۲۷ بهمن ۱۳۸۷، ۸:۴۲

اجرای نمایش "کوکوی کبوتران حرم" منطبق بر واقعیت زمانه امروز است

اجرای نمایش "کوکوی کبوتران حرم" منطبق بر واقعیت زمانه امروز است

علیرضا نادری در نشست نقد و بررسی نمایش "کوکوی کبوتران حرم" در خبرگزاری مهر با اشاره به اینکه نمایش امکان دیدن برشی از زندگی خصوصی آدم‌ها را میسر می‌کند، شیوه اجرایی آن را منطبق بر واقعیت زمانه امروز دانست.

به گزارش خبرنگار مهر، "کوکوی کبوتران حرم" جدیدترین اثر نمایشی علیرضا نادری است که این روزها در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر اجرا می‌شود. این نمایش به داستان 12 زن می‌پردازد که به زیارت بارگاه امام رضا (ع) می‌روند. در مدت اقامت این زنان ناگفته‌هایی از زندگی‌شان بازگو می‌شود که هر کدام سال‌ها آنها را با خود حمل کرده‌اند.

نادری در این نمایش از شیوه‌ای خاص برای اجرا و همچنین طراحی صحنه استفاده کرده و با ایجاد حائلی شیشه‌ای مرزی میان مخاطب و صحنه نمایش قرار داده است. در این شیوه مخاطب "کوکوی کبوتران حرم" از طریق هدفن صدای گفتگوهای بازیگران و صحنه را می‌شنود.

نادری به همراه شهره سلطانی و بهناز جعفری دو تن از بازیگران نمایش و فریبرز قربان‌زاده طراح صحنه "کوکوی کبوتران حرم" در نشست نقد و بررسی نمایش در خبرگزاری مهر به توضیحاتی در خصوص بخش‌های مختلف نمایش اعم از متن، کارگردانی، بازیگری و طراحی صحنه پرداختند که مشروح آن در دو قسمت منتشر می‌شود.

علیرضا نادری نویسنده و کارگردان نمایش "کوکوی کبوتران حرم"

* خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: انگیزه نگارش نمایشنامه "کوکوی کبوتران حرم" از کجا نشأت گرفت؟

علیرضا نادری، نویسنده و کارگردان "کوکوی کبوتران حرم": وقتی واقعه‌ای از سر می‌گذرد و تبدیل به خاطره می‌شود، مجموعه طول تاریخ گذشته در هم فشرده شده و تفکیک اصل و فرع آن از هم سخت است. زیرا مرزهای بین تخیل و واقعیت درباره خاطره گذشته به هم می‌ریزد. در دوران دانشکده چند کار زنانه انجام دادم که با شخصیت‌های زن به موضوع‌های زنان می‌پرداخت. زیرا معتقدم مسائل اجتماعی مرد و زن ندارد و دو جنس هم مقصودم نیست و مفهوم جنسیت مورد نظرم نبوده است.

کاری داشتم با نام "یک اثر و آزرده کنج دل" که زمانی دور در تئاتر شهر اجرا شد و به عنوان اثری خارجی به اساتیدمان معرفی کردم. از آن خیلی خوششان آمد و بعد که فهمیدند کار ایرانی است ایرادهایی بر آن وارد کردند. حمیرا ریاضی، شیدا پرویزی و سارا بن‌یاس در آن بازی می‌کردند. این مسئله زن‌ها و زنانگی خیلی برایم اهمیت داشت و از این رو کارهایی کوتاه با محوریت زنان داشتم.

"کوکوی کبوتران حرم" از یک اتفاق شروع شد و آن کاروان‌های زنانه و تورهای زنانه‌ای بود که به مکان‌های دیگر می‌روند. به دلیل اینکه مذهب از مسائل این سفر بود مورد توجه من قرار گرفت، چون مذهب هم از دلمشغولی‌های من بوده‌، هست و خواهد بود. ترکیبی درست در آن وجود دارد و برخی افراد آن نیز مهیا بودند، نظیر سرپرست کاروان.

او برای من خاطره‌ای از زنی بود که مدیر مدرسه‌ای داشت که سعی‌اش این بوده وی معلم مدرسه نشود اما این زن برخلاف تلاش مدیر موفق شده بود. این شخصیت ماهیتش در نمایش تغییر کرد و رئیس کاروان شد. چند عنصر آشنای دیگر نیز نظیر زنی از طبقه و دنیای سنتی و زنی متجدد و باقی شخصیت‌ها کنار یکدیگر قرار گرفتند و نمایش "کوکوی کبوتران حرم" شکل گرفت.

* آیا از ابتدا هم 12 نقش را برای نمایش در نظر گرفته بودید؟

ـ نوشته‌های اولیه متن همچنان وجود دارد و تمام شخصیت‌ها همین تعداد بودند و چیزی از آنها کم نشده است. آناهیتا اقبال‌‌نژاد از دوستان همدانشگاهی من دوست داشت نمایشی را از من با موضوع زنان کار کند. برای وی نمایشنامه‌ای نوشتم که طولانی هم شد. بعد از اتمام سه ساعت طول کشید نمایشنامه را برایش خواندم. در حقیقت این نمایشنامه برای تئاتر فجر پیشنهاد شد که مشکلاتی برای آن به وجود آمد. این را از آن جهت گفتم که یادی شود از نحوه به وجود آمدن نمایشنامه "کوکوی کبوتران حرم".

* کار شما با فضای شیشه‌ای و عجیب و همچنین صحبت‌های ابتدایی که مثل کاپیتان‌های هواپیما موقعیت را برای مخاطبان شرح می‌دهد فضایی جدی ایجاد کرده است. آیا نمی‌شد قراردادی ایجاد شود تا ما بفهیم اتفاق در طبقه سوم یک ساختمان رخ می‌دهد؟

ـ قرن‌هاست در صحنه مشعل روشن نمی‌شود و تئاتری که آدم‌ها در عمق صحنه‌ای در سینه‌کش کوه می‌نشستند و از ماسک استفاده می‌کردند از بین رفته است. چه کسی تغییر کرده است؟ شرایط اجتماعی، مناسبات و موضوع هنر. میزانسن‌ها بسته به موضوع و فضا شکل می‌گیرند. منطقی وجود دارد و آن فضایی است که رویداد در آن اتفاق می‌افتد که الزاماتی دارد. برای من قطعی است که دیدن این تعداد زن و شنیدن حرف‌هایشان برای هیچ مردی در ایران امکانپذیر نیست.

از این رو من به سمت منطق صحنه پیش رفتم. اگر این شیشه وجود نداشت و 12 زن شروع به زدن حرف‌های بسیار خصوصی می‌کردند با چه منطقی این اتفاق روی می‌داد؟ آیا غیر از این است که ما قصد مضحکه کردن برخی مناسبات انسانی را داریم؟ آیا جز این قضاوت دیگری از اجرای ما می‌شود؟ آیا ما متهم نمی‌شویم که از مناسبات فوق محرمانه تعدادی زن استفاده و آن را تبدیل به ماده درام خود کرده‌ایم تا تعدادی آدم به تماشای آن بنشینند و بخندند؟

منطق استفاده از شیشه برای این است که ما واقعیت را بپذیریم که معنایش رئالیسم نیست. روح واقعیت زمانه ما این است که شما به عنوان مرد نمی‌توانید بدون واسطه این حادثه را ببینید و من باید این واسطه را بگذارم و شما این را حس کنید. حال این واسطه مانع، رادع و بازدارنده است نمی‌دانم، ولی واقعیت است. پنجره واقعیت زندگی ایرانی است. واقعیت غیر قابل اجتنابی است. تماشای انسان‌ها در شرایط طبیعی غیر قابل امکان است.

