دکتر مرتضی کاخی از استادان حقوق مدنی و حقوق بین الملل است که از جوانی بنا به علاقه ای که به ادبیات و شعر داشت به این وادی نیز وارد شد و هم اکنون یکی از صاحبنظران و پژوهشگران ادبی کشور به شمار می رود. وی تنظیم کننده قرارداد 1975 الجزایر است همان قراردادی که صدام پیش از آغاز رسمی تجاوز به خاک ایران در مقابل دوربین تلویزیون پاره کرد و آن را بهانه ای برای حمله وحشیانه خود به ایران خواند. دکتر کاخی با اینکه بیش از 20 سال به عنوان دیپلمات در اروپا زندگی کرده است اما دل در گرو فرهنگ و هنر و سنت ایرانی دارد و یاد سعدی، فردوسی و مولانا او را به وجد می آورد و فرهنگ و تمدن غنی ایران را مایه افتخار می خواند. دکتر کاخی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره نسبت اخلاق و نگارش سخن گفت که در پی می آید:
* خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: در نظر فلاسفه پست مدرن هر زبانی ارزشهای خاصی را تبلیغ می کند آیا زبان برای تبلیغ ارزشهای اخلاقی و فرهنگی خود مرجعیت دارد؟
- مرتضی کاخی: اگر زبانی باشد که از لحاظ فرهنگی دوران خود را طی کرده باشد و شعر و ادبیات و تاریخ داشته باشد مرجعیت دارد اما مثلا زبانی در یک کشور آفریقایی و یا یک جزیره دور افتاده که پیشینه تاریخی و ادبی ندارد نمی تواند خواسته های فرهنگی را بیان کند. با این مقدمه باید گفت که زبان فارسی این صلاحیت و مرجعیت را دارد که ارزشهای اخلاقی و فرهنگی را منتقل کند چون زبانی است که جنگهای و تمدنهای بزرگ را پشت سر گذاشته و تبادل فرهنگی و زبانی داشته است به همین دلیل است که بسیاری از واژگانی که مربوط به تکنولوژی است معادل فارسی برای آن وجود دارد.
* نویسنده در هنگام نگارش چه هنجارهای اخلاقی را باید رعایت کند؟
- دو نوع تعریف اخلاق داریم یکی اصول کلی اخلاقی است که به آن"Ethics" می گویند و دیگری اخلاق "Morality" که به معنی شیوه کردار و رفتار در جامعه است. در برخی از کشورها مثل ایران صرف نظر از نوع حاکمیت، مردم و جامعه علاوه بر اینکه یک نوع آداب و هنجارهای اخلاقی را رعایت می کنند، آن را به حاکمیت نیز تحمیل می کنند. برخی از قوانین که برگرفته از قوانین اروپایی است و با فرهنگ و عرف اجتماعی ایران سازگار نیست، افراد جامعه آن را نمی پذیرند و اجرا نمیشوند. منظور من از این مقدمات این است که خود فرهنگ و عرف اجتماعی مردم نوع نگارش و محتوای مطالب را می پذیرد و یا رد می کند. هر جامعه ای اخلاق متناسب با فرهنگ خود را دارد. رعایت اخلاق مورالیتی و یا شیوه کردار و رفتار در جامعه بستگی به این دارد که یک، قوانین در داخل کشور چه می گویند و دوم تنها منبع حقوق، عرف و عادت جامعه است. مسائل اخلاقی پیش از قانون است و هنوز برخی از مسائل اخلاقی تبدیل به قانون نشده چون هنوز در حوزه اخلاق است و ضمانت اجرای قانونی ندارد و این خود فرق بین قانون و اخلاق است.
*آیا کدهای اخلاقی تعریف شده ای در حوزه نگارش داریم؟
- خیر. با اینکه اصول اخلاقی تعریف شده ای در نگارش نداریم اما این اصول برای مردم شناخته شده است. متأسفانه برخی نویسندگان این اصول را رد می کنند و یا به عدم رعایت اخلاق در نگارش عادت می کنند و این خطرناک است چراکه آداب و رسوم و عرف جامعه که فصل جداکننده ما از کشورهای دیگر است را در هنگام نگارش در نظر نمی گیرند. برخی از نویسندگان تنها به زبان فارسی می نویسند و فرهنگ، ارزشها و بنیادهای سنتهای ایران را نمی شناسند. برخی نیز سعی می کنند رئالیزم جادویی بنویسند که در امریکای لاتین آغاز شد و بعد به اروپا رفت و حالا در ایران مد روز شده و نویسنده دانسته یا ندانسته به قول معروف برای دکمه کت و شلوار می دوزد و وای به حال جامعه ای که قدرت رد کردن این مطالب را نداشته باشد چون جامعه حیثیت چندین هزار ساله خود را از دست می دهد و بسیاری از این مطالب جدید از کشورهایی است که شاید 200 سال از استقلالشان نمی گذرد و آنچه هم دارند وارداتی است و این مسائل وارداتی را یکبار دیگر به ایران وارد کننده این خلاف فرهنگ است.
* با توجه به اینکه بخشی از نابسامانی های اخلاقی نگارش را حقوق پیگیری می کند، ضرورت وجود اخلاق در کنار حقوق و قوانین را چگونه ارزیابی می کنید.
- در حقوق دو قسمت را باید در نظر بگیریم یکی دین و یکی حقوق جدید؛ نکته مهم این است که قبل از اینکه حقوق را به صورت امروز مدون کنند و یا عقاید برخی فقها را بپذیرند، همین مقررات دینی بوده که رعایت می شده و هم اکنون هم بسیاری از آنها رعایت می شود. نسبت اخلاق و حقوق عموم و خصوص مطلق است یعنی هر حقوقی اخلاقی است اما هر اخلاقی حقوقی نیست. اخلاق و حقوق دارای یک دایره متحد المرکز هستند اما برخی از قواعد اخلاقی مربوط به کردار و رفتار افراد در جامعه است قانونگذار از اخلاق عمومی الهام گرفته و قوانین را برپایه آن تصویب کرده است. دایره اخلاق وسیعتر از حقوق است. حقوق دارای ضمانت اجرای این جهانی است اما برخی از قواعد اخلاقی ضمانت اجرای تربیتی و سنتی دارد و برخی از اصول اخلاقی آن جهانی است. برخی از ارزشهای اخلاقی کشورها با هم متفاوت است و قانونگذار باید با توجه به اخلاق جامعه، قانونی را تصویب کند.
* برای نویسنده می توان یک چارچوب اخلاقی در نگارش تدوین کرد؟
- اگر برای این اصول تعریف شده تنها به ضمانت اجرا اکتفا کنیم. احتمال دارد برسیم به یک نوع ممیزی و ضد آزادی بیان تعبیر شود و یا افرادی در ردس تصمیم گیری قرار گیرند که از این موضوع سوء استفاده کنند بنابراین باید به گونه ای عمل کرد که خود نویسنده از طریق خوانندگان و مخاطبانش مورد پذیرش یا طرد قرار گیرد. ما باید فرهنگ ملی و اخلاقی خود را که مورد تقدیر و تجلیل دیگر کشورهاست آنچنان به مردم بباورانیم که خود حافظ آن باشند در غیر این صورت اگر بخواهیم در حوزه نگارش یک کمیته ای را بگذاریم که بر اساس رشته ای از سلایق عمل کند مسلما یک چیزی مثل کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی می شود و مردم قالبی می شوند در حالیکه علاوه بر اینکه نویسنده خود به این اصول اخلاقی پایبند باشