در دوره معاصر، ارتباطات فعالیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در بر میگیرد و در این میان با پیچیدهتر شدن و گسترش جوامع اهمیت ارتباطات در بعد سیاسی نیز روزافزون میگردد تا حدی که باید گفت: در شرایط فعلی ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهرهگیری از وسایل ارتباطی و رسانه های گروهی نظام های سیاسی قادر به نظم بخشیدن در جامعه و شریک ساختن مردم در زندگی سیاسی نیستند. همچنین اعضای جامعه برای ایفای نقش فعال، شرکت در انتخابات و ارتباط متقابل با سیاستمداران به رسانههای جمعی نیازمندند.
رسانههای جمعی در کنار احزاب، گروههای ذی نفوذ، طبقات اجتماعی، سندیکاها و ... نقش مؤثری در جامعهپذیری سیاسی و مشارکت سیاسی دارند و به طور مستقیم یا غیر مستقیم با رساندن اخبار و اطلاعات سیاسی، معرفی ارزشها و آرمانهای سیاسی و تبلیغ در مورد آنها، مقایسه ارزشهای سیاسی جامعه خودی با ارزشهای جوامع دیگر، بحث و گفتگو پیرامون مواضع دولت و غیره جامعهپذیری سیاسی را به انجام میرسانند.
رسانهها با جهت دهی به فرهنگ سیاسی جامعه در راستای هماهنگی و همسویی با نظام سیاسی قادر هستند سبب انگیزش، تحرک و بسیج توده مردم به سوی اهداف اصلی هر نظام گام بردارند و در خدمت نظام برای بکارگیری تمام توان جامعه باشند.
جامعه مجموعه ای از افراد است که در محیطی مشترک زندگی می کنند و نهادها، فعالیتها و منافع مشترکی دارند، اما اگر به هیچ نحوی با یکدیگر ارتباط برقرار نکنند، حتی نمیتوانند از منافع مشترک خود آگاه شوند چه این که بخواهند اقدام مشترک هدفمندی انجام دهند. اغلب گفته می شود که اساس سیاست، اشکال مختلف ارتباط به ویژه گفتگو است که نماد تعامل اجتماعی میان افراد است.
ارسطو خویشاوندی طبیعی سیاست و ارتباط را بهرسمیت میشناسد و محل پیوند این دو حوزه را "علم بیان" میداند.
وی در "علم بیان" خود اهمیت گفتگو و اشکال مختلف ارتباط اقناعی را به شکل منظمی تجزیه و تحلیل می کند. از نظر او ارتباط یعنی "جستجوی کلیه امکانات برای اقناع" و این عبارت امروزه هم محور اصلی ارتباط سیاسی را شکل می دهد. بالغ بر دو هزار سال است که سیاست و ارتباط، همواره دست در دست یکدیگر امور گوناگون ازجمله حوزه سیاسی را زیر پوشش خویش داشته اند، زیرا این دو قسمتهای ضروری طبیعت سرشت انسان را نشان میدهند.
بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی، ارتباطات را نه تنها محور اصلی مبارزات سیاسی نوین بلکه اساس معرفتشناسی آن میدانند و عقیده دارند که بدون ارتباطات، مبارزه سیاسی آگاهانهای صورت نمیگیرد.
هر ارتباطی از سه عنصر اساسی فرستنده، پیام و گیرنده پیام تشکیل شده است. در ارتباط سیاسی نیز این عناصر عبارتند از: فرستنده یا پیام دهنده (بازیگران سیاسی، سازمانها و احزاب سیاسی)، وسیله ابزار ارتباطی (رسانه ها) و پیام گیرنده (شهروندان) پیام مورد نظر و واکنش و منظور خواسته شده از سوی پیام دهنده.
الف - پیام دهنده: هر فرد یا گروهی که به منظور تأثیرگذاری بر قدرت سیاسی و خط مشی دولت اقدام کند یک پیام دهنده سیاسی است. انواع اصلی چنین پیام دهندگانی در جوامع سیاسی مدرن، احزاب و سازمانهای سیاسی هستند. همچنین روابط عمومیهای سازمانهای دولتی و غیردولتی نیز در پی تأثیرگذاری بر افکار عمومی جامعهاند.
ب - پیام: پیام دهندگان فرآیند ارتباط و اقناع را با ارسال پیام آغاز می کنند. هر پیامی از نمادهای مختلف کلمه، تصویر، صدا و حرکت دست و صورت و... تشکیل شده است و پیام دهندگان می کوشند به یاری آنها افکار و آراء خود را به ذهن دریافت کنندگان مورد نظر منتقل کنند.
ج - گیرنده پیام: دریافت کننده پیام فرد یا گروهی است که از پیام پیام دهنده آگاه می شود چه مستقیم و چه غیرمستقیم. در این مورد (ارتباط سیاسی) بطور عمده منظور گستره جمعیتی جامعه یا شهروندان است.
د - ابزار ارتباطی: پیام دهندگان ناگزیر باید از رسانه ها استفاده کنند و راهی را برای انتقال پیام هایشان به مخاطبان بیابند. راه های مختلفی ازجمله گفتگوی خصوصی و چهره به چهره برای انتقال پیام وجود دارد ازجمله مباحثات و گفتگوهای سیاسی. ولی در ارتباط سیاسی سروکار پیام دهندگان و کنشگران سیاسی عمدتاً با رسانه های گروهی و ارتباطات جمعی است تا بدین وسیله بتوانند بر مخاطبان گسترده تأثیرگذاری نمایند.
رسانه های اطلاعاتی و خبری واسطه اصلی میان سیاستگذاران و توده مردم اند. رسانه ها توده ها را بسیج میکنند تا اندیشههای جدید و تکنیک های مدرن را بپذیرند. وظیفه دشوار رسانههای گروهی این است که ساختار سیاسی با ثبات و پایداری را بنا کنند که در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایسته ای پدید آید و آن نیز به گسترش توسعه ملی سرعت دهد.
در این ارتباط دو وظیفه متفاوت برای رسانه های گروهی عبارتند از:
1- متحد کردن همه مردم کشور
2- تشویق و واداشتن آنان به مشارکت در طرح های توسعه ملی
نقش رسانه ها هدایت و تأثیرگذاری بر افکار عمومی، ساختن ایدئولوژی و فرهنگ توده ای، پرورش شهروندانی نقاد و ایجاد همبستگی اجتماعی در جامعه ای باز و کثرت گرا است.
رسانهها همچنین میتوانند در جهت منفی و برای پیش برد منافع و ترویج ایدئولوژی گروهها تبدیل شوند. به عنوان مثال در بوسنی و روآندا، رسانههای حاکم پیش از جنگ و درگیری، فقط در انحصار دولت نبود، بلکه گروههای قومی و ملی¬گراها نیز از آنها جهت تحریک و اقدام علیه گروههای مخالف بهره میبردند و به تبلیغ مرام و اندیشههای سیاسی خود میپرداختند. بعنوان مثال در واکنش به قتل رئیس جمهور روآندا، (Habyar mana)، در سال 1994، افراطیون "هوتو" (Hutu)، ایستگاهی رادیویی تأسیس کردند و توسط آن "هوتوها" را به جنگ و آدمکشی علیه "توتسیها" (Tutsis) تحریک و تشویق میکردند. همچنین از این ایستگاه، جهت هماهنگی اقدامات و عملیاتهای "هوتو"ها بهره گرفته میشد.
نظر شما