سیاست را علم تقسیم و تکثیر قدرت نام نهاده اند. علم سیاست بنا دارد با توجه به قواعد و قوانینی که از ساختار سیاسی - اجتماعی به دست میآورد با کمترین هزینه و خسارت، قدرت را عادلانه و عاقلانه تقسیم کند. به همین جهت و با توجه به همین نکته میتوان ادعای ارسطو را بهتر درک کرد که علم سیاست را برترین علم به حساب میآورد. اگر بدانیم که عوامل و علل دخیل در قدرت فراوانند و مولفه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی بسیاری در آن نقش ایفا می کنند، میتوان پی برد که چه دشواریها وموانعی بر سر راه علم سیاست رخ می نماید و این علم تا چه اندازه برای شناخن قدرت، مبادی و تبعاتش به نگاهی ژرف نیازمند است.
از سوی دیگر ، سیاست علمی نتیجه محور است و به چیزی جز سامان مقوله ای مهم و پرمخاطره چون قدرت نمی اندیشد. این علم اگر بتواند از مضرات فراوان و دامنه دار قدرت از طریق پخش آن بکاهد رسالت خود را انجام یافته میداند و بدان راضی و خشنود است. با این تعبیر از سیاست، مشخص است که تفاوت و تمایزی میان علم سیاست و حکمت سیاسی از یکسو و سیاسی کاری از سوی دیگر وجود دارد. سیاسی کاری چیزی جز غوطه ور شدن در سودانگاری و نتیجهانگاری صرف برای رسیدن به اهداف و خیالهای سطحی و مقطعی نیست در حالی که حکمت سیاسی ، اندیشه و مشی و مرامی را ماند که بوضوح و بوفور قواعد و قوانین گستره سیاست را می شناسد تا اهداف خود را بهتر و بیشتر مهیا سازد.
تذکار این نکته ضروری است که در زبان پارسی هم به مانند زبان انگلیسی هنگامی که از سیاست سخن به میان میآید دو معنا برداشت میشود. معنای اول - همان طور که ذکر آن رفت - علم سیاست است. سیاست در این تلقی به علمی گفته میشود که به توزیع و تکثیر قدرت می اندیشد. تلقی دیگر از سیاست به عمل سیاسی پیوند می خورد. یعنی سیاستمداران با تکیه بر حکمت و اندیشه سیاسی، عملی سیاسی را دامن می زنند. پس هنگامی که از اخلاق سیاسی سخن به میان می آید تفکیک این دو مقام ضروری است و باید مشخص شود که منظور از سیاست، عملی سیاسی است و یا به علم سیاست توجه و تفطن داریم.
هنگامی هم که از اخلاق سخن به میان می آید دو برداشت برجسته است : گاهی از اخلاق علم و فلسفه اخلاق را مراد میگیریم که یا به ما میگوید چه باید انجام دهیم ( علم اخلاق) یا گزاره های اخلاقی را تحلیل مفهومی می کند ( فلسفه اخلاق) . در این مقام البته رویکردهای گوناگونی را شاهد هستیم. هم سودگرایی را می بینیم و هم وظیفهانگاری و فضیلتمحوری و هم تلفیق آنها. اخلاق از سوی دیگر به هنجارها و منش هایی توجه دارد که ما در مقام عمل بدانها توسل میجوییم.
هنگامی که خواهان تعیین نسبت میان اخلاق و سیاست هستیم مشخص کردن آنکه از اخلاق چه مفهومی در ذهن داریم و سیاست را به چه مفهومی اطلاق میکنیم ضروری است. باید معین شود که آیا پرسش از نسبت این دو به رابطه عمل سیاسی و عمل اخلاقی نظر دارد یا نسبت علم سیاسی و عمل اخلاقی یا برعکس علم اخلاق و عمل سیاسی را پیش روی خود قرار میدهد یا اینکه رابطه علم اخلاق و علم سیاست را به عنوان پرسش مطرح کند. هریک از این چهار حالت را که در نظر بگیریم تلقی و برداشت ما از اخلاق سیاسی را به راه متمایزی خواهد برد.
الف. رابطه علم اخلاق و علم سیاست رابطهای عادی میان دو علم است و همان طور که بسیاری از علوم - بهخصوص علوم انسانی - نسبتی نزدیک و تودرتو بایکدیگر دارند این دو علم هم داد و ستدهای زیادی بایکدیگر دارند.
ب. هنگامیکه علم سیاست، عمل سیاسی را مورد بررسی قرار می دهد به تأثیرات هنجارهای اخلاقی در تقسیم و تکثیر قدرت میاندیشد و سودای آن را دارد که از آن اعمال، بهترین نتایج را حاصل کند. در مقامی که علم اخلاق، سیاست را مورد کاوش قرار میدهد، هنجارهای سیاسی از جهت میزان اخلاقی بودن و اخلاقی نبودن، درست یا نادرست بودن و فضیلت و رذیلت بودن مورد توجه است. این مقام البته مقامی است که در آن مناقشه و مباحثه اندک نیست و همین باعث شده است که عدهای بر این گمان باشند که میان اخلاق و سیاست تناسب و ارتباطی نمی تواند باشد. پرسشها و سئولات بسیاری در این حوزه مشاهده میشوند: آیا هنجارهای سیاسی می توانند فضیلتمحور باشند؟ علم سیاست تا کجا و چگونه میتواند جلوی ابزارانگاری سیاسی را بگیرد ؟ آیا در حوزه سیاست می توان اخلاقی ماند و اخلاقی بود؟ همه این پرسشها در تیررس اندیشه عالم اخلاق قرار دارد تا بدانها پاسخ گوید.
پ. مقام دیگر، مقام نسبت عمل اخلاقی و عمل سیاسی ااست. در اینجا ما باید به حوزه روانشناسی و انسانشناسی پابگذاریم و پدیدارشناسانه مشخص کنیم که یک سیاستمدار اخلاقگرا و یا اخلاقی سیاست پیشه چگونه و با چه مکانسمهایی این دو حوزه از اندیشه و پیشه بشری را در خود هضم می کند و صحت و سقم این چیستی و کیفیت از چه قرار است؟ واضح است که دیدار این دو حوزه در وجود بشر عاری از کشمکش و تعارض نیست.
باری اگر از نسبت اخلاق و سیاست سخن به میان می آید تفکیک این مقامها ضروری است. در اینجا البته قصد آن نداشتیم که موضعمان را نسبت به موضوع پرمناقشه اخلاق سیاسی روشن کنیم تنها خواهان مشخص کردن این نکته بودیم که آنکه پا بدین حوزه می گذارد پیشاپیش باید تقسیم این مقامها را جدی بگیرد. اینها نکاتی هستند که در دیار ما هنگام سخن گفتن از اخلاق سیاسی مورد توجه قرار نمیگیرند.
نظر شما