۱۶ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۱۵

تحلیل مهر/

بنیانهای سه‌گانه عدالت دینی

بنیانهای سه‌گانه عدالت دینی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: عادل بودن در نظام دینی در اولین سطح در هستی تعریف می‌شود و بعد از آن به فرد و جامعه اطلاق می‌گردد. این تمایز می‌تواند اولین نکته در تمایز میان نظامهای اخلاقی دینی از نظامهای اخلاقی غیردینی قلمداد شود.

عدالت یکی از پرپیشینه ‌ترین و معروفترین مفاهیم ارزشی در طول تاریخ بشری است. اگر نگاهی به ادبیات مکتوبی که از قدیمی ‌ترین حکیمان و اندیشمندان به دست ما رسیده بیندازیم  در می‌یابیم که همه بدون استثنا بدین مفهوم عطف توجه مبذول داشته‌اند.

دراین میان گاهی موضوع عدالت هستی بوده است. در این ساحت عادلانه بودن یا غیرعادلانه بودن جهان هستی مورد توجه است. تفکر دینی تفکری است که بر عادلانه بودن جهان هستی دست می‌گذارد. این اصل مهم تفکر دینی که جهان نسبت به خوب و بد بی تفاوت نیست به بهترین نحو عادلانه دیدن هستی ازمنظر تفکر دینی را نشان می‌دهد.

تفکر اخلاقی در یونان باستان نیز که سه چهرۀ مطرح آن سقراط،  افلاتون و ارسطو هستند کم و بیش بدین رویکرد نسبت به عدالت قایل است و عدالت را در سطح هستی درنظرمی گیرد و پس از آن این تعریف را به دیگر ساحتها تعمیم می‌دهد.

عدالت همچنین درسطح فرد انسانی نیز مورد توجه بوده است. دراین مقام عدالت نه یک صفت برای جهان هستی که شاخصی برای عمل فردی و قوای نفس مورد تأکید بوده است. در اینجا از عادلانه بودن یا غیرعادلانه بودن هستی سخن نمی‌رود بلکه تأکید می‌شود که قوای انسان - به طور مثال قوای جسمی، ارادی و فکری - چگونه و با چه مکانیسمی می‌توانند عمل کنند که بهترین فضایل و نیکی ها فراچنگ آیند، یا اینکه عمل فرد چگونه عادلانه می‌شود.

تفکر دینی در بادی امر عدالت را در سطح هستی در نظرمی‌گیرد و آنگاه یکی از نمادهای آن را در سطح فردی می‌داند و بر تعادل و توازن قوا و عمل عادلانه متمرکز می‌شود.

اما شاید یکی از مهمترین تفاوتهای عدالت دینی با عدالتی که در جهان جدید از آن سخن می‌رود آن است که تفکر اخلاقی جهان جدید عادل بودن را بیشتر صفت جامعه و فرهنگ و سیاست در نظر می‌گیرد.

شکی نیست که بین این سه نوع عدالت یعنی عدالت به عنوان صفت هستی، عدالت به عنوان صفت فرد و عدالت به عنوان صفت جامعه، ارتباطاتی نزدیک و تودرتو وجود دارند اما آنچه این سه نگاه را از یکدیگر جدا می‌کند تأکید بر یکی و کمرنگ کردن دو نوع دیگر عدالت است.

متفکر مطرحی که در جهان جدید در باب عدالت سخن گفته جان رالز است که مبتنی بر اندیشه‌های اخلاقی کانت نظامی فلسفی را در مورد عدالت بسط داده است. اگر نگاهی به این نظام بیفکنیم در می‌یابیم که پرسش اصلی وی  نه سامان نظامی در باب عدالت هستی و یا فرد که سخن گفتن از این نکته است که جامعۀ عادلانه چگونه جامعه‌ای است و چگونه می‌توان آزادی و دیگر ارزشهای بشری را در این نظام بازتعریف کرد. کتاب نظریه‌ای در باب عدالت رالز دقیقاً با تأکید و تمرکز بر این پرسشها شکل می‌گیرد.

خلاصه کنیم: عدالت را با تکیه بر مفاهیم متفاوتی می‌توان به بررسی نشست و یکی از این مفاهیم البته موضوع است. اما موضوع عدالت نیز در سه ساحت قابل بررسی است. گاهی موضوع عدالت، جهان هستی است و عادل یا ناعادل بودن به عنوان صفات هستی در نظرگرفته می‌شوند. در پاره‌ای جاها نیزعادل  و غیرعادل بودن صفات افراد یا قوای آنها هستند. اما بیشترین حجم ادبیاتی که در جهان جدید با محوریت عدالت شکل گرفته‌اند به عدالت ازنظر صفت اجتماع و فرهنگ و سیاست توجه دارند. این در حالی است که عادل بودن در نظام دینی در اولین سطح در هستی تعریف می‌شود و بعد از آن به فرد و جامعه اطلاق می‌گردد.
این تمایز می‌تواند اولین نکته در تمایز میان نظامهای اخلاقی دینی از نظامهای اخلاقی غیردینی قلمداد شود.

کد خبر 925133

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha