اگر چه مارکسیسم از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی بطور فزاینده ای در اروپا گسترش و جاذبه پیدا کرد، ولی در شروع قرن بیستم دچار چنان تحولاتی شد که حتی می توان از انواع گوناگون آن نام برد و جالب اینکه بعضی از آنها از چارچوبه های تصورات خود مارکس و انگلس فراتر رفته تا جایی که ابهاماتی را برای مارکسیستها بوجود آورد.
"ژول گود" در رساله خود تحت عنوان "سوسیالیسم دسته جمعی" برای اولین بار در سال 1879 بطور جدی به عقاید توده ای و دسته جمعی می پردازد.
در حالیکه طرفداران او (گودیستها) سعی در حفظ خلوص مکتب سوسیالیسم داشتند، بعضی از جناح های کارگری احزاب سوسیالیست به رهبری پل بروس با شعار اصلاحات و رفرم سعی داشتند به سوسیالیسم واقعی و عینی دست یابند.
برای این منظور دست به ایجاد سازمانی فدراتیو جهت اتحاد و همبستگی کارگران با عقاید سوسیالیستی زدند. چون طرفداران بروس از اهدافی شدنی و ممکن در سوسیالیسم طرفداری می کردند، به همین جهت هم به "پاسیبلیست" معروف شدند. البته از نظر گودیستها آنها بیشتر به دنبال ناممکن بودند تا ممکن.
ضمنا باید توجه داشت که بروس خود بیشتر تمایلات آنارشیستی داشت. از مسایلی که او فوری و زود، امکان پذیر و قابل دسترسی می دانست، ایجاد یک اداره بخشداری آنهم بصورتی بود که خدمت های دولتی را عمومی کرده تا بدین ترتیب قدرت دائما از پایین بطرف بالا در حرکت باشد.
عقاید پاسیبلیستها اگر چه در سوسیالیسم ضعیف فرانسوی از جایگاه نسبتا خوبی برخوردار بود، ولی به زودی بوسیله سوسیالیستهای مستقل به عقب رانده شد. در این رابطه می توان از الکساندر میلراند نام برد که موضعی کاملا افراطی داشت.
همچنان که همکار سالهای اولیه فعالیت او "ژان ژوزه" نیز ابتدا از موضعی کاملا افراطی برخوردار بود، ولی پس از شیفتگی و وقف خود به سوسیالیسم و درک واقعیت آن با قاطعیت از تزهایی اصلاح طلبانه دفاع می کند که بدین ترتیب طرفداران بسیاری بدست آورد.
میلراند نیز در سال 1896 در نطق انتخاباتی خود در "سنت مانده" در حومه پاریس برنامه های اصلاح طلبانه خود را برای فرانسه بطور کوتاه و مجمل ارائه داد : "کاپیتالیسم باید جای خود را به مالکیت بخشداریها داده و با کمک حق رای عمومی و مبارزات پارلمانی نکات منفی آن را بر طرف نماید."
بعد از چندی که "میلراند" به جامعه بورژوازی پیوست، "ژوزه" به عنوان شناخته شده ترین رفورمیست (اصلاح طلب) سوسیالیسم فرانسه همچنان باقی ماند.
او تعیین کننده خط مشی "حزب سوسیالیست فرانسه" شد که در سال 1902 بنیاد گذارده شد. اغلب افراد و گروه های غیر وابسته، همچنان که پابلیستها به این حزب تعلق پیدا کردند و از آن گذشته مورد توجه اکثریت جامعه سوسیالیست کارگران فرانسه نیز قرار گرفت. به بیان ساده از هر 3 رای احزاب سوسیالیست، این حزب موفق شد به 2 رای آن دست یابد.
اگر چه بعدها توسط گودیستها قدری مورد فشار و رقابت قرار گرفت، ولی به هر حال موفق شد با کمک اکثریت در پارلمان، دولت را در راه اقتصاد اشتراکی رهنمون شده و رهبری قدرت اقتصاد را به اتحادیه های صنفی نشان دهد.
نظر شما