به فاصله زمانی دو هفته قبل از انتخابات ریاست جمهوری، مطلبی از سوی بخش بین الملل به رشته تحریر درآمد تحت عنوان "مشارکت سیاسی عامل تاثیر گذار بر سیاست خارجی" که طی آن مقاله، پیش فرض هایی ارائه و براین نکته تاکید شد که در صورت مشارکت حداکثری مردم در انتخابات ریاست جمهوری می توان از این رخداد به عنوان یک ابزار تاثیر گذار جهت تحکیم و تقویت جایگاه کشور درعرصه سیاست خارجی و تامین اهداف و منافع ملی و افزایش ظرفیتهای دیپلماتیک و قدرت چانه زنی در مناسبات منطقه ای و بین المللی بهره برداری مناسبی برد.
اما متاسفانه برخی اتفاقات و تحولات بعد از انتخابات نه تنها مسیر و روند حرکت را به سمت استفاده از ظرفیتهای بی نظیر این پیامد و رخداد سیاسی سوق نداد، بلکه بالعکس خود عاملی جهت بروز برخی نگرانی های جدی در داخل کشور شد که انگیزه و هدف اصلی این نوشتار است.
طی روزها و هفته های اخیر به دنبال بروز برخی تنش ها و التهابات سیاسی در داخل کشور (که درپی انتخابات دور دهم ریاست جمهوری رخ داد) شاهدیم که برخی از مراکز تحلیلی و مطالعاتی درغرب طی ارزیابی های خود از شرایط کنونی در داخل ایران اظهار داشته اند در وضعیت موجود که جمهوری اسلامی ایران با به اصطلاح بحران داخلی مواجه شده است، می توان به این کشور جهت پذیرش برخی خواسته های خود فشار وارد آورده و از موقعیت به اصطلاح متزلزل داخلی نهایت بهره برداری جهت پیشبرد اهداف و مقاصد خود را به عمل آورند.
درهمین ارتباط اظهارات "فیتز پاتریک" یک عضو ارشد موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک آمریکا قابل تامل است. وی طی اظهارنظری که روزنامه واشنگتن پست آن را منتشر کرد، مدعی شده است ایران پس از مشاجره بعد از انتخابات تا حدی نفوذ خود را از دست داده و بنابراین مذاکره کنندگان غربی در موقعیت نسبتا بهتری برای طرح مطالبات خود قرار دارند.
پاتریک که یک مقام وزارت امورخارجه آمریکا و مسئول برنامه هسته ای ایران نیز به شمار می رود، می گوید که ایران ممکن است فضایی برای قدری مصالحه ایجاد کند، هر چند وی کاملا خوش بین نیست، ولی این احتمال را نیز مردود نمی داند که تحولات اخیر ایران بتواند تمایل بیشتری برای پذیرش نوعی مصالحه تاکتیکی جهت بازگشت به میز مذاکره به وجود آورد.
طرح چنین مطالب و مسائلی از سوی غربی ها هرچند امری طبیعی و هماهنگ با رویکردهای آنان در قبال تعامل با جمهوری اسلامی ایران است، اما در شرایط زمانی کنونی از اهمیت و حساسیت وافری، برخوردار و لازم است به صورت جدی مورد تامل و موشکافی قرارگیرد.
در همین ارتباط ضروری است برخی مفاهیم پایه ای، اولیه و اساسی در عالم سیاست را که همگی دولتمردان و نخبگان سیاسی کشورمان حداقل از منظر نظری و تئوریک نیز درباره آن با یکدیگر اتفاق نظر دارند هرچند مختصر مجددا مورد بررسی و مرور قرار دهیم.
- ارتباط دو سطح محیط داخلی و خارجی در سیستم سیاسی
در دنیای کنونی و سیستمهای سیاسی هر کشوری، این اصل پذیرفته شده و بدیهی است که جدایی بین دو سطح محیط داخلی و محیط خارجی کاملا" بی معنی است وهمواره این دو سطح بر یکدیگر تاثیرات فراوانی را برجای می گذارند. چنین واقعیتی نه فقط درباره مسائل سیاسی، بلکه خط مشی های اقتصادی و فرهنگی نیز صدق می کند. براین اساس وضع سیاسی داخلی با تفاوتهایی کم وبیش در کشورهای مختلف تعیین خواهد کرد که یک کشور تا چه حد می تواند دیپلماسی خود را با قاطعیت اجراء کند. دستگاه حکومت و مجاری قانونی که از طریق آن تصمیمات سیاست خارجی اتخاذ می شود در ماهیت این تصمیم ها اثر می گذارد.
در واقع تحول و اتفاقی نیست که در داخل کشور رخ دهد - از کوچکترین تصمیمات گرفته تا بزرگترین آنها- که در طرز فکر دولت در مسایل بین المللی اثر نگذارد. به همین جهت است که اگر سیاست خارجی به وسیله نیروها وعوامل داخلی درک و پشتیبانی گردد، اگر به وسیله منابع شایسته تکمیل شود و اگر بخت برروی آن تبسم کند محتمل است که به هدفهای خود نائل آید.
بنیادی ترین منشاء خواسته های سیاست خارجی شاید این آرزوی کلی باشد که بقاء و تمامیت ارضی کشور و جامعه تامین شود. درهمین ارتباط نیز یکی از منابع درونی سیاست خارجی امری است که آن را نیاز سیاسی کشور و رهبران آن می نامیم. اگر کشور با منازعه و بحران داخلی جدی روبرو باشد و یا نظام سیاسی آن درگیر چالشهای متعدد و بدون حد و مرز جریانهای سیاسی باشد، تصمیم گیری تصمیم گیرندگان درعرصه سیاست خارجی و تامین اهداف دراین حوزه با مشکل روبرو خواهد شد.
- واگرایی داخلی عامل تضعیف توان سیستم های سیاسی
واگرایی داخلی به معنی و مفهوم منزوی و کنارگذارده شدن افراد یا جناحهایی از قدرت است. بخش کنارگذارده شده با وارد آوردن فشارهایی بر تصمیم گیرندگان تلاش می کند تا به وضعیت نامطلوب خود پایان دهد و یا از شدت آن بکاهد، مضافا" اینکه در شرایط واگرایی داخلی، غالبا" اتخاذ تصمیات اساسی و ابتکاری درعرصه سیاست خارجی به حداقل ممکن می رسد. در حالی که در شرایط همگرایی فکری وعملی بین جریانات و نیروهای سیاسی درون کشور، بهترین موقعیت برای یک سیاست خارجی فعال که درآن تصمیمات ابتکاری و اساسی فراوان است، پدید می آید.
- اتحاد ملی عامل تامین کننده منافع و امنیت ملی
شاخص وحدت و اتحاد ملی از دریچه منافع ملی و امنیت ملی و تاثیر آن بر سازوکارهای داخلی و تقویت همبستگی و همگرایی عامل مهمی جهت تثبیت، تحکیم و تداوم حرکت نظام ارزیابی می شود. وحدت ملی با منافع عمومی و مصالح یک کشور گره خورده است و هویت منسجمی را ایجاد می کند که نظام سیاسی موجود را در دستیابی به اهداف و عبور از بحرانها و رسیدن به ساحل ثبات و آرامش که پیش شرط توسعه و رفاه جامعه است، رهنمون می گرداند.
اگر وحدت ملی در جامعه ای مخدوش شود و عوامل وحدت آفرین ملی وجود نداشته باشد و یا کم رنگ شوند، می تواند ثبات سیاسی و اقتدار نظام را به چالش کشانده و ضربه پذیر نماید و فعالیتهای قومی و گروهی و مداخلات داخلی و خارجی را به عنوان عوامل تهدید کننده یک نظام به دنبال خود داشته باشد. که البته این امر می تواند درجامعه، تشتت و پراکندگی به وجود آورد و هر قوم و گروهی به جای توجه به مصالح و منافع ملی و ثبات کشور صرفا به فکر منافع صنفی، سیاسی وقومی و نژادی خود خواهد بود و جامعه را با بحرانهای داخلی و آشوب و شورش روبرو می کند. این عامل زمینه و بستر ساز نفوذ بیگانه در داخل کشور و به انفعال کشانیدن سیاست خارجی یک سیستم سیاسی را فراهم می آورد.
تنها هدف و غایت این مقال این است که به نخبگان کشور درهمه سطوح و عرصه ها یادآور شود که در صورت تداوم و استمرار شرایط موجود که نشان دهنده عدم انسجام بین نیروها و جریانات تاثیر گذار درعرصه سیاسی داخلی کشور است، نمی توان انتظار داشت که جمهوری اسلامی ایران در عرصه های منطقه ای و بین المللی از قدرت و ابتکار عمل جهت تامین اهداف و منافع ملی خود برخوردار باشد.
مگر نه اینکه حفظ تمامیت ارضی و وحدت کشور، رفاه ملی، امنیت ملی، حفظ پرستیژ و کسب قدرت از جمله اهداف مهم هر سیستم سیاسی تلقی می گردند و دولتها همواره جهت تامین آنها به کنش و واکنش در مناسبات و تعاملات خود با جهان خارج می پردازند؟
مگر نه اینکه جمهوری اسلامی ایران در منطقه ای قرار گرفته است که از اهمیت راهبردی و سوق الجیشی برخوردار است و کانونهای بحرانهای متعدد بین المللی آن را احاطه نموده اند؟
مگر نه اینکه کشورمان درعرصه های منطقه ای و بین المللی به دنبال ایفاء نقش و برعهده گرفتن جایگاه مناسب و شایسته برای خود جهت تامین اهداف راهبردی و اصولی جمهوری اسلامی ایران و بازیگری فعال در همه زمینه ها است؟
مگر نه اینکه ایران همواره در طول تاریخ تحولات معاصر خود مورد طمع و چشمداشت قدرتهای بیگانه بوده و هیچگاه از ترفند و توطئه علیه کشورمان مصون نبوده و نیستیم؟
درصورت پذیرش و قبول مفروضات بالا باید این فرضیه را نیز بپذیریم که تحت شرایط موجود نمی توان انتظار داشت که سیستم سیاسی در عرصه های منطقه ای و بین المللی "فعال مایشاء" عمل نماید و در موقعیتهای انفعالی قرار نگیرد.
اینکه مراکز به اصطلاح "تولید فکر" غربی به مقامهای و مسئولین اجرایی خود اینگونه مشاوره و رایزنی می دهند که شرایط برای طرح مطالبات غرب از جمهوری اسلامی ایران مناسب است و پیش بینی می کنند که تهران به دلیل برخی مشکلات و درگیریهای داخلی کنونی، در قبال بعضی از مسائل در عرصه های سیاسی - بین المللی به نوعی مصالحه تن در خواهد داد، بازخوردی از شرایط سیاسی در داخل کشور است. چرایی و دلیل طرح اینگونه راهکارها از سوی غرب در تعامل با کشورمان را باید از درون خود جستجو نماییم و لاغیر.
براین اساس، اگر نیروها و جریانات سیاسی در هر جناح داخل کشور خواستار تامین منافع و اهداف کشور و ملت درعرصه های دیپلماتیک منطقه ای و بین المللی می باشند که تحقیقا" نیز هستند، باید شرایط داخل کشور را به سمت آرامش، ثبات وعقلانیت سوق داده تا از رهگذر این عقلانیت هدفمند و هوشمند، توان، ظرفیت و امکانات کشور درجهت تامین حداکثری منافع و امنیت ملی که پیش شرط دستیابی به توسعه، رفاه و پیشرفت کشور و ملت است، استفاده شود.
نظر شما