آگاه نبود، از آن استخراج کند و به این ترتیب می‌کوشد آموزه یادآوری را اثبات کند. شناخت ما نسبت به خدا نیز از همین نوع است".

آزمون فکری مشهور درباره موم، در "تأمل دوم"،  قرار است (در کنار سایر چیزها) روندی را توضیح دهد که ازطریق آن امر فطری را "کشف کنیم". به نظر می‌رسد که این آزمون فکری به تأمل‌گر کمک می‌کند تا به "ژرف‌نگری کاملا ذهنی" دست یابد و با سهولت بیشتر ایده فطری جسم را درک کند.

بنابه گفته دکارت، ذهن ما آکنده از مفاهیم عقلی گوناگون است- مفاهیمی که مضمون آن‌ها صرفا از سرشت ذهن به دست می‌آید. این مخزن شامل ایده‌های ریاضی (مثل عدد، خط، مثلث) و منطق (مثل تناقض، ضرورت) و متافیزیک (مثل اینهانی، جوهر، علیت) است. جالب آن‌که، دکارت براین باور است که حتی ایده‌های حسی ما نیز مضمون فطری دارند.

بر مبنای فهم او از فیزیک مکانیکی جدید، اجسام از ویژگی‌هایی واقعی شبیه به ایده‌های حسی ما درباره نور و صدا و مزه و مواردی از این قبیل برخوردار نیستند، بنابراین تلویحا می‌توان گفت که مضمون چنین ایده‌هایی از خود ذهن ناشی می‌شود. با وجود این، برخلاف مفاهیم عقلی محض، شکل‌گیری این ایده‌های حسی به تحریک حسی وابسته است.

براساس آموزه دکارت می‌توان گفت که ایده‌ها تا آن‌جا فطری هستند که، درمقابل اکتساب از تجربه حسی، مضمون آنها از سرشت خود ذهن اخذ شود. این توصیف می‌پذیرد که حصول مفاهیم عقلی و مفاهیم حسی،هردو، از منابع ذاتی است، هرچند که میزان آن یکسان نیست.

هرچند که موضوع عقلگرایی در معرفت‌شناسی دکارت شایسته‌ توجهی دقیق است، اما این نوشتار، درکل، بر تلاش‌های دکارت برای دستیابی به "شناخت" بطلان‌‌ناپذیر متمرکز شده است. به آموزه‌های جالب او درباره فطری‌بودن یا، به‌صورت‌ کلی‌تر، به وجود‌شناسی فکر نزد او توجه نسبتا اندکی صورت گرفته است.

کد خبر 818548

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha