خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: بیشک "بیپولی" فیلم خوبی است و از آن مهمتر اینکه یک کمدی شرافتمندانه و موقر است که از اکران "اجارهنشینها" به بعد حسرتش را میخوردیم و دلمان پر زده بود برای دیدن یک کمدی ایرانی که شخصیتهایش بدون کج و کوله کردن شکل و شمایلشان و بدون گرفتن لهجه و لحنهای عجیب و غریب و بدون پرگویی و بداهه گوییهای کنترل نشده و کلافهکننده برایمان یک داستان کامل و منسجم و زیبا تعریف کنند.
بعد از سالها تازه یادمان افتاد که بازیگران در آثار کمدی هم میتوانند وقار بازیگری خود را حفظ کنند. یادمان افتاد که یک موضوع کلیشهای و نخنما اگر از دید یک کارگردان خوشفکر و صاحب دیدگاه بیان شود چقدر نکات ناگفته و جالب در دل خود دارد. یادمان افتاد که چند سال است در گرداب یک نوع طنز سخیف برگرفته از آثار تلویزیونی دست و پا میزدیم که در هر فیلم تازهای مستعملتر، حقیرتر و کوچکتر میشد.
یادمان افتاد که دقت، ظرافت و سلیقه در کمدی به چه معناست و یادمان افتاد که حتی یک اثر میتواند پیامی روشن و واضح داشته باشد اما آنقدر شیرین بیان شود که آزارت ندهد و تو را واندارد که در برابرش جبهه بگیری. گفتن این حرفها به معنی حضور کامل و بینقص تمام این عناصر در "بیپولی" نیست، فیلمساز با استعداد و هوشمند ما از بسیاری از صحنههای مربوط به دفتر به عنوان مفر بهره برده تا اگر شیرینی باقی صحنهها به مذاق مخاطب خوش نیامد راه برونرفتی داشته باشد و پیشاپیش از واکنش تماشاگر دست کم در این صحنه ها مطمئن باشد.
به نظرم کنترل کمتر او بر این صحنهها و یا آسانگیری بیشترش بر برخی بازیگران نشأت گرفته از همین هراس است. این یکی از دلایلی است که موجب کمرنگ شدن نقش بابک حمیدیان در "بیپولی" شده، در حالی که ویژگیهای بالقوهای که در شخصیت داستانی او وجود داشت میتوانست جنس بهتری از طنز را برای این صحنهها رقم بزند، خصوصا که جنس بازی او به رادان بیشتر از بقیه نزدیک بود واحتمالا نتیجه یکدستتری را در صحنههای مربوط به دفتر شاهد بودیم.
از طرف دیگر صحنههایی هم وجود دارد که فیلمساز اهمیت چندانی به پیگیری نتیجه آن نداده است. برای مثال وقتی آرایشگر تصمیم میگیرد مدل قارچی را روی موهای رادان به شاگردانش آموزش دهد (احتمالا به این علت که نمیتوانستند موهای او را قارچی بزنند) در صحنه بعد نشانی از این مدل مو بر سر او نمیبینیم.
اما از دقت و ظرافت کار نعمت الله گفتیم. چیزی که به هیچ عنوان در آثار کمدی تلویزیونی و سینمایی شاهد آن نیستیم. موفقیت "بیپولی" در چینش درست و دقیق همه چیز برای خلق یک لحظه طنزاست. لحظات بسیاری در فیلم وجود دارد که چون دقیق و درست و به جا هستند لبخند را بر لب ما مینشانند، چون اتفاق درست در مکان و در لحظه درست افتاده است که نتیجهای کمیک در برداشته است. یعنی کمدی موقعیت به مفهوم واقعی آن و نه آن چیزی که مدتهاست به عنوان کمدی موقعیت به خوردمان میدهند و مجموعهای از لودگی افراد بر بستر یک اتفاق مضحک است.
در نتیجه همین توجهها و احترام فیلمساز به مخاطبش است که وقار فیلم حفظ میشود و حتی اگر در سالن سینما قهقهه نزند، ناراضی از آن بیرون نمیآید. گذشته از این فراگیر بودن موضوع فیلم و توجه فیلمساز به حواشی مستند چنین اتفاقی در زندگی هر کس، موجب میشود که بسیاری از صحنهها همان چیزی باشد که بارها و بارها به اشکال مختلف یا خودمان تجربه کردهایم و یا در اطرافمان دیدهایم.
نمونه آن درد دل کردن ایرج (بهرام رادان) با زن مسنی داخل اتوبوس یا گریستن زن و شوهر هنگام گرفتن غذای نذری است. خوشبختانه در این صحنهها نیز فیلمساز، از ویژگی بارز طنزهای تلویزیونی در به بار نشستن طنز رویدادهای نزدیک به واقعیت فاصله گرفته است.
برای ثمر دادن این گونه لحظات طنز، بسیاری از کارگردانان زمان زیادی صرف میکنند تا بازیگران پله به پله و (گاهی کاملا آزادانه) پیش بروند و در نهایت لحظه طنز، خود به خود و با تکیه بر استعداد بداهه پردازی بازیگران زاده شود. یعنی به نحوی آنها را در موقعیت شبهه واقعی قرار میدهند و آنها هم هر چه دارند بر طبق اخلاص میریزند. اما کارگردان "بیپولی" با تسلط بر موقعیت این صحنهها را موجز و بدون زیادهگویی خلق میکند.
از سوی دیگر بازی درخشان لیلا حاتمی را نمیتوان از یاد برد و روابط میان این زن و شوهر که به شکل خاص و جالبی تعریف شده و بعید میدانم نمونهاش را در هیچ فیلم ایرانی دیگری دیده باشیم. میتوان ادعا کرد که نعمتالله با ساختن "بیپولی" فصل جدید و میمونی را در سینمای کمدی ما و در میان آشفته بازار کمدیهای گریه آور باز کرده است که در آن قصد ندارد به هر قیمتی تماشاگر را بخنداند. نمیدانم "بیپولی" نیز مانند "اجارهنشینها" به یک اتفاق بدل میشود یا دیگرانی هستند که دلشان برای داشتن یک سینمای کمدی درست و حسابی بلرزد و این اتفاق را به جریان بدل کنند.
-----------------
نیوشا صدر
نظر شما