دیوارها، شیشه‌ها و پرده‌های ایرانی قطور است. مشرفیت در معماری ایرانی یک مسئله است. همه اینها را که جمع کنیم چیزی را دیکته می‌کند که تماشاگر ایرانی نمی‌تواند این تعداد زن را در لحظات فوق خصوصی خود به راحتی ببیند و این امر باعث می‌شود میزانسن کار من به وجود بیاید و برای آن بحث و فکر کنیم تا بین اینها این فاصله وجود داشته باشد. حال صدای این افراد که باید شنیده شود.

من دو مسئله داشتم. اول اینکه این نمایش را برای یک نفر طراحی می‌کنم و هر شب 120 نفر به تماشای آن می‌نشینند و به اعتقاد من یک نفر یک نفر می‌بینند که البته ضد روح تئاتر است. در تئاتر همه جمع می‌شوند تا با هم یک چیز را ببینند. اما ما به دلایل اجتماعی این نمایش را هر شب برای یک نفر اجرا می‌کنیم. بنابراین این اتفاق می‌افتد که صدای زنان در نمایش دزدانه به گوش مخاطب برسد.

درست است که بازی ما با صدا در حد شاهکار صوتی نیست و خیلی کار دارد. ولی ما در حد میکروفن و HF صحبت می‌کنیم و بسیار خرسندیم که بگوییم این کار شد، زیرا خیلی از آدم‌هایی که با ما صحبت کردند معتقد بودند چنین کاری امکانپذیر نیست. دوست نداریم در حین شنیدن این اتفاق هیچ احساس و رابطه‌ای بین تماشاگران برقرار شود و همه با هم به یک موضوع بخندند. قصدمان این بود هر کسی خود به تنهایی احساس کند وارد کیوسکی بسته شده و با واقعیت برخورد کند.

حتی من می‌خواستم در بروشور نمایش بنویسم که بعد از تماشای "کوکوی کبوتران حرم" تماشاگران با هم حرف نزنند تا تجربه‌ای شخصی در جایی تاریک دیده شود و به پایان برسد. صحنه مجموعه اتفاقاتی است که بخشی از آن واقعیت‌های اجتماعی است و بخشی به روح زمانه مربوط می‌شود که باید در میزانسن کار و چیدمان صحنه ایجاد شود.

* ما شاهدیم که این فضا به صورت کامل آکوستیک نیست و تماشاگر در اکثر مواقع البته غیر از پچپچه‌ها و صداهای صحنه نظیر ریخته شدن آب، صدای کلید و... را می‌شنود. از این رو استفاده از هدفن می‌تواند معنای خود را از دست بدهد.

ـ ما اشکالاتی داریم ولی برخی دیالوگ‌ها را نمی‌توان شنید. این ضعف اساسی ماست ولی ما برای آکوستیک کردن تالاری که جدیدا بازسازی شده با مشکل مواجهیم. ولی باید آکوستیکش کنیم. خیلی صحنه‌ها شنیده نمی‌شود ولی این مسئله آکوستیک ضعف ماست و باید برای اجراهای باقیمانده برطرف شود.

* آیا استفاده از این طراحی صحنه و شیوه‌ اجرایی می‌تواند به نوعی راهکاری برای جلوگیری از خرده‌گیری‌ به متن نمایشنامه و به طور کلی نمایش "کوکوی کبوتران حرم" باشد؟

ـ باید توضیح مفصل بدهم. اگر این شیشه به این شکل نبود نمایش "کوکوی کبوتران حرم" نمایش متحول شده دیگری می‌شد که ما خیلی دوست نداشتیم این اتفاق بیفتد. این در حقیقت به این معنی بود که کسی ما را متهم به نشان دادن لحظات خصوصی آدم‌ها نکند. ما آدم‌ها را در شرایطی قرار دادیم که اگر بخواهند از روابط خصوصی تعدادی آدم دیگر مطلع شوند و در صورتی که تمایل نداشته باشند این کار را انجام ندهند.

دورنمات می‌گوید ضعف خود را تبدیل به نقطه قوت خود بکنید. این ایده همه چیز را معکوس می‌کند و تماشاگر کاملا مخفیانه به تماشای این نمایش می‌نشیند و این امر مانع برخی خرده‌گیری‌های بی‌دلیل از نمایش می‌شد. اگر نمایش خیلی عریان در مقابل تماشاگر اجرا می‌شد مناسب نبود.

* ما خانوده‌ای داریم که برای زیارت به مشهد آمده و دو نفر که اضافه می‌شوند و حضور آنها واسطه پیشبرد داستان می‌شود. ویژگی کار این است که نمایش خیلی متمرکز بر پیشبرد طولی خود نشده و داستان بعضی اوقات در عرض حرکت می‌کند. وقتی قرار نیست داستان ما یک واشکافی باشد، یک زندگی و حریم خصوصی را تعریف می‌کند که متعلق به خود افراد است و این حائل آن را خیلی خصوصی می‌کند ... البته در هیچ درام موفقی اینگونه برون‌ریزی وجود ندارد و گاهی برای بیان آن از فلاش‌بک استفاده می‌شود.

ـ تعداد زیادی آدم هستند که نه نقطه ضعف بلکه زخم‌هایی را با خود حمل می‌کنند و من بخشی از این زخم‌ها را توضیح می‌دهم و بعد توضیح می‌دهم که اینها با مهارتی که دارند زندگی می‌کنند. ما تحمل بالایی نداریم بلکه مهارت‌هایی کسب کرده‌ایم که زخم‌های خود را پنهان و با آنها زندگی کنیم، زیرا زندگی کردن مهمتر است. این افراد هم با همه آلام زندگی می‌‌کنند و می‌خندند و در نهایت می‌روند. برای من همین کافی و مهم است. مانند "پچپچه‌های پشت خط نبرد" که در آن هم آدم‌هایی با زخم‌هایی زندگی می‌کردند که اجتماع‌، خانواده و وراثت به آنها وارد کرده است.

درباره ناهید مسئله آموزش و پرورش در سه وجه مانند یک منشور اتفاق می‌افتد. فاطمه و مریم معلم هستند و ناهید هم به نوعی مرتبط به آموزش و پرورش است و زخم‌هایی را با خود از‌ آن طریق آورده است. درباره تکنیک نگارش در صحنه یادآوری، ناهید این سئوال را نمی‌پرسد که بعد توضیح بدهد. این پرسش از این رو اتفاق نمی‌افتد. مسئله فقط توضیح دادن نیست. این صحنه صحنه‌ای است که ما مناسبات مادر را متوجه می‌شویم. در واقع این صحنه از نمایش برای نمایش‌ دادن مادر صحنه طراحی شده که چطور از نابود شده ناهید و یک ضعف برای جلوگیری از تنهایی خودش استفاده می‌کند.

این نمایش خیلی درباره سوء تفاهم در مناسبات ما آدم‌ها صحبت می‌کند. فاطمه، دختربچه‌ای که دست خود را به دختربچه‌ای دیگر نشان داده با قضاوتی نادرست از طرف مدیر مدرسه مواجه شده که این زندگی‌اش را متحول کرده است. چند صحنه وجود دارد که نمی‌دانم تا چه اندازه در نقاط تأکید ما بوده است. چند مسئله در این نمایش گفته شده که یکی از آنها همین کج‌فهمی و سوء تفاهم است. قضاوت‌هایی که درباره هما می‌شود غلط است. در این مناسبات وقتی آزادی برای برون‌فکنی وجود ندارد شخصیت‌ها مدام خود را پنهان می‌کنند که در این پنهانکاری‌ها فضائل و برتری‌ها و استعدادهای آدم‌ها از بین می‌رود.

