۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸، ۸:۲۹

توسعه مبتنی بر سنت مقدور است

توسعه مبتنی بر سنت مقدور است

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: توسعه را می‌توان بسط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تعریف کرد. با این تعریف جامعه‌ای توسعه‌یافته است که در این حوزه‌ها، گستردگی‌ها و پیچیدگی‌هایی را دارا باشد. سخن همه بر سر این است که این بسط بدون داشتن یک سنت غنی ممکن و مقدور نیست.

توسعه را می‌توان بسط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تعریف کرد. با این تعریف، جامعه‌ای توسعه‌یافته است که در این حوزه‌ها، گستردگی‌ها و پیچیدگی‌هایی را دارا باشد. واضح است که با این تعبیر از توسعه، آن را نمی توان محدود و محصور به تمدن و فرهنگ خاصی کرد و در تاریخ بشری، فرهنگها و تمدنهای فراوانی را می‌توان سراغ گرفت که در آنها بسطها و پیشرفتهای شگرفی را شاهد هستیم. با وجود این، هم‌اکنون آنچه بیشتر از توسعه مراد می‌گیرند  توسعه‌ای است که در تمدن غرب و مبتنی بر تفکر غربی نضج گرفته و ساری و جاری شده است.

عقل مدرن با خود دستاوردهای فراوانی به همراه داشته که از جمله آنها ایمان و اعتقاد به این است که عقل می‌تواند دنیا و جهانی بهینه و مطلوب و همچنین زندگی و جامعه ای آرمانی بسازد. به همین جهت است که در تمدن غربی و با مدرنیته با مفاهیمی چون پیشرفت ، ترقی و توسعه بر می خوریم و همه اینها حکایت از آن دارند که بشر جدید به مدینه فاضله و اتوپیایی می اندیشیده که با عقل و علم خواهان دستیابی بدان بوده است.

هرچند به تعبیر صلب و دگمی که از توسعه ارایه شده بسی تبصره و ایراد وارد گشته با این همه الگویی از توسعه که بر مبنای عقل و علم به وجود آمده چنان ساری و جاری گشته که فرهنگی را نمی توان یافت که بی نیاز و بی بهره از آن باشد . فرهنگ ایرانی - اسلامی ما هم از یکصد سال پیش و از اولین روزهای آشنایی جدی با تمدن غرب - و دستاوردهای شگرفش - خود را بی نیاز و مستغنی از از مبانی و آثار توسعه نیافت و قصد برقراری رابطه ای جدی با آن را در سر داشت. هرچند که در این رابطه فراز و فرود های بسیار - و البته بیشتر فرود - به چشم می خورد.

مسیری که توسعه در غرب طی کرده با وضعیتی که ما هم اکنون با آن مواجهیم تفاوتی  مهم دارد؛ توسعه ای که در تمدن غرب به وجود آمد پدیده ای خودجوش و تدریجی بود که با توجه به نیازهای طبیعی آن فرهنگ حادث شده بود. تفکر و علمی در آن  فرهنگ روییده بودند که با کمک ساختارهای اجتماعی - سیاسی - فرهنگی روند تمدن غرب را تغییر دادند. این پدیده البته پدیده ای منحصربفرد بود و بسی عوامل طبیعی و انسانی نیاز داشت تا تحقق یابد.

اما وضعیت ما با موقعیت غرب در این زمینه تفاوت دارد. روندی خودجوش و طبیعی،  مارا  به سوی توسعه سوق نداده است . ما با پدیده ای مواجه بودیم  که نه  از مبنایی آن مطلع بودیم و نه از نتایجش چیزی می دانستیم. این ورود ناخواسته و ناگهانی البته واکنشهای گوناگونی برانگیخت. در ابتدا ما را به حیرت و شگفتی واداشت. بالاخره انسان در مواجهه با پدیده هایی که پیشاپیش مثال و مشابه آن را ندیده حیرت و تعجبی را در خود حس می کند. زمانی لازم بود تا این دوره بگذرد و ما اندیشیدن درباره وضعیت نوینی که در برگرفته بودمان را بیاغازیم؛ هرچند این اندیشیدن هم لوازم و شرایط مهم خود را دارا نبود و بسیار ناقص و معوج صورت می گرفت. بعدها به شگفتی ما دیدی تحقیربرانگیز و تنفربرانگیز هم اضافه شد و ما که نتوانسته بودیم به درک عمیقی از غرب برسیم به ناگزیر با حسی تنفر برانگیز به سراغ آن  رفتیم. اینها اما همه یک ریشه داشتند اینکه توسعه نتوانسته بود در اینجا ریشه بدواند و در بستر سنت ایرانی - اسلامی رشد کند.

در ادغام و امتزاج سنت ما با توسعه، محصولات فراوانی به دست آمده است: گاهی توسعه مبنا قرار گرفته و سخن از آن رفته که هرچه از سنت که مخالف توسعه است باید دور انداخته شود و مولفه های سنت چنان باید انتخاب شوند که مسیر توسعه بهتر طی گردد. گاهی هم از سنت چنان  تفاسیر و تعابیر توسعه مدارانه صورت گرفته که عین  اندیشه ها و مفاهیم توسعه به شمار ایند. ایدئولوژیک کردن سنت به همین صورت انجام می گیرد. چنان بر مفاهیم و مبانی توسعه تاکید رفته که راهی جز آنکه برداشتی خاص ( و البته ایدئولوژیک ) از سنت ارایه گردد وجود نداشته است.

حکایت مارکسیست های ایرانی هم شنیدنی است. آنها بدون آنکه کوچکترین نقشی برای سنت قایل شوند اندیشه هایی را از دیگران اخذ کرده و در اینجا مطرح می کردند. لیبرال ها نیز در این مشکل از بیماری رقیبان مارکسیست خود در رنج بودند. مشکلی که تقریبا تمام این گروهها بدان دچار بودند این بود که اصولا برداشت نزدیک به واقعی از سنت در ذهن نداشتند و  سنت حوزه ای تلقی می شد که چنان صلب است که راه را بر هر گونه تغییری می بندد و این البته تصویر اشتباهی است.

هنگامی که از سنت پرسش می شود بدان معناست که ما از سنت بیرون آمده ایم . سنت ناب همیشه با پرسشهایی که در برابر آن قرار می گیرند مشخص می شود و همین پرسشها هستند که سنت را زنده نگه می دارند. بدین جهت می توان گفت ما سنت نادیشیده و صامتی نداریم و هر سنت در معرض قبض و بسهطهای بسیاری است . این نگاه متآسفانه از دید روشنفکر و نخبه ایرانی غایب بوده است. بدین جهت دید ما نسبت به مفهوم سنت نیاز به تغییر
دارد.

نگاه ما به توسعه نیز نیاز به تعدیل دارد. چندی است با خللها و گسستهایی که عقل مدرن به خود دیده نگاه متصلبانه و ایدئولوژیک نسبت به توسعه منعطف شده است. اگر پیش از این سخن از الگوهای واحد و مشخص توسعه بود با متواضع شدن عقل مدرن راه بر تصاویر و تفاسیر واگرا و متفاوت از توسعه باز شده است. نخبگان دیار ما نه تنها سنت را سیال و جاری مفروش نگرفته اند که دیدی جزمی نسبت به توسعه هم داشته اند و این سبب شده که هنوز هم از بزرگترین چالشها و پرسشهای فکری و فرهنگی ما " نسبت سنت و توسعه" باشد.

مدعی نیستیم که در این مقال کوتاه می توان به حل گره های بزرگترین مسئله فکری دیارمان نایل شد اما باید بدانیم که ما هنوز در گام نخست قرار داریم چراکه هنوز تآویل و تصویرمان نسبت به پایه‌ای‌ترین و جوهری‌ترین مؤلفه‌های سنت و تجدد مشخص نیست؛ مشکلی که تا حل نشود بسیاری از سیاستگذاری ها و تصمیم گیری‌ها و خط مشی های ما هم عقیم خواهند بود. باری با توجه به این مقدمه " سنت و تجدد" را هنوز می توان بزرگترین پرسش فکری - روشنفکری ایران زمین به حساب آورد.

کد خبر 879017

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha