خجسته کیهان درباره لزوم ترجمه مجدد آثار کلاسیک و کهن غرب به خبرنگار مهر گفت: برخی از ترجمههای خوب قدیمی ما از متون کلاسیک و کهن نایاب هستند و این خود یکی از دلایلی است که ترجمه متون قدیم را ضروری میکند. به طور مثال ترجمه بسیار عالی و دقیق مشفق همدانی از "سرخ و سیاه" استاندال در حال حاضر نایاب است.
وی افزود: البته از دید من موضوع یک زاویه دیگر هم دارد و آن هم این است که وقتی ترجمه خیلی خوبی از یک اثر در ادبیات ما موجود است دیگر ضرورتی وجود ندارد که ما همان اثر را دوباره ترجمه کنیم بلکه میتوانیم آن را تجدید چاپ کنیم.
ترجمههای ضعیف را دوباره به مترجمان بسپاریم
مترجم آثار پل استر ادامه داد: ابتدا باید یک مطالعه دقیق درباره ترجمههای گذشته انجام گیرد و آن دسته از آثاری که ترجمههای خوب دارند از آثار ضعیف جدا شوند، آثار خوب را تجدید چاپ کنیم و آثار ضعیف را به مترجمان بسپریم تا بار دیگر آنها را ترجمه کنند و به نظر من ضرورتی ندارد همه آثاری که قبلا ترجمه شدهاند باردیگر ترجمه شوند.
وی با ذکر مثالی صحبتهایش را اینگونه تکمیل کرد: ما پیش از این ترجمهای از رمان " خانم دالاوی " نوشته ویرجینیا وولف داشتهایم که هم نامفهوم است هم افتادگیهایی دارد و وقتی ناشر به من سفارش داد که این اثر را دوباره ترجمه کنم خیلی خوشحال شدم چراکه "خانم دالاوی" اثر جالب و مهمی است که میبایست ترجمه خوبی ازآن در اختیار خواننده باشد.
کیهان ادامه داد: ولی در مورد "سرخ و سیاه" استاندال من فکر می کنم اگر امروز هم کسی بخواهد آن را ترجمه کند اثری بهتر از آنچه آقای مشفق داشته است، ارائه نخواهد کرد. ترجمه ایشان به فارسی فاخر، زیبا و وفادار به متن است که در جاهایی از خود متن هم بهتر است.
وظیفه مترجم وفاداری به متن است
مترجم "به سوی فانوس دریایی" نوشته ویرجینیا وولف در پاسخ به این پرسش که آیا مترجم امروزی در ترجمه متون کهن مجاز است از لحن امروزی استفاده کند یا خیر؟ گفت: اعتقاد من این است که وظیفه مترجم وفاداری به متن و نثر است و به جز این کار ترجمه کار دقیقی نیست. ما مجاز نیستیم یک نثر را هرجور که دلمان خواست ترجمه کنیم .
وی ادامه داد: هر متن به ویژه متن کلاسیک، تاریخچه مشخصی دارد. همچنین حتما نویسنده برای انتخاب قالب نوشتاری اش دلیلی داشته است .به همین دلایل مترجم باید به ساختار زبانی او وفادار بماند و اگر غیر از این عمل کند ماحصل ترجمه چیزی میشود که با اصل آن فرق دارد.
این مترجم که ترجمه مجموعه داستان "من قهرمان نیستم" اثر پییر اتن گرونیه را در کارنامه خود دارد افزود: مترجم باید اساس کارش وفاداری به متن باشد و در عین حال اثری ارائه دهد که نامفهوم نباشد. به اعتقاد من شخصی سراغ خواندن متون کلاسیک میرود که کتابخوان حرفهای است پس چنین آدمی درک درستی از یک ترجمه خوب کلاسیک خواهد داشت و نیازی نیست برای درک او از لحن زبان روز استفاده کرد.
کیهان پیشنهاد کرد اگر لغت، اصطلاح و یا جملهای دیرفهم بود و نیاز به تفسیر داشت مترجم میتواند آن را در پینوشت توضیح دهد.
میتوان به همان ترجمههای قبلی ضمایمی افزود
این مترجم در جواب به این سوال که با گسترش امکانات ارتباطی و تولید فزاینده علم، مترجم امروزی منابع بیشتر و سهل الوصولتری در اختیار دارد که مترجمی در 50 سال پیش علیرغم تواناییهای شخصی به چنین امکاناتی دسترسی نداشت آیا نمیتوان استدلال کرد که حتی یک ترجمه خوب دیروزی را یک مترجم خوب امروزی میتواند بهتر ترجمه کند و این خود ضرورتی است بر ترجمه مجدد آثار؟ گفت: این مسئله هم ترجمه مجدد آثاری که قبلا به خوبی ترجمه شدهاند ضروری جلوه نمیدهد. درست است که در حال حاضر منابع مطالعاتی در قالب نقدها، مقالات، ترجمههای مختلف و ... در اختیار است ولی میتوان از آنها برای افزودن ضمایم به ترجمههای قبلی در انتشار مجدد استفاده کرد و یا حتی کتابهای مستقلی در توضیح و تبیین بیشتر یک اثر چاپ کرد.
