خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: کتاب "تاریخ مختصر نو لیبرالیسم" اثر دیوید هاروی سیری است در مطالعه تاریخی رویکرد نظری نو لیبرالیسم.
نو لیبرالیسم رویکردی است که در پاسخ به ایرادات مطرح به لیبرالیسم مطرح شد و در روابط بین الملل سوی دیگر منازعه با نو رئالیسم بوده است.
نو لیبرالها معتقدند که بازار و مبادلات جاری در آن، اخلاق و مقررات خاص خود را دارد. آنها معتقد بودند که این نظریه میتواند راهنمای عملی برای اقدامات بشری باشد.
نو لیبرالیسم از دهه 1970 میلادی در عرصه تئوری و عمل نظریه غالب بوده است.
گسترش نو لیبرالیسم منوط به بازسازی قدرتهای دولت و مولفههای قدرتمند سازی دولت از جمله خصوصی سازی، سرمایهگذاری و فرآیندهای بازار است.
در حال حاضر مداخلات دولت در اقتصاد کمتر شده است و این در حالی است که تعهد و الزام دولت برای تامین رفاه اجتماعی (دولت رفاه) کاهش یافته است.
تلاس مولف در این کتاب بر آن بوده تا آبشخورهای فکری نو لیبرالیسم و علل گسترش و فراگیری آن را در پهنه نظام بین الملل مورد بررسی قرار دهد.
رویکرد نظری "هاروی" در بررسی این کتاب اقتصاد سیاسی است. بر اساس این رویکرد تاثیرات سیاست بر اقتصاد و بر عکس مورد توجه قرار میگیرد.
در حالیکه تاچر و ریگان را به عنوان اولین بانیان چرخش به نو لیبرالیسم به شمار میآورند، هاروی سعی کرده در این کتاب نشان دهد نیروها و عوامل گوناگونی در این عرصه فکری به ایفای نقش پرداخته و میپردازند.
هاروی در کتابش مساله پیوستگی و تمایز میان نو لیبرالیسم دولت کلینتون و چرخش بوش به سوی امپریالیسم نو محافظهکارانه را مورد بررسی قرار میدهد.
هاروی در این کتاب، ساختاری را بنا میگذارد که نه تنها به خاطرات سیاسی و اقتصادی پیرامون را تحلیل میکند، بلکه بر اساس این ساختار میتوان جنبههای عادلانهای که توسط جنبشهای مخالف مورد توجه قرار میگیرد را ارزیابی کرد.
لیبرالیسم اقتصادی ریشه در اندیشههای آدام اسمیت دارد. اسمیت معتقد است که افراد با تعقیب منافع شخصی خود به طور ناخودآگاه به حمایت از منافع عمومی میپردازند. ساز و کاری که بین انگیزه افراد و "اهداف" جامعه به طور کل دخالت دارد همان است که اسمیت از آن به عنوان "دست نامرئی" یاد میکند.
اگر چه اسمیت معتقد بود که هماهنگی طبیعی بین افراد و دولت به عرصه هماهنگی بین دولتها گسترش پیدا نمیکند، ولی این موضوع از سوی انترناسیونال لیبرال قرن نوزدهم مانند ریچارد کوبدن مورد تأکید قرار گرفته است.
او از مخالفان صریح بکارگیری خود سرانه قدرت به وسیله دولتها در جهان بود. او معتقد بود که توسعه آزادی بیشتر از آنکه به فعالیت اعضای کابینه و وزارت امور خارجه بستگی داشته باشد، به تقویت صلح، گسترش بازرگانی و آموزش وابسته است.
از دیدگاه نو لیبرالها، آنارشی در نظام بین الملل به معنای هرج و مرج نیست و ترتیبات مبتنی بر همکاری در آن ممکن است.
اینکه نو لیبرالها معتقد به همکاری در نظام بین الملل هستند به این علت است که آنها به دستاوردهای مطلق (absolute gains) تاکید میکنند. فرض نو لیبرال بر این است که هر دولتی در هر رابطه متقابلی به دنبال آن است که سودی از آن رابطه عایدش شود و در نتیجه به سطح بالاتری از رفاه، قدرت و ... برسد.
این در حالی است که نو رئالیسم تاکید بر دستاوردهای نسبی (relative gains) تاکید میکند. بر این اساس هیچ دولتی نمیخواهد طرف مقابل از رابطه و همکاری موجود بیشتر از خود سود ببرد؛ زیرا در این صورت در بلند مدت موازنه میان آنها بر هم میخورد و قدرت یکی به نسبت دیگری فزونی بیشتری مییابد.
نولیبرالها معتقدند که عملا دولتها به دلیل تعدد شرکا و تعاملات و کثرت حوزههای موضوعی، اساسا قادر به آن نیستند که دستاوردهای نسبی را در هر تعامل دو یا چند جانبه محاسبه کنند و به همین دلیل نمیتوانند به فکر دستاوردهای نسبی باشند.
کتاب "تاریخ مختصر نو لیبرالیسم" اثر دیوید هاروی از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد به چاپ رسیده است. از هاروی کتابهای "استعمارگرایی نو" و "شرایط پست مدرنیته" نیز به چاپ رسیده است.
نظر شما