این نویسنده و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار مهر ریشه این مسئله را چنین تحلیل کرد: فرهنگ جامعه آنقدر اعتلا نیافته که نویسندگی را به عنوان یک شغل به مردم بشناساند. وقتی که از شما می پرسند شغلت چیست؟ میگویی نویسندگی، باز میپرسند نه! شغلت چیست؟ نشان از این دارد که فرهنگ جامعه هنوز نویسندگی را به عنوان یک شغل نپذیرفته است.
وی افزود: در کشورهایی که فرهنگ اعتلا یافته وقتی نویسنده رمانی مینویسد و آن را برای روزنامه یا نشریهای میفرستد با او برخورد حرفهای میشود و بلافاصله مبلغی برای او میفرستند. این در زندگینامه نویسندگان جهان هست و در آنجا امری بدیهی محسوب میشود.
ادبیات به عنوان مهمترین بخش فرهنگ به مردم شناسانده نشده است
مولف کتاب "درآمدی بر داستان نویسی و روایت شناسی" ادامه داد: در کشور ما ادبیات به عنوان مهمترین بخش فرهنگ به مردم شناسانده نشده است در حالی که در کشورهای پیشرفته قشر 20 درصدی وجود دارد که به آن می گویند "قشر بالنده". اینها لازم نیست حتما تحصیلکرده باشند و یا همه تحصیلکردهها عضو این قشر باشند بلکه اینها افرادی هستند که ادبیات جدی جهان را میخوانند.
بی نیاز در توصیف "قشر بالنده" گفت: این قشر کتابهایی را میخوانند که در کنار دادن لذت خواندن به آنها، پرسشهای معرفت و هستی شناسی در ذهنشان ایجاد میکند. حال این 20 درصد قافله سالار فرهنگ عرصههای علم و دموکراسی در جامعه هستند و وقتی تفکر اینها در جامعه گسترش یابد دیگر اقشار دنباله رو آنها خواهند شد.
"قشر بالنده" در کشور ما شکل نگرفته است
نویسنده مجموعه داستان "کوارتت مرگ و دختر" افزود: این قشر 20 درصدی نه قبل و نه بعد از انقلاب در کشور ما شکل نگرفت. پیش از انقلاب هجوم فیلمهای فارسی، کلاه مخملی و شوهای آنچنانی و پس از انقلاب هم سریالهای بی کیفیت و فیلمهای صرفاً سرگرم کننده مردم را به سمت عوام پسندی سوق داد.
وی در ادامه به نقش رسانههای گروهی در قبال ادبیات اشاره کرد و گفت: لازمه شناخت ادبیات این است که کتابهای خوب به مردم معرفی شود. در اروپا و آمریکا شبکههای تلویزیونی کتابهای مطرح جهان را به مردم معرفی میکنند و این باعث میشود مردم تشویق شوند که نویسندهها را بشناسند و کتابهایشان را بخوانند. وقتی هم کتابها خریده و خوانده شد خواه ناخواه نویسندگی حرفهای شکل میگیرد.
بی نیاز با تاکید مجدد بر نقش "قشر بالنده" در شکل گیری فرهنگ و به دنبال آن حرفهای شدن نویسندگی در قالب شغلی مستقل، بیان کرد: این 20 درصد در جامعه ما شکل نگرفت وگرنه نویسندگی حرفه میشد ما حتی میبینیم گاه خبرنگاری را هم شغل نمیدانند. علت اصلی این مسئله هم این است که فرهنگ جامعه اعتلای لازم را نیافته است.
نویسندگان ایرانی اکثراً کارمنداند
این نویسنده و منتقد ادبی که در جشنوارههای مختلف ادبی به عنوان دبیر و داور حضور داشته است در ادامه گفت: این مسئله فرهنگی خودش را بازتولید میکند بدین معنا که وقتی فرهنگ زمینه بروز و ظهور حرفهای نویسندگان را فراهم نیاورد نویسنده حرفهای و ادبیات حرفهای نخواهیم داشت و این وارد چرخهای میشود که خودش را بازتولید میکند. ما در کشورمان میبینیم که نویسندگان اکثراً کارمند اداره هستند یا در بهترین حالت معلم یا روزنامه نگارند. برخی حتی کار دوم و سوم هم دارند.
نویسنده مجموعه داستان "ترجیع بندی برای شاعران جوان" افزود: اینها که گفتم عوامل بیرونی هستند که گاه آنقدر نویسنده را به خود مشغول می دارند که او دیگر وقت مطالعه هم نمی یابد. در کشورهای از لحاظ ادبی پیشرفته نویسندگان از راه نویسندگی به زندگی مرفه دست پیدا میکنند و ما کسانی چون آلیس مونرو یا یوسا را داریم که تنها درآمدشان نویسندگی است.
تیراژ کتاب در ایران پائینتر از اردن!
وی یکی دیگر از دلایل شکل گیری این مشکل در ایران را اینگونه توضیح داد: در کشورهای دیگر تیراژ کتاب بالاست. در حالی که ایران با تیراژ متوسط 1650 نسخه در ردهای پایین تر از اردن قرار دارد. تیراژ کتاب در ایران بین 1100 تا 2200 نسخه در نوسان است و این رقمی نیست که نویسنده که چند سال وقتش را برای نوشتن یک کتاب گذاشته بتواند از طریق آن زندگی کند.
بی نیاز که مهندس است و به گفته خودش فقط دو روز در هفته کار میکند و بقیه وقتش را به مطالعه و نوشتن میگذراند مشکل دیگر را سهم پایین نویسنده از فروش کتابهایش عنوان کرد و گفت: با پایین بودن تیراژ و سهم نویسنده نمیتوان انتظار داشت که نویسنده فقط نویسنده باشد. نویسنده باید آنقدر رفاه مالی داشته باشد که بتواند سفر کند، بخواند و زبانهای دیگر را بیاموزد. شما ببینید اگر خالد حسینی، تاگور یا موراکامی میخواستند آثارشان را به زبان خودشان بنویسند اینقدر در جهان مطرح میشدند؟
نویسندگان باید بتوانند بسیاری از آثار جهانی را به زبان اصلی بخوانند
وی تاثیر مطالعه آثار ادبی به زبان اصلی را مهم توصیف کرد و گفت: نویسندگان ما باید بتوانند بسیاری از آثار جهانی را به زبان اصلی بخوانند چرا که خیلی از آثار به دلایلی در کشور ما ترجمه نمیشوند و اگر نویسنده از آنها بیخبر باشد بسیاری از تکنیکهای مطرح را نخواهد شناخت.
بی نیاز به نویسندگان مطرح روسی که به دلیل ترجمه نشدن آثارشان به زبان بینالمللی ناشناس ماندهاند اشاره کرد و از آندره مککی روسی به عنوان نمونهای موفق نام برد که به دلیل انتخاب زبان فرانسه برای نگارش آثارش توانسته جوایز معتبر جهانی دریافت کند.
این نویسنده تاثیر داشتن نگاه حرفه ای به نویسندگی بر کیفیت آثار را اینگونه شرح داد: اگر گرایشهای ذهنی فرد منبع درآمدش هم باشد خیلی بهتر است. قاعده این است که نویسنده از راه نوشتن امرار معاش کند و همین مسئله نوعی تعهد حرفهای در قبال جامعه برای نویسنده ایجاد میکند به طور مثال داستایوفسکی کتابش چاپ نشده میفروخت و همین امر او را وامی داشت که بهتر و غنیتر بنویسد. البته مساله عشق و علاقه به نویسندگی را نباید نادیده گرفت. ما افرادی چون صادق هدایت یا احمد محمود را داشتهایم که با عشق مینوشتند و نویسندگی را برای امرار معاش دنبال نمیکردند.
دولت برای شکل گیری "قشر بالنده" تلاش کند
بینیاز درباره نقش دولت در اعتلای فرهنگ و ادبیات هم گفت: اگر دولت میخواهد ادبیات در ایران مطرح شود باید شرایطی را فراهم کند که رسانههای گروهی ارزش بیشتری برای ادبیات قائل شوند. آمارهای بینالمللی نشان میدهد آن 20 درصد که "قشر بالنده" را تشکیل میدهند کمتر جرم و جنایت میکنند و از آنجا که اینها عنصر پیشرو و هدایتکننده جامعه هستند لازم است برای شکل گیری این قشر در ایران تلاش بیشتری شود.
وی در پایان تاکید کرد: بودن آنها در هر جامعهای به نفع آن جامعه است و اگر رسانهها برای ادبیات ارزش قائل شوند به اعتقاد من کم کم طرفداران ادبیات بیشتر میشوند و وقتی خریدار باشد بازار رونق میگیرد و به دنبال آن نویسندگی هم میتواند شغل مستقلی شود.
نظر شما