۹ تیر ۱۳۸۸، ۹:۰۷

مبانی نظری آنارشیسم سیاسی

مبانی نظری آنارشیسم سیاسی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: آنارشیسم از لغت یونانی به معنای عدم حکومت گرفته شده است. در زبان و تئوری سیاسی مقصود از آنارشیسم، فلسفه‌ای است که قدرت سیاسی را به هر شکلی که باشد نامطلوب می‌شمارد و در واقع افراطی‌ترین شکل فردگرایی است.

هسته اصلی و مرکزی آنارشیسم دشمنی با دولت است ولی در عین حال هر نوع قدرت سازمان یافته اجتماعی و دینی را نیز محکوم می کند. آنارشیسم قوانین دولتها را سرچشمه تعرض و منشا شر اجتماعی تلقی می کند و به همین دلیل خواستار از میان رفتن همه دولتها به معنای امروزی آنها است و به جای آن هوادار همکاری داوطلبانه است.

باید توجه داشت که آنارشیسم برخلاف آنچه که متداول است، هرج و مرج نیست و جامعه ای بدون نظم آرزو نمی کند، بلکه به نظامی می اندیشد که نتیجه همکاری آزادانه افراد باشد که بهترین شکل آن ایجاد گروه های خود مختار است، زیرا آنارشیستها عقیده دارند که انسان ذاتا اجتماعی است.

فلسفه آنارشیسم بین سالهای 1930 تا 1960 بویژه توسط دانشجویان در شورش های اواخر دهه 60 در کشورهای سرمایه داری دوباره احیاء و تقریبا یک پدیده روزمره شده بود و این فلسفه به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی - اجتماعی متجلی گردید.

رویکرد عام آنارشیست ها تأکید بر این نکته است که می توان بدون ساختارهای مقیدکننده یا محدودیت زا زندگی نیکویی داشت. هر سازمان یا اخلاقیاتی که با آزادی انتخاب شیوه زندگی در تعارض باشد  باید مورد حمله، انتقاد و نفی قرار گیرد. پس مسئله مهم آنارشیست ها تعریف موانع و ساختارهای تصنعی و تمایز دادن آنها از ساختارهای طبیعی یا فعالیت های اختیاری است.

از اندیشمندان برجسته ی آنارشیست می توان از ویلیام گادوین، ماکس استیرنر، لئو تولستوی، پرودون، باکونین، کروپوتکین و اخیراً متفکران آزادی طلب و محافظه کاری با گرایش آنارشیستی مانند هانس هرمان هوپ و موری روثبارد را نام برد.

شاخه های مختلف آنارشیسم بر جنبه های مختلفی از جامعه "بی رهبر" تأکید دارند: روایت های آرمانشهرگرا در پی مساوات گرایی (egalitarianism) جهاشمولی هستند که در آن هرکس یک نفر به شمار آید و نه بیشتر، و لذا ارزش های هر شخصی وزن و ارزشی برابر با دیگران داشته باشد (آنارشیست های آرمانشهری در قرن نوزدهم این ایده را در جوامع کوچک گوناگونی آزمودند، جوامعی که همگی عمر کوتاهی داشتند).

 اما آنارشیست هایی که همدلی بیشتری با انگاره فردگرایی آمریکایی دارند یا کسانی که در پی زندگی ساکت و منزوی نزدیک به طبیعت هستند، مساوات گرایی را رد می کنند.برای نمونه، ماکس استیرنر هر نوع محدودیت بر کنش افراد را نفی می کند.

ساختارهای اجتماعی را که می توانند به طور خودجوش شکل گیرند – مثلاً اتوریته خانواده، پول، مؤسسات قانونی (مانند قوانین متعارفی)، و حقوق مالکیت مورد قبول او نیست.

پرودون، از جانب دیگر، مدافع جامعه ای از همکاری شرکت های کوچک است. جنبش همکاری اغلب کسانی را جذب می کند که گرایش اجتماع گرا دارند اما از مدل بالقوه مستبد سوسیالیسم رویگردان هستند. اندیشمندان لیبرالی که حامی بازار آزاد هستند هم گاهی راه حل های آنارشیستی را برای مسائل اقتصادی و سیاسی تجویز می کنند. این دسته اعتقاد دارند که سرشت دلبخواه و اختیاری نظام بازار، آن را اخلاقی و ابزار مؤثری برای توزیع منابع می سازد. به همین خاطر آنان دولت را به خاطر  قصور در تهیه  منابع لازم ( تأمین درمانی و آموزش و نیز پلیس و خدمات حفاظتی) سرزنش می کنند. به باور آنان کالاها و خدمات اجتماعی باید به طور خصوصی و از طریق بازار آزاد عرضه شوند.

گرایش سیاسی آنارشیستها هر چه که باشد( اجتماع گرا باشند یا فردگرا)، مسئله فلسفی پیش رویشان این است که چگونه قرار است جامعه آنارشیک را حفظ کرد. این مسئله شایان توجه است و باید ناهمسازی های احتمالی چنین جامعه ای را بررسی نمود.

آنارشیست های تاریخ نگر معتقدند که آنارشی حالت نهایی دولت است که انسان (ناگزیر) به آن می رسد. آنها با کلیّت نظریه مارکس موافق اند. مطابق این نظریه تاریخ (و آینده) به دوره های قراردادی تقسیم  می شود که ویژگی شان حرکت به سوی کمتر شدن اتوریته در زندگی (یعنی زوال تدریجی ساختارهای سرکوب گر یا تقسیم کننده جامعه است)، و این حرکت اجتناب ناپذیر است.

 آنارشیست های رادیکال ادعا می کنند که آینده را تنها با نبرد می توان از آن خود نمود، پس باید در برابر هرگونه تحمیل اتوریته بر کنش های فرد ایستادگی کرد. این مبارزه جویی شامل کنش فعالانه  آنارشیست ها برای خراب کردن، بی اثر کردن و امحای ابزارهای جبّاریت دولت نیز می شود؛ جناح مساوات گرای آنارشیسم  فقط دولت را جبار می داند اما کسانی که همدلی بیشتری با نقد اخلاقی سوسیالیسم به سرمایه داری دارند، بر سرشت سرکوبگر شرکت های چندملیتی و کاپیتالیسم جهانی تأکید دارند.

در مورد شیوه  نفی اتوریته، برخی آنارشیست ها مسالمت آمیز عمل می کنند ( و از اعتراض گاندی به حاکمیت بریتانیا بر هند سرمشق می گیرند)، بقیه توسل به خشونت را  برای حفظ آزادی شان از  جبر خارجی مباح می شمارند.

برخی شاخه های آنارشیسم، همسو با لیبرال های مدرن و برخی سوسیالیست ها و محافظه کاران، جهان مادی و پیشرفت اقتصادی را یک ارزش ذاتی نمی دانند.

به طور کلی اصول اساسی و اعتقادی  مکتب آنارشیم عبارت است از:

۱) مخالفت با هرگونه قدرت مرکزی و یا هر روشی که در نهایت به تائید چنین قدرتی ختم شود؛
۲) مخالفت صریح با قانون و قانونمندی؛
۳) خواست آزادی تمام و کمال و بی چون و چرا بر ای تک تک افراد جامعه بنا به هر نوع شرایطی که دارا هستند؛
۴) اعتقاد به این اصل که در روی زمین هیچ چیز متعلق به هیچ کس نیست و همه چیز متعلق به همه کس. 

کد خبر 904635

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha