یکی از ابعاد بارز توسعه سیاسی و مشارکت مردم در صحنههای مختلف جهت تعیین سرنوشت و ترسیم سیاستگذاریهای مهم در هر نظام سیاسی انتخابات است. انتخابات یکی از مصادیق مشارکت سیاسی شهروندان در فرآیند سیاسی است.
مشارکت سیاسی علت و نیز نتیجه باز خورد بر مبنای دسترسی آزاد افراد و گروه ها به حوزههای رأی گیری است. طبق قواعد بازی رأی دادن، نامزدهای رقیب جهت بدست گرفتن قدرت و مشاغل مربوط، برنامههایی را برای پاسخ دادن به پارهای از مشکلات ارائه مینماید. آرای مردم به معنای میزان تطابق برنامه نامزدهای انتخاباتی با نیازمندیهای آنان است. بدین ترتیب پیروزی یک نامزد در انتخابات مستلزم برخورداری از اطلاعات دقیق پیرامون خواستها و اولویتهای رأی دهندگان میباشد. همین طور رأی دهندگان نیز میباید از توانایی و بینش کافی برای ارزیابی و قضاوت در مورد برنامه نامزدهای انتخاباتی بهرهمند باشند.
امروزه با توجه به تحولات جامعه بشر و زندگی انسان معاصر در عصر ارتباطات، مقوله علم ارتباطات وضع منحصر به فردی پیدا کرده است و بر خلاف سایر متغیرهای وابسته به سیاست، سیاست را به خود وابسته کرده به طوریکه به عنوان متغیری مستقل در کنش سیاسی نقش آفرینی می کند.
با کمی تساهل میتوان گفت، مناسبات بین انسانها بیشتر از آنکه تحتتاثیر رفتارهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و کنشهای مربوط بهحوزههای متعدد فرهنگی و اجتماعی باشد، تحت تاثیر جریانهای ارتباطی و رسانهها می باشد.
در حوزه سیاست هم، مانند تمامی حوزههای دیگر، رسانهها و ارتباطات نقش مهم و تعیینکنندهای دارند. حوزههای دموکراتیک در سیاست، بهطور خاص با رجوع به آرایعمومی و با فرایندهای دموکراتیک نظیر انتخابات، شناخته میشوند.
یکی از نکات مهم و قابل توجه در تاثیر رسانهها بر مخاطبان، میزان شناخت و آگاهی آنان از گروههای مختلف جامعه میباشد. در واقع گروههای مختلف جامعه، رفتارها و عملکردهای خاص سیاسی، فرهنگی و ... دارند که شناخت این گروهها برای تعامل رسانهها و چشم انداز این تعامل ضروری مینماید.
گروهی از افراد جامعه دیدگاه و اندیشه مستقل از رسانهها ندارند و از افکار دیگران تبعیت میکنند که آنها را گروه اکثریت خاموش مینامند. این گروه بیشتر به دنبال تیتر خبرها هستند تا محتوای خبر و اغلب با خاطرات گذشته زندگی میکنند و وسایل ارتباط جمعی بیشترین تاثیر را بر این طیف دارد. این گروه ارتباطی یکطرفه با رسانه دارند و از فرهنگ شفاهی برخوردار هستند. تاثیر پذیری این گروهها از گروههای مرجع زیاد بوده و به نوعی تحت تاثیر جریانات قرار میگیرند.
برای گروهی از افراد جامعه انتخابات و اصولا سیاست مهم تلقی نمیشود که آنها را گروه بیتفاوت مینامند. این گروه یا در انتخابات شرکت نمیکنند یا از سر تفنن و سرگرمی در آن شرکت میکنند. یکی از وظایف رسانهها توجه به این گروه و دادن آگاهی لازم جهت مشارکت سیاسی آگاهانه است. حضور این گروه بدون آگاهی لازم است و باید از گسترش دامنه این نوع برنامه سازیهای جذاب جلوگیری کنند و دادن آگاهی و دلواپسی نسبت به مسایل مربوط به کاندیداها و مشخصات آنها از وظایف اصلی رسانههاست.
گروه دیگر، گروه اقلیت هوشیار نامیده میشوند. این گروه افرادی هستند که به دنبال پست و مقامهای سیاسی نبوده ولی به طور جدی پیگیر مسایل سیاسی هستند و از طریق کانالهای متعدد رسانهای به دنبال کسب اطلاعات سیاسی، سابقه کاندیداها، مسایل مهم روز و ... هستند.
زمانی که رسانه اعتبار و مقبولیت خود را از دست میدهد، نقش این افراد به عنوان رهبران فکری و مرجع بسیار مهم، بارزتر میشود. به عبارت دیگر این گروه به مثابه مرجع فکری برای اکثریت خاموش جامعه را بازی میکنند که تاثیر گذاری آنها با اعتبار رسانهها ارتباط مستقیمی دارد. به عبارت دیگر هر چه اعتبار رسانهها پایین باشد، تاثیر گذاری گروه مرجع بر افکار و اذهان گروه اکثریت خاموش بیشتر خواهد بود.
گروه دیگر، گروه شهروندان فعال هستند که در اجتماعات، راهپیماییها، جلسات، نشستها و ... شرکت مستقیم و فعالی دارند. این گروه به نوعی درگیر مسایل سیاسی هستند و علاوه بر مطالعه سیاسی به فعالیتهای سیاسی نیز دست میزنند. به عبارت دیگر نقش این گروه در فرآیند سیاسی محدود به حضور در مواقع خاصی چون انتخابات، همه پرسی و ... نیست و نقشی حداکثری در فرآیند و مشارکت سیاسی ایفا میکنند.
گروه دیگر در فرآیند سیاسی، گروه رهبران سیاسی است. این گروه شامل احزاب، مطبوعات، رهبران جناحهای فکری، تصمیم گیرندگان اصلی و ... به عنوان رهبران فکری رده بالا و تئوری پرداز محسوب میشوند. این گروه به نوعی مرجع و منبعی برای مردم میباشند که در مواقع مهم به عنوان همگام و همفکر مردم ظهور میکنند و به ایفای نقش میپردازند.
امروزه در بیشتر کشورهای توسعه یافته از رسانهها به عنوان نهادهایی که همگام و همفکر مردم هستند و به عنوان مرجع اصلی مردم یاد میشود. زیرا که تلقی عمومی این است که احزاب، گروهها و تشکلهای مختلف دنبال منافع جناحی و حزبی خودشان هستند تا منافع مردم.
برای آنکه نظام سیاسی بتواند نسبت به تقاضاهای رو به افزایش مردم پاسخگو باشد میباید به طور جدی وارد فرآیند توسعه و نوسازی سیاسی شده و ضمن انجام اصلاحات و دگرگونیهایی در ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه، ظرفیت و قابلیتهای خود را برای ارائه دادههای مناسب افزایش دهد.
نظر شما