آقا مجتبی! من که بیشتر از دو سال افتخار آشنائی باهات نداشتم اما وقتی که دیروز تو مراسم خاکسپاری تو و همسر و شکیلا کوچولوت سیل جمعیت رو دیدم تازه فهمیدم کی بودی!
می دونی دیروز یاد این جمله شریعتی افتادم که میگه: "خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت."
... و چه خوب چگونه زیستن را یاد گرفته بودی که تو دل همه جا داشتی و همه نه از سر ریا و خوش خدمتی که از صمیم قلب دوستت داشتن و دارن.
می دونی آقا مجتبی! با رفتنت رمز خوب زیستن و تو دل مردم جا داشتن رو به ما یاد دادی. صبور بودی و متین، وجدان کاریت زبانزد همه بود و حتی در سخت ترین و پراسترس ترین لحظات کاری لبخند از لبات فراری نبود و همین به همکارات هم آرامش می داد. غیبت نمی کردی و کسی رو با زخم زبون آزار ندادی.

و همین خصلت ها راز محبوبیتت تو دل دوستان و آشناهاته. راستی! خدا غیر از اینا دیگه چی از بنده هاش می خواد و مردم، غیر از اینا چه انتظاری از دیگران دارن؟
می دونی آقا مجتبی! امروز خبرنگارای رسانه های دیگه از اینکه "مهر" واست سنگ تموم گذاشته غبطه می خورن و آرزو می کنن که عضوی از این مجموعه بودن.
اما جالب اینه که بچه های "مهر" هم به چیز دیگه ای غبطه می خورن. اونا حالا تو این فکرن که آیا میشه ما هم مثل مجتبی تکین تو دل مردم جا داشته باشیم؟
می دونی آقا مجتبی! فکر نمی کنم تو این دنیا افتخاری بزرگتر از این باشه که وقتی رفتی، مردم به جای اینکه پشت سرت نفس راحتی بکشن بگن: "دو صد حیف و افسوس"
--------------------------------------
مهرداد خوشکار مقدم- نماینده خبرگزاری مهر در آذربایجان شرقی


نظر شما