یکی از نقاط برجسته طرح فکری – دینی مطهری، زبانی است که از سوی وی برای برقراری ارتباط با مخاطب مورد استفاده قرار میگیرد. ما در همین تاریخ معاصر تفکر دینی مان مصلحان و متفکرانی داشتهایم که اگر هم اندازه و هم ارج مطهری نبودهاند واجد و حامل اندیشههایی ناب و نیکو بودهاند اما اینها به هیچ عنوان تأثیرپذیری استاد مطهری را نداشتهاند چراکه گونهای غموض و پیچیدگی در زبان آنها وجود داشته که امکان ارتباط با مخاطب را از ایشان سلب میکردهاند.
مطهری اما با شناختی که از جامعه و فرهنگ خود داشت زبانی را اتخاذ کرد که همۀ اقشار جامعه بتوانند از طریق این زبان با اندیشههای وی ارتباط برقرار کنند. از این لحاظ وی تنها با دیگر متفکر و مصلح مشفق دیارمان دکتر علی شریعتی قابل مقایسه است. او نیز درد ارتباط با اقشار گوناگون جامعهاش را داشت و به همین جهت زبانی را به کار میبرد که بسی از اقشار جامعه بتوانند از آن سود ببرند. با توجه به این توجه است که مطهری نه تنها دارای کتب علمی و فلسفی است که آثاری را نگاشته است که به کار کودکان و نوجوانان هم میآیند. "داستان راستان" دقیقاً به این منظور نگاشته شده است.
علاوه بر این نمیتوان از طرح فکری استاد مطهری نام برد و پرسش مهم وی در باب جمع میان دین و دنیای جدید را مغفول گذاشت. استاد مطهری که مانند اسلاف معروف خویش مانند غزالی، ملا محسن فیض ، ملاصدرا ، علامه نائینی و اقبال لاهوری دغدغه احیای تفکر دینی را داشت نمیتوانست نسبت به رابطه دین با جهان مدرن بیتفاوت باشد. به همین جهت بسیاری از نکاتی که در باب موضوعات گوناگون دارد با تکیه بر این محور قابل توجیه است چه هنگامی که در باب حجاب سخن میگفت و چه زمانی که اصول رئالیسم را بسط می داد چه زمانه ای که شرحی جدید از فلسفه اسلامی ارائه میداد و چه هنگامی که به تاریخ نظر میانداخت و نظریه های گوناگون در باب فلسفه تاریخ را پررنگ می کرد او بجد در صدد بود با پالایش معارف دینی راهی برای برون رفت از بحرانی که تمدن اسلامی در جهان جدید با آن روبرو بود بیابد. به همین جهت است که به وی تنها نمیتوان عنوان متفکر اسلامی را لقب داد و او مصلح اسلامی هم بود.
یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی مطهری اعتقاد وی به گفتگوی درون دینی و برون دینی بود. ارتباط وی با متفکران گوناگون موقعیت منحصربفردی را برای وی در فرهنگ ایرانی به وجود آورده بود. رواج مارکسیسم در ایران وی را بر آن داشت که با کمک استادش علامه طباطبایی کتابی با عنوان "اصول رئالیسم و روش فلسفه" را بنگارد. همو بود که از استفاده از اساتید با گرایشهای گوناگون در سطح دانشگاه برای تدریس تفکرات و مکاتبشان دفاع می کرد و معتقد بود که فضای دانشگاهی ما تنها در صورت داشتن فضایی آزاد و البته آرام فرصت رشد و نمو خواهد داشت.
متأسفانه فرهنگ دینی ما بعد از وی از پرورش چهرههایی که بتوانند راه فکری وی را بجد دنبال کنند عاجز بوده است. حل بحرانهای فکری جامعه ما و لااقل طرح آنها به افرادی نیاز دارد که دانش و بصیرت استاد شهید مرتضی مطهری را توأمان داشته باشند.
نظر شما