۲۱ مرداد ۱۳۸۸، ۸:۳۷

شرق‌شناسی؛ روایتی یک‌طرفه از نسبت شرق و غرب

شرق‌شناسی؛ روایتی یک‌طرفه از نسبت شرق و غرب

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: شرقیهای ادوارد سعید نویسنده و منتقد فلسطینی ـ آمریکایی در کتاب "شرق شناسی" مانند دیوانگان، تبهکاران و منحرفان فوکو هستند که موضوع شناسایی روایتها و گفتمانهایی هستند که شناسایی می‌شوند اما اجازه سخن گفتن ندارند.

همة ‌آن‌ها دیگرانی هستند که فروتر از «خودی» که شناسایی را انجام می‌دهد به حساب می‌آیند. به نظر او، «شرق‌شناسی» نه تنها عبارت از مجموعه‌ای معارف است که پس از بررسی «شرق» از جنبه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژی به وجود آمده‌اند، بلکه به وسیلة این شرق‌شناسی است که اصلاً چیزی به نام شرق به وجود می‌آید. به عبارت دیگر، غرب برای هویت «ملی» خود بود که عنوانی چون «شرق»‌ را به وجود آورد و گفتمانی به نام «شرق‌شناسی» را دامن زد.

با توجه به همین هویت جعلی است که آن‌ها اجازه می‌دهند شرق را به مثابة انبانی از میراث و هر آنچه به تاریخ پیوسته است به بررسی بپردازند.

البته به نظر می‌رسد هم  بحث فوکو و هم رویکرد سعید بسیار افراطی است و آن‌ها یک رویه ـ و البته رویة اغراق‌آمیز ـ را دربارة شرق و غرب بررسی کرده‌اند. نه دانش ـ حتی دانش‌های انسانی جدید ـ آن گونه که فوکو می‌گوید، تقابل‌های ساختگی صرف را برای خلق نظام حقیقت و هویت‌هایی به خود به وجود می‌آورند، و نه رابطة شرق و غرب، آن چنان که سعید می‌گوید نسبت خودی متعالی است که قصد شناخت دیگری فروتر را دارد.

در این که در نفس تفکر غربی ـ که از سوبژکتیویسم دکارتی به ارث رسیده است ـ «موضوع‌سازی» و به تعبیر دیگر «غیریت‌سازی» نهفته است، شکی نیست، اما این دیگرسازی، نه لزوماً رابطة فراتر و فروتر است، و نه لزوماً به قصد ساختن هویتی برای «خود» غرب صورت می‌گیرد. به تعبیر هابرماس، عقل خودبینا در خود عشیرة غربی قابلیت زیادی در شناختن هر چیزی و هرکسی ـ و دیگر فرض کردن آن‌ها ـ دارد.

از این رو ناگزیریم که این دوگانگی شرق و غرب، و دیگر بردگی شرق برای غرب را جدّی بگیریم، چرا که اولاً‌، این تقابل در دو گونه نگاه به زندگی، انسان و جهان ریشه دارد و ثانیاً، ناشی از مواجهه فرهنگی پویا و دیرپا ـ که هر چیز و هرکسی را می‌شناسد ـ با فرهنگی است که قرن‌ها در تعطیلات یا آسایشگاه به سر می‌برده است. از این روست که اگر شرق به مثابة دیگری چندین قرن است وجود دارد، چیزی به نام غرب به مثابة دیگری وجود ندارد؛ چرا که در شرق خودی وجود ندارد که غرب‌شناسی و غرب‌سازی کند، چرا که هر خودی بر مبنای عقلانیتی فربه و نیرومند است که نضج می‌گیرد.

آری، اگر سعید یک جانب قضیه را می‌بیند و نشان می‌دهد که چگونه غرب، شرق را دیگری می‌انگارد و چرا بدین عمل متوسل می‌شود، تحقیقی مجزا لازم است تا نشان دهد که چرا شرق دیگری می‌شود و چگونه اجازه می‌دهد این گونه، نه فاعل شناسایی که موضوع آن واقع شود. سرّ این امر چیزی نیست جز آن که تلقی و نظری که دربارة عقلانیت وجود داشته، در تمدن و فرهنگ غرب به طور اساسی تغییر کرده است.

کد خبر 928118

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha