فيلم سينمايي " باج خور " با يك شروع كليشه اي از صحنه آزاد شدن يك زنداني افتتاح مي شود و بعد ديالوگ هايي بازگو مي گردد كه به نظر مي رسد به شدت وامدار آثار كيميايي است. با اين وجود، فصل آغازين فيلم به خوبي فضاي كلي داستان را براي بيننده ترسيم مي كند و به او هشدار مي دهد كه به ديدن فيلمي آمده است كه خشونت و حادثه ركن اصلي و اساسي آن را تشكيل مي دهد. چون جنس كلام و چهره شخصيت اصلي داستان ( اسي) به گونه اي است كه از همان ابتدا تنش و دشمني اش با دنياي خارج از زندان را بيان مي كند.
البته يك مشكل عمده درباره شخصيت هاي اين فيلم وجود دارد كه در اصل مشكل همان كاركترهايي است كه " باج خور" آدمهايش را از آنها الگو برداري كرده است. شخصيت هاي اين فيلم انگار از دنياي امروز نيستند و نبش قبر شده اند تا براي دقايقي بر پرده سينما نقش ببندند. به عبارت ساده تر، كاركترهاي فيلم با آنكه لباس آدم هاي امروز را به تن دارند و شايد در همين حوالي زندگي مي كنند، اما عمل، رفتار، گفتار و افكارشان مربوط به چند دهه قبل است. آدمهايي سياه و سفيد كه عده اي از آنها رذالت را به نهايت رسانده اند و گروهي ديگر معرفت و محبت در وجودشان مي جوشد. اين ايراد شخصيت پردازي در سراسر فيلم وجود دارد
شخصيت هاي اين فيلم از وجه ديگري هم قابل بررسي هستند. همه آدمهاي فيلم انگار در سايه هستند. اين اشخاص تنها بخش كوچكي از چهره شان قابل رويت است و تا انتهاي فيلم بسياري از خصوصيات و رازهايشان را بر ملا نمي كنند شوهر كنوني رعنا كه با نام دكتر معرفي مي شود و توفيق كه بد من اصلي قصه است؛ علي دوست اسي كه مثل يك تصوير محو مي آيد و با اندكي تاثير در قصه مي رود و حتي خود رعنا كه معلوم نيست به چه دليل با وجود تمايلات محبت آميز و مادرانه به اين نقطه مي رسد؛ همه و همه نشانگر عدم توجه كافي به شناسنامه افراد فيلم است.
البته مي توان اين توجيه را ارايه كرد كه در آثار جنايي،اتفاق عنصر اصلي پيشبرد داستان است و بيان مشخصات و پيشينه شخصيت ها در اولويت هاي بعدي قرار دارد. اما به خاطر داشته باشيم كه گرايش هاي افراد، اصلي ترين ركن ايجاد وقايع است. در غير اين صورت انگيزه ها سست به نظر مي رسند ، اتفاق ها روند منطقي خود را از دست مي دهند وارتباط فيلم به دليل گنگ شدن، با مخاطب قطع مي شود.
ديگر نقطه ضعف مهم اين فيلم به حال و هواي اثر مربوط مي شود. فيلم جنايي با استفاده از تعليق و اتفاقات غير منتظره خود بايد فضايي را ايجاد كند تا تماشاگر در بطن ماجرا قرار بگيرد. به عبارت ساده تر، فيلم كنش و واكنش موجود ميان شخصيت ها را به صورت پنهان بايد چنان پيش ببرد كه ذهن مخاطب با نقاط كور و رازهاي ناگشوده داستان درگير شود. علاوه بر اين ترس و تعليقي كه در ذات داستان وجود دارد بايد فضايي را به وجود بياورد كه تماشاگر در ناخودآگاه خود به سوي كشف حقايق كشيده شود. اين فضاي سنگين راهي است براي اينكه مخاطب در راه يافتن اصل ماجرا به اشتباه بيفتد. چون در فيلم هاي جنايي، غافلگير كردن بيننده از اصول اوليه و مهم به شمار مي رود. اما در فيلم باج خور اين فضا در بسياري از صحنه ها تاثير گذار و مهيج نيست و تماشاگردر جاهايي پي گيري داستان فيلم را كاملا" از دست مي دهد. براي نمونه فيلم در صحنه اي كه اسي، رعنا را به سوي قتلگاه مي برد دچار ترديد و دلهره مي شود و براي ديدن انتهاي اين صحنه انتظار مي كشد. اما صحنه پس از زخمي شدن اسي و ديالوگ هايي كه در هنگام مراقبت دكتر و رعنا رد و بدل مي شود، آنقدر كش پيدا مي كند كه فيلم ريتم خود را از دست مي دهد و با تعليق و فشار رواني وقايع با بيننده خود فاصله زيادي پيدا مي كند.
حقيقت اين است كه گره هاي فيلم باج خور قبل از اينكه داستان به اتمام برسد در ذهن مخاطب حل شده است. فيلم هاي جنايي نبايد به سرعت براي بيننده قابل هضم باشند؛ بلكه بايد در فضاي ذهني مخاطب باقي بماند و رسوب كند به نحوي كه رسوب آن زمان ببرد. يعني در طول فيلم بايد ذهن مخاطب آنقدر درگير وقايع مختلف و كشف روابط ميان شخصيت ها شود كه آشكار شدن رازهاي نهفته در قصه و باز شدن گره هاي دراماتيك در پايان فيلم براي بيننده تعجب برانگيز گردد و تا مدتي پس از پايان فيلم همچنان در گير قصه اي پر چالش و پر معما باشد و همچنان به دنبال كشف روابط ميان شخصيت ها بگردد.
اما اين فيلم قبل از پايان نمايش در سالن سينما ، در ذهن مخاطب به اتمام رسيده است و اين مطلب را به ذهن متبادر مي كند كه اين فيلم با همه خصوصيات مثبتي كه دارد اي كاش آنقدر تاثير گذار بود كه بيننده را در همان بار نخست به خود جلب مي كرد.
فيلم " باج خور " با تمامي ضعف هايي كه دارد از فيلمبرداري و نورپردازي بسيار خوبي برخودار است و اين دو عنصر همراه با تمامي لحظات فيلم جلو مي روند. بايد اذعان داشت، با وجود بازي هاي بسيار خوب و حرفه اي كه در فيلم ارايه مي شود، اين دو عنصر، جلوه بسياري خوبي از فيلم ارايه كرده و حتي ايرادهاي بازيگران را هم پوشانده است. ديگر عنصر موثر در اين فيلم موسيقي است كه به مفهوم واقعي كلمه شنيده نمي شود و در تار و پود اثر با دقت و هوشمندي خاصي تنيده شده است.
ميزانسن هاي دقيقي كه كارگردان تعبيه و ارايه كرده است نيز ازجمله ويژگي هاي اثر به شمار مي رود . كارگردان از اين طريق توانسته استفاده بسيار خوبي از نماهاي مختلف در فيلم بكند . با آنكه در فيلم بر اغواگري شخصيت رعنا تاكيد وجود دارد و گريم او براي تبلور اين گرايش به خوبي اجرا شده است، اما هيچ نمايي در فيلم بدون انديشه و بيان سينمايي به كار نرفته ، به هيمن خاطر است كه تصاويرتنها بر زيبايي هاي ظاهري بازيگر تاكيد ندارد . كادرها دقيق و هوشمندانه انتخاب شده اند و تعدد پلان ها از ويژگي هاي بارز فيلم به شمار مي رود.
در مجموع بايد گفت موتمن ابزار سينما را به خوبي مي شناسد، ولي هنوز در ساخت فيلم هاي جنايي كم تجربه است.
نظر شما