اخلاق کاربردی لزوما به داشتن نظریه اخلاقی پیچیدهای یا حتی اصل تأسیسی لازم التباعی نیاز ندارد؛ به بیان دیگر اگر اقامه ادله عقلی درباره مسئلهای خاص لازمه یک نظر اخلاقی شمرده شود، لازمهاش این نیست که برای اخلاقی شمردن عقیده خود باید به شرح نظریه اخلاقی پیچیدهای بپردازیم یا حتی اصول لازم التباعی را تاسیس کنیم.
البته پاسخ گویی به پارهای از انتقادات کلی بر اخلاق کاربردی به ناچار از زبان استدلال عقلی استفاده میکنیم، ولی این مسئله دیگری است.
برخی استلالهای عقلانی این است که به مجموعه نظام اخلاقی این محدودیت را تحمیل میکند که باید نظامی هماهنگ باشد. اگر با اصل "همه انسانها برابرند" از نژادپرستی انتقاد شود، بایستی از سایر مظاهر تبعیض مثل تبعیض جنسی که این اصل را نقض میکند، نیز انتقاد کرد.
ویژگی مسئله محوری اخلاق کاربردی و تلاش آن برای حل مشکلات، معضلات و مسائل اخلاقی سبب شده پژوهشگران این عرصه به خصوصیات میان رشتهای بودن این شاخه از پژوهشهای اخلاقی اذعان نمایند.
بدین لحاظ گفتهاند اخلاق کاربردی با برخی رشتههای علمی مانند جامعه شناسی، علوم سیاسی، تاریخ، ادبیات و هنر، مطالعات دینی، حقوق و مدیریت، ارتباط و تعامل تنگاتنگ دارد.
مسائل سیاسی عمدتا بر محور رابطه تعاملی فرد، جامعه و حکومت استوار است که همپوشانی در خور توجهی با سر فصلهای اخلاق اجتماعی دارند. از دیر باز حکما به هدف مشترکی برای دو دانش اخلاق و سیاست باور داشتند و سعادت را غایت این دو علم میشمردند.
معلم اول (ارسطو) پایان کتاب اخلاق نیکوماخوس را آغاز کتاب سیاست خود قرار داد و معلم ثانی (ابونصر فارابی) از این فراتر رفت و به جهت وحدت غایت شناختی این دو علم رسما آنها را در یک علم ادغام کرد و علم مدنی یا فلسفه مدنی را بنیان نهاد.
بسیاری بر آنند که سعادت و بهروزی انسان، تنها در حیات اجتماعی تحققپذیر است و اصلاح حیات اجتماعی تنها در سایه سیاست صحیح است که صورت میپذیرد.
رابطه تعاملی اخلاق و سیاست را میتوان در کمکهای این دو رشته به یکدیگر نیز مشاهده کرد. ارائه رهیافت اخلاقی برای مواجهه با مسائل سیاسی مانند تولید، توزیع و انتقال اخلاقی قدرت و طراحی مدل اخلاقی ساختها و فرآیندهای سیاسی، توجه دادن به ریشهها و ابعاد اخلاقی مفاهیم و اصطلاحات سیاسی به ویژه در عرصه فلسفه سیاست گوشهای از کمکهای اخلاق به سیاست است.
معرفی مفاهیم جدید، طرح مسائل و معضلات نو پدید به همراه ارائه تحلیلهای تازه و کاربست آنها در فن سیاست و ارائه بازخورد آن در نشر اخلاق از یک سو و کمک نهاد سیاست (حکومت) به نهاد اخلاقی جامعه برای برنامهریزی تربیتی و اجرایی شدن اخلاق از دیگر سو کمکهای سیاست به اخلاق است.
گذشته از رابطه وثیق دانش اخلاق و نهاد اخلاقی با علوم سیاسی و نهاد سیاست، بسیاری از زیرشاخههای اخلاق کاربردی دارای ماهیت، عناصر یا کارکردهای سیاسیاند.
مثلا میتوان از اخلاق شهروندی، اخلاق مدیریت، انتخابات و اخلاق، اخلاق بینالملل، اخلاق دیپلماسی، اخلاق رسانه و اخلاق نظامیگری نام برد و در این میان بین برخی گرایشههای علوم سیاسی و پارهای از شاخههای اخلاق کاربردی ارتباط تنگاتنگتر و روشنتری برقراراست.
نظر شما