دکتر محمد بقایی (ماکان) در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این سؤال که یک معلم و استاد چه شیوههایی را برای پرورش تفکر انتقادی در دانشآموزان و دانشجویان میتواند به کار گیرد؟ گفت: تردیدی نیست که برای پرورش ذهن دانشآموزان و دانشجویان بهترین روش سوق دادن آنان به سوی تفکر انتقادی است. زیرا در چنین شیوهای از تفکر، ذهن خلاق میشود و به سوی یافتن نکتههایی تازه میرود.
وی افزود: بنابراین هر نظام تربیتی برای تحقق این اصل لازم است که تحقیق و تفحص را جانشین محفوظات نماید تا عاملی برای برانگیختن ذهن دانشآموزان و دانشجویان در جهت خلاقیت ایجاد کند.
بقایی گفت: حقیقت این است که هر معلم و استادی دارای دو نوع تأثیر مستقیم و دیگری غیرمستقیم است. تأثیر مستقیم حاصل آموزههایی است که به شاگردانش ارائه میدهد. در این تعالیم که بیشتر شامل علوم انسانی میشود چنانچه جامعیت وجود داشته باشد تردیدی نیست که در فرایند زندگی تحصیلی هر دانشآموز و دانشجو اثر میگذارد.
این محقق حوزه ادبیات و فلسفه تصریح کرد: از این روست که متخصصان تعلیم و تربیت تأکید دارند که گفتههای معلمان و استادان بهخصوص در رشتههای علوم انسانی باید از چنان جامعیت برخوردار باشند که تأثیر پیشینی و پسینی داشته باشند. بنابراین تأثیرات غیرمستقیم یا بیواسطه که دانشآموز یا دانشجو میتواند از معلم خود کسب کند حاصل تأثیر مستقیمی است که به هنگام میپذیرد.
بقایی در پاسخ به این سؤال که آیا تدریس در علوم انسانی با تدریس در علوم طبیعی تفاوتهایی دارد؟ گفت: البته به لحاظ محتوایی تفاوتهایی دارد. به این معنا که علوم انسانی را نمیتوان دانش محض دانست، یعنی علوم انسانی در واقع مشتمل بر آگاهیها و معارف است مانند فلسفه که نمیتوان آن را علم دانست بلکه فن اندیشیدن است و چنین است تاریخ، ادبیات، هنر و امثال اینها.
این نویسنده و مترجم اظهار داشت: اما علوم طبیعی علم محض به شمارمیآیند و حال اگر بخواهیم مقصد نهایی همه دانشها و علوم و معارف رادر نظربگیریم تردیدی نیست که همه آنها در پی یافتن حقیقتی هستند که هنوز فهم آن برای بشر از جمله اسرار است. از این منظر میتوان گفت که علوم چه به صورت محض یا غیرمحض هدفی مشترک را دنبال میکنند.
نظر شما