* بیشتر تأکید من این است که نمی‌شود در متنی واقعگرایانه علت از معلول خود از جایگاهی کمتر برخوردار باشد که درباره ناهید برایم عجیب بود.

ـ این شدت واکنش را به لحاظ علمی می‌گویید که زیاد است یا به لحاظ حسی؟

* به طور کلی معلول با علت باید مطابقت کند.

ـ در مطابقت علت و معلول شک نکنید. منظور من این است که احساس شما می‌گوید این واکنش زیاد است؟

*احساس من هم بخشی از این قضیه و دخیل در آن است. ما در نمایش شاهد معرفی زیبایی درباره آذر هستیم که وقتی پشت گاز می‌نشیند، بدون حرکت و تنها با یک نوری که رویش داده می‌شود تمام تعریف و شناخت درباره وی به ما منتقل می‌شود. این تعریف در مورد فرح نیز دیده می‌شود. وقتی چنین معرفی‌هایی در "کوکوی کبوتران حرم" داریم اتفاق ناهید و جایگاهش در مقایسه با آنها جای سئوال دارد که چرا این رفتار ناهید بعد از این همه سال باید به این حد بزرگ و زیاد باشد که حتی وی در آن لحظات قدرت تعقل و آگاهی بر خود نداشته باشد.

ـ شما را به کلینیک‌هایی می‌برم که برخی دوستان من در آنها پسکودرام انجام می‌‌دهند. وقتی پرسش‌های ما پاسخ نمی‌گیرد شدت می‌یابد. ناهید هنرمند است و اتفاقی عجیب برایش افتاده است. ناهید نزد دکتر رفته و دکتر از وی خواسته مشکلات خود را روی دفتر بنویسد. ناهید سه دفتر نوشته و حالا گم شده و نمی‌داند دفتر‌ها دست کیست و از این رو بیماریش تشدید شده است. ناهید مشکلات دیگر هم دارد. به دلایلی به هنرستان رفته که از اینها نباید غافل شد.

افشاگری‌های او نسبت به خود که در دفترها بوده نیز ناپدید شده و اینها آزارش می‌دهد. در یکی از اجراها با یکی از دوستان روانشناس صحبت کردم. این شیشه، شیشه گزل است که در روانشناسی بیمار خود را در آن می‌بیند ولی نمی‌داند کی و توسط چه کسی دیده می‌شود. این دوست مرا تشویق کرد که با این کار وارد درامی غیر رئالیستی شده‌ام. این بحث را می‌توانیم باز کنیم که ببنیم آیا این درام رئالیستی است و رئالیسم چیزی است که می‌تواند بیان شود.

آیا هر اثر هنری که شبیه واقعیت بود رئالیستی است و ناتورالیسم آیا ادامه رئالیسم است؟ رئالیسم کریتیکال چیست و کجا قرار دارد؟ این نمایش از تمام وجوه رئالیستی می‌گذرد و وارد مرحله‌ای دیگر می‌شود و جلوی همه واقعیات یک شیشه می‌گذارد و به صورت غیر رئالیستی تماشاگر را به تماشای طبقه سوم یک ساختمان می‌برد. آیا اینها رئالیستی است و ما در سالن چهارسو شاهد اتفاقی رئالیستی هستیم؟

* این شکل اجرایی بخشی از ایده اجرایی شماست و ما نمی‌توانیم به صورت صد درصد یک چیز را رئالیستی بدانیم. در هر متنی به قول شما برآیندهای ناتورالیستی داریم و گاه اتفاق می‌افتد که فارغ از این ایسم‌ها تعریفی جدید به ما می‌دهد. قضیه شیشه یک ایده اجرایی بوده و از جهتی به حس و درک فضا کمک می‌کند. خانم جعفری شما به عنوان یکی از بازیگران نمایش درباره تجربه خودتان بگویید.

