سعید ناجی که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در پاسخ به این سؤال که چه پیششرطهایی باید وجود داشته باشند که ما در عرصه علوم انسانی دارای نظریهپردازان قوی باشیم؟ گفت: پیششرطها یا تحولات مورد نظر شما میتوانند در زمینههای مختلفی صورت پذیرند تا محققان و نظریهپردازان قوی در علوم انسانی به بار بیایند.
وی افزود: این زمینهها میتوانند شامل امور فرهنگی، اجتماعی یا آموزشی باشند. بنده به تحولات فرهنگی و اجتماعی نمیپردازم و میتوان به متخصصان رجوع کرد و در مورد شرایط اجتماعی و فرهنگی پیشرفت علوم، بطور اعم و علوم انسانی بطور اخص از آنها پرسید. اما من به مشکلات آموزشی وهمچنین به تحولات مورد نیازی اشاره میکنم که میتوانند کمک کنند گامی به سوی توسعه علمی در علوم انسانی برداریم و محققان برجستهای را پرورش دهیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: مشکلاتی بر سر این راه وجود دارند. مراکزآموزشی آکادمیک ما عمدتاً به حافظه و حفظ کردن اهمیت بیشتری میدهند. هرکس حافظه بهتری داشته باشد نمره بیشتری میآورد و با مدرک بهتری دوره درسی خود را به پایان می رساند و به همین نحو مدارک و مدارج بالاتری در انتظار اوست.
وی افزود: در اینجا داشتن اطلاعات بیشتر نسبت به قدرت تجزیه و تحلیل اهمیت بیشتری مییابد. این موضوع با پرورش محقق در تعارض است چون محقق باید قدرت تجزیه و تحلیل داشته باشد نه یک حافظه عالی. متیو لیپمن بنیانگذار برنامه فبک(فلسفه برای کودکان) خاطر نشان میکند که یک اصل بسیار فریبنده در نظامهای آموزشی ما وجود دارد. مراکز آموزشی به جای یاد دادن یک مهارت، درباره آن مهارت چیزهایی را به فرد یاد میدهند. به عنوان مثال به جای اینکه دوچرخهسواری را به فرد یاد بدهند درباره دوچرخهسواری و یک دوچرخهسوار خوب اطلاعات و دادههای زیادی را به فرد میدهند. کتابهای روش تحقیق ما هم از این مشکل رنج میبرند و همگی به همین شکل نوشته شدهاند. واحدهایی که در این زمینه گذرانده میشوند همگی درباره تحقیق هستند و خود تحقیق را در حوزههای عملی به افراد یاد نمیدهند.
این محقق و پژوهشگر تصریح کرد: علاوه بر این، مطالب آموزشی ما عموماً موضوعمحورند نه مسئلهمحور. درس با یک مشکل یا مسئله شروع نمیشود. موضوعی در درس و کتاب مورد نظرارائه میشود و افرادی که درس را پس میگیرند نمیدانند این درس به چه دردی خواهد خورد و معلوم است که دوباره بعد از امتحان دادن آن را فراموش میکنند. حتی پایاننامهها و تحقیقاتی که دانشجویان انجام میدهند عموماً همین وضعیت را دارند.
این نویسنده و مترجم خاطرنشان کرد: افرادی هم که در مراکز آموزشی ما پرورش مییابند به تدریج کنجکاوی خود را که لازمه محقق بودن است از دست میدهند. در حالی که کنجکاوی یکی از پلهها و مقدمات اصلی شروع تحقیق است. کنجکاوی و علاقه به کشف حقیقت یا حل معما است که باعث میشود فرد شبهایی را بدون خواب سرکند و تا زمان دستیابی به حل آن معما و کشف آن حقیقت از پای ننشیند.
وی افزود: همچنین مراکز آموزشی ما به ما یاد نمیدهند به مسائل و مشکلات خودمان و اطرافمان حساس باشیم. حتی اگر توانایی حل مسئله را بلد باشیم نمیتوانیم مسئله و مشکل خود را پیدا کنیم. بنابراین اگر هم تحقیقی را شروع میکنیم عموماً سراغ مسائل اشتباه میرویم. منظور از مسئلههای اشتباه مسائلی است که حل آنها نه به درد خودمان و نه به درد خانوادهمان و نه به درد جامعهمان نمیخورند.
ناجی در ادامه گفت: مثلاً اینکه نظر ارسطو در خصوص جوهر و عرض چیست ؟ یا نظر فلان کس در خصوص علیت چیست؟ یا اگر خیلی بهروز باشیم نظر پستمدرنیستها در خصوص ذهن و عین ممکن است مسئله تحقیق فلسفی ما باشد. اما از خود نمیپرسیم که آیا تحقیقی که انجام میدهیم به درد خودم یا برادرم یا والدینم یا به درد دیگر افراد جامعه میخورد؟
وی افزود: به این جهت تحقیق میشود مد روز و این باعث میشود که باز هم ما محققان برجستهای را در اطراف خودمان کمتر داشته باشیم.
ناجی در پایان گفت: مشکلاتی که شمرده شد از جمله مشکلات آموزشی بودند. نظام آموزشی ما گرفتار این مشکلات است و تا زمانی که این مشکلات و برخی مشکلات دیگر رفع نشوند به نظر میرسد بالا آمدن محققان برجسته از میان دانش آموختگان علوم انسانی اندکی سخت خواهد بود.
نظر شما