وی افزود: برخی ترجمهها واقعا اثر هنری هستند که هم ترجمه درستی دارند هم قابل فهم هستند. پس چه دلیلی دارد چنین کاری را دوباره ترجمه کنیم.
بانک اطلاعات ترجمه تشکیل شود
مترجم "موسیقی شانس" پل استر در پاسخ به پرسش دیگر ما مبنی بر اینکه مرجع تشخیص اینکه چه ترجمهای خوب است و چه ترجمهای بد کیست؟ بیان کرد: در حال حاضر متاسفانه مرجعی برای ارزیابی داشتههایمان در عرصه ترجمه وجود ندارد و روال بدینگونه است که ناشر به مترجم سفارش می دهد و مترجم یا میپذیرد یا خیر. ولی به نظر من وجود یک مرجع مشخص متشکل از مترجمان، صاحبنظران و محققان ادبی که وظیفه شان بررسی وضعیت ترجمه از گذشته تا امروز باشد ضروری است.
کیهان ادامه داد: این مرجع میتواند بانک اطلاعاتی از کتابهای ترجمه شده و در دست ترجمه هم تدارک بیند. در حال حاضر من به عنوان یک مترجم خبر دقیقی ندارم دیگر مترجمان در حال انجام چه کاری هستند و این نقیصهای است که باید برطرف شود.
مترجم "اسطوره سوپرمن" نوشته امبرتو اکو درباره موضوع دیگر این گفتگو مبنی بر زوایای دید مختلف هر مترجم که خود میتواند دلیلی برای ترجمههای متنوع از یک اثر باشد تصریح کرد: معمولا آثار بزرگ دنیا توسط چند نفر ترجمه میشود. مثلا "در جستجوی زمان از دست رفته" تا چند سال پیش توسط سه مترجم به انگلیسی ترجمه شده بود که برخوردها هم با این ترجمهها متفاوت بود و هر فردی به فراخور سلیقه و دیدگاه خودش ترجمه خاصی را پسندیده است.
وی نظر خود را در این باره که گاه یک مترجم خوب در دورهای به دلیل فشارهای حاکم از سوی جامعه و یا تعصبات شخصی ترجمهای جهتگیرانه از اثری ارائه میدهد که این امر خود دلیل دیگری برای بازترجمه آثار در گذر زمان است، اینگونه بیان کرد: به هر حال اینگونه مسائل همیشه در همه جای جهان بوده است و این هم میتواند انگیزهای باشد که مترجم امروزی ترجمه اثری را که قبلا بخشهایی از آن حذف شده و یا به دلیل تعصبات دچار تحریف شده دوباره ترجمه کند.همچنانکه در سالهای سال بعد هم مترجمانی در آینده شاید به ترجمههای ما چنین نگاهی داشته باشند.
خلاء داریم/ دانشکدههای ادبیات به یاری بیایند
کیهان در بخش دیگر صحبتهایش از آثاری در ادبیات کلاسیک غرب صحبت کرد که هرگز به فارسی برگردانده نشدهاند و در این باره تاکید کرد: به طور مثال در ادبیات انگلستان ما آثار شکسپیر را ترجمه کردهایم و سپس با یک خلاء روبهرو هستیم تا چارلز دیکنز و در فاصله ظهور این دو نویسنده ما در معرفی نویسندگان بزرگ انگلیس کمکار بودهایم. مثلا رمان "تام جونز" اثری است که هر کسی بخواهد به طور حرفهای ادبیات انگلیس را دنبال کند حتما روی این اثر شاخص کار میکند ولی ما تا کنون آن را به فارسی ترجمه نکردهایم.
وی در پایان پیشنهاد کرد: برای رفع مشکلات موجود و همچنین بهتر شدن وضع ترجمه در ایران لازم است تشکل منسجمی از مترجمان و صاحبنظران ادبی تشکیل شود و مساله بانک اطلاعات ترجمه را مورد نظر قرار دهند. همچنین برای رفع خلاء آثاری از ادبیات کلاسیک غرب که تاکنون به فارسی ترجمه نشدهاند لازم است دانشکدههای ادبیات که با تاریخ و سیر ادبیات غرب بیشتر آشنایی دارند به کمک جریان ترجمه بیایند تا با ارتباط نزدیکتر جامعه دانشگاهی با جامعه ادبی بتوانیم جریان ترجمه را تقویت کنیم.
نظر شما