ـ بهناز جعفری: در این نمایش نقش هما را ایفا می‌کنم و حضور در "کوکوی کبوتران حرم" تجربه‌ای خوب برایم بوده و ‌‌همکاری با آقای نادری و باقی دوستان برایم خیلی جذاب است.

* حس و دریافت شما از فضایی که در آن قرار گرفته‌ و بازی می‌کنید چیست؟ در مقام بازیگر نظرتان درباره این طراحی و شیوه اجرا چیست؟

ـ در روندی که در تمرین‌ها طی می‌شد من به قدری درگیر متن بودم که به چگونگی دکور و طراحی لباس فکر نمی‌کردم. حالا هم همینطور است و درگیر متن و نقش هستم و هر روز می‌‌ترسم و درگیر مهر تأیید نزدن و از خود ناراضی بودن هستم و به این فکر می‌کنم که شاید بازیم می‌توانست بهتر باشد.

* در همه بازی‌هایتان این حس را دارید؟

ـ نه در این کار اینگونه هستم. وقتی زیاد می‌ترسم و توقع دارم که اتفاقی بهتر در بازیم بیفتد این حس به من دست می‌دهد. این حس در کار "شب هزار و یکم" آقای بهرام بیضایی هم برایم وجود داشت. در آنجا هم تقلا می‌کردم و برخلاف نظر دیگران که می‌گفتند کارم خوب است خودم هیچگاه رضایت کامل را نداشتم. در این کار در جایگاه تماشاچی قرار نگرفتم زیرا از درونیات خود فارغ نشدم تا فرصت این را پیدا کنم که خود را ببینم و حتی بیرون از شیشه و در جایگاه تماشاگر به تماشای کار بنشینم.

البته در تمرین‌ها چند لحظه این اتفاق افتاد و دیدم که اتفاقی ملموس و جالب است و به تماشاگر می‌گوید که دور است و در عین حال به قدری نزدیک است که حتی صدای ریخته شدن آب در لیوان را نیز می‌شنود. این اتفاقی است که در زندگی عادی شاید قابل فهم و شنیدن نباشد و تماشاچی نفس به نفس با ما هست.

* گفتید درگیر متن و بازی خودتان هستید. آیا درگیری با متن ناشی از نوع دیالوگ‌هاست یا دلیل دیگری دارد؟

ـ خیلی کم در زندگی من بهناز جعفری اتفاق افتاده که از متنی ترس مثبت داشته باشم. شخصیت هما به قدری غنی پرداخته شده که من برای درک و رسیدن به آن و حتی لحظه‌ای عبور از آن تلاش بسیار می‌کنم. خیلی کم این اتفاق به خصوص در متون ایرانی برایم رخ داده است. همچنان فکر می‌کنم هما را کامل نشناخته و هنوز به آن نرسیده‌ام.

* آیا هنوز به شخصیت هما نرسیده‌اید؟

ـ ما با آقای نادری به یک نظر رسیده و با نقاطی مشترک به اجرا و شخصیت هما رسیدیم.

* نرسیدن به معنی صحبتی که خودتان گفتید مبنی بر اینکه تلاش می‌کنید هما را کامل شناخته و به آن برسید. این شناخت در طول اجراها صورت می‌گیرد.

ـ شاید از این جهت درست است.

صحنه‌ای از اجرای نمایش "کوکوی کبوتران حرم" در سالن چهارسو

نادری: شاید رسیدن یا نرسیدن تعریف کاملی نباشد زیرا در جایی بازیگر شروع می‌کند به لذت بردن. من این شخصیت را نوشتم و جلوتر از بازیگرم هستم، ولی حالا تجسد این شخصیت را روی صحنه می‌بینم و این به نظر من کافی است. تمام کوشش یک بازیگر و نویسنده این است که عکس اولیه را پیدا کند. وقتی تجسمی درباره کاراکتری دارید اولین تصویر بهترین است. ما در نوشتن تکامل پیدا نمی‌کنیم بلکه برای به دست آوردن تصویر اولیه حرکت می‌کنیم. چیزی که مد نظرم بوده بهناز جعفری به خوبی بازی می‌کند.

جعفری: در نمایش در شبی که می‌خواهم با فرح به سمت مرز برویم خودم همزمان با بازی به این فکر می‌کنم که چگونه فرح را گول بزنم و به صورت همزمان درگیر دیالوگ و بازی خودم هستم. این کار همچنان برای من طراوات دارد و کشف و کلنجار رفتن برای من لذت دارد. من از رنج لذت می‌برم.

* خانم سلطانی شما از حضورتان در "کوکوی کبوتران حرم" بگویید.

ـ شهره سلطانی: من نقش زری دختر را بازی می‌کنم. اینکه در این کار حضور پیدا کردم اتفاقی خوب بود. دو سال و نیم است که از تئاتر فاصله داشتم. روزی که برای تماشای یک تئاتر به مجموعه تئاتر شهر آمدم افسانه ماهیان را دیدم و به وی گفتم مایلم کار تئاتر انجام دهم. چند روز بعد ماهیان با من تماس گرفت و حضور در کار آقای نادری را پیشنهاد داد.

اول قرار بود نقش زری عروس کوتاه را بازی کنم ولی نه اینکه نقش را دوست نداشته باشم، چون متن را دوست داشتم، بلکه فکر می‌کردم نقش زری دختر برای من جذابتر خواهد بود. برعکس تلویزیون و سینما که به ناچار بعضی وقت‌ها بازی می‌کنم، نقشی را که در تئاتر بازی می‌کنم باید خیلی دوست داشته باشم. خودم به آقای نادری پیشنهاد دادم نقش زری دختر را بازی کنم که موافقت شد و شروع به کار کردیم.

* نظرتان درباره شیوه اجرا و طراحی صحنه نمایش و به طور کلی فضایی که در آن قرار گرفتید چیست؟

ـ ابتدا به ساکن که درباره این طرح صحبت شد درکی درست از آن نداشتم و نمی‌دانستم در تئاتر چنین اتفاقی می‌تواند بیفتد یا نه. ولی خود را به فکر و ایده کارگردان و طراح صحنه سپردم و سعی ‌کردم خود را با این ذهنیت هماهنگ کنم. وقتی این اتفاق را دیدم و با هدفن بخش‌های از نمایش را تماشا کردم فهمیدم چرا این ایده در نمایش حاکم است و استفاده می‌شود. جز اینکه این شیوه تجربه‌ای جالب در تئاتر است، خیلی درست استفاده شده زیرا این ذهنیت را به تماشاگر می‌دهد که به عنوان شخص سوم ناظر یک واقعیت است که خود کاراکترها از آن بی‌خبرند.

* آیا استفاده از میکروفن در سالن چهارسو روی بیان بازیگر تأثیر می‌گذارد و بازی را به نوعی سینمایی می‌کند، چون ما را قادر به شنیدن کوچکترین صداها می‌کند؟

ـ با این قضیه مشکل دارم که می‌گویند بچه‌های تئاتر بیان خود را به رخ می‌کشند. من به محض اینکه تئاتر را شروع کردم وارد دنیای تصویر هم شدم و معتقدم هیچ فرقی ندارد. در سالن‌های مختلف تئاتری هم باید قدرت صدا را تنظیم کرد و این تفکیک برای بچه‌های تئاتر حل شدنی است. از وسیله‌ای به اسم HF در کنار دیگر وسایل تئاتر باید به خوبی استفاده کنیم. در کار تصویری همیشه با این وسیله مشکل داشتم زیرا فکر می‌کردم دست و پای بازیگر را می‌گیرد. وقتی پشت شیشه به تماشای کار نشستم دیدم تأثیر خوبی دارد و من با آن کنار آمدم و حتی از آن استفاده درست می‌کنم...

کد خبر 834520

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha