رابرت جرویس از نظریهپردازان مطرح نو واقعگرایی معتقد است که عرصه نظریهپردازی در روابط بینالملل با دو چالش اساسی مواجه است. چالش اول، چالش مطرح در سطوح تحلیل است.
به اعتقاد او هنوز تعلق به یکی ازسه سطح تحلیل فردی، ملی و بینالمللی از مسائل اصلی در نظریهپردازی است.
در سطح تحلیل فردی، واحد تحلیل فرد است. بر این اساس نیات، انگیزهها، ارزشهای فرد مورد نظر است و رفتار سیاسی یک کشور از منظر فردی قابل تحلیل است.
در سطح دوم تحلیل که سطح ملی است، سیاستهای داخلی، ساختار داخلی، نوع حکومت و سایر مولفههای ملی و داخلی برای ارزیابی و تحلیل رفتار یک کشور مورد توجه است.
در سطح تحلیل بینالمللی، نوع، ماهیت و سنخ نظام و ساخت توزیع قدرت در آن است که تبیین کننده رفتار کشورها است.
جرویس مساله و مشکل دوم را درونگذاری مینامد. این مساله به تازگی خود را به طور شفاف نشان داده است. این موضوع در گذشته نیز وجود داشته و بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران با آن درگیر بودهاند.
درونگذاری از دو وجه قابل بررسی است. اول اینکه، ما به عنوان یک نظریهپرداز روابط بینالملل برای مردمی نظریهپردازی میکنیم که نظریات خود را دارا هستند.
جرویس معتقد است که نظریهپردازی یک مسئله است و داشتن نظریه برای خود مسئله دیگری. سؤال این است که آیا به عنوان مثال واقعگرایی میتواند رفتار کسی را که واقعگرا نیست تبیین کند؟
جرویس میگوید مشکل دوم در مسئله درونگذاری حل کردن عوامل علی و سببی است. آیا اتحاد باعث جنگ میشود؟ یا این ترس از جنگ است که باعث اتحاد میشود؟ آیا مسابقه تسلیحاتی منجر به جنگ میشود یا ترس از جنگ است که باعث مسابقه تسلیحاتی میشود؟
این مثالهایی که عنوان شد بر اساس تصور و پیش بینی است که دولتها از عملکرد سایر دولتها دارند. مساله و مشکل اصلی، الگوی علت و معلول خطی است. این مشکل منجر به چالشهایی میشود که هیچ کس آنرا تدوین و تئوریزه نکرده است. به هر حال آگاهی از این مشکل و مساله برای حرکت و تکاپو مفید است.
جرویس میگوید که نمیتوان نظریههای گوناگون زیادی را با هم ترکیب کرد و برای مواجهه با پدیدهها از آنها بهره گرفت. حتی شاهد هستیم که دولتها در رویارویی با پدیدههای مشابه برخورد یکسانی ندارند. لذا ما باید به ارزشهایی که هر دولت دارد توجه کنیم.
وی معتقد است اینکه اندیشمندان و صاحبنظران یک سطح تحلیل برای پاسخگویی به سؤالات متعدد و متفاوت داشته باشند امری پذیرفته شده و مجاز است.
جرویس در کتابی که تحت عنوان عوامل سیستمی به نگارش درآورده است، از سطح سوم تحلیل یعنی سطح سیستمی استفاده کرده است. اما به رغم این موضوع جرویس معتقد است برای پاسخگویی به طیفی از سؤالات گوناگون، ابایی از به کار بردن سطح تحلیل روانشناختی (فردی) ندارد.
نظر شما