۸ شهریور ۱۳۸۸، ۱۱:۴۵

ضرورت تفکر انتقادی (1)

نقد در ذات هر تفکر خلاقه‌ای است

نقد در ذات هر تفکر خلاقه‌ای است

دکتر محمد بقایی گفت: انتقاد و نقد ذاتاً عملی سازنده است و بدون نقد تفکر خلاق وجود ندارد.

دکتر محمد بقایی (ماکان) که با خبرنگار مهر گفتگو می‌کرد در پاسخ به این سؤال که جامعه ما تا چه اندازه به نقد و تفکر انتقادی برای توسعه همه‌جانبه نیاز دارد؟ گفت: انتقاد و نقد ذاتاً عاملی سازنده است و به اصطلاح معروف حشو قبیح است چناچه گفته شود عسل شیرین، شیرینی تعریف اضافه برای عسل است. زیرا شیرین بودن در ذات عسل وجود دارد و این ماده جز این نمی‌تواند باشد. 

وی افزود: بنابراین وقتی در جامعه بسته به منتقدان گفته می‌شود انتقاد سازنده کنید در واقع مثل این است که به کسی بگویند عسل شیرین بخورید. سازندگی در نهاد انتقاد و نقد وجود دارد اما آن کس که تأکید بر این صفت نمی‌کند در واقع قصدش این است که شرایط موجود را مورد ستایش قرار دهد. چنین انتقادهایی در کشورهایی که آزادی در آنها محدود است امری رایج است که به آن نمی‌توان عنوان نقد یا انتقاد داد.

این محقق حوزه ادبیات و فلسفه تصریح کرد: بنابراین چنین الگوهایی در خصوص انتقاد تأثیر مثبت نخواهد داشت و از همین روست که در جهان سوم این شاخه از ادبیات دارای تأثیر مثبتی است زیرا حقیقت آن تحت تأثیر دستورات دولتی قرار می‌گیرد. در حالی که معنای اصلی این کلمه جداکردن سره از ناسره است که در اصل کار صرافان بوده و امروز اصطلاحاً به متفکرانی گفته می‌شود که تخصص آنان پیرایش حوزه‌های مختلف عملی و فکری در جامعه است.

وی افزود: یکی از این صرافان اندیشه جلال الدین مولوی است که نقایص موجود را متوجه کسانی می‌داند که قابل انتقاد هستند و نه انتقاد کننده. از این‌روست که می‌گوید:

 قلب را من کی سیه‌رو کرده‌ام    صیرفی‌ام قیمت او کرده‌ام

باغبانم چوب تر می‌پرورم        چوبهای خشک را هم می‌برم        

قلب در اینجا به معنای پول کثیف است. ابزار باغبانان اندیشه یعنی قلم است و اگر این وسیله از آنان دریغ شود بنابراین بوستان جامعه آشفته و عاری از سلامت می‌شود و حقایق اصلی در میان انبوه شاخه‌های هرس نشده از چشمها پنهان می‌ماند. 

این اقبال‌شناس کشورمان اظهار داشت: از اینروست که در جوامع بسته منتقدان از فعالیت اصلی خود باز مانده‌اند و بوستان جامعه‌شان آشفته مانده است. چنین جوامعی طبیعتا ًاز کاروان مدنیت و پیشرفت چنانکه پیداست فاصله‌ای بسیار بعید دارند.

بقایی در پاسخ به این سؤال که فلسفه تا چه اندازه به بهبود تفکر انتقادی در جامعه کمک می‌کند؟ گفت: منتقدی که فلسفه بداند و ذهنش با آن مأنوس باشد طبیعتاً در واکاوی مسائل و معضلات یک جامعه مهارت بیشتری دارد. غالب منتقدان بزرگ در طول تاریخ کسانی بوده‌اند که ار آبشخور فلسفه بهره داشته‌اند که برای نمونه در شرق می‌توان از چهره‌های برجسته‌ای مانند سید جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده نام برد و درغرب از نیچه، ویلیام جیمز، توماس هابز و جان لاک نام برد. 

این نویسنده ومترجم در پاسخ به این سؤال که نهادهای علمی چگونه می‌توانند به رشد تفکرانتقادی در جامعه کمک کنند؟ گفت: هر نهاد علمی و فرهنگی طبیعتاً زمینه مناسبی برای پرورش اندیشه‌های مستعد فراهم می‌آورد که شاخه نقد می‌تواند یکی از آنها باشد اما آنچه که کمبود آن در حوزه تعلیم و تربیت کشورمان بسیار مشهود است این است که نهادهای علمی، فرهنگی و آموزشی به این شاخه از ادبیات کمترین توجهی ندارند.

بقایی خاطر نشان کرد: از همین روست که شاخه اصلی آن یعنی ادبیات تطبیقی بر درخت ادبیات کشور نمود چشمگیری ندارد. نتیجه آن این است که حقیقت انتقاد و نقدنویسی در تمام زمینه‌ها معنایی دیگرگون یافته و جای خود را به اتهام، افتراء و ناسزا داده است. متأسفانه در مطبوعات کشور به خلاف دیگر مطبوعات جهان ستونی تحت‌عنوان انتقاد به چشم نمی‌آید و این نتیجه طبیعی همه مقدماتی است که گفته شد.

کد خبر 937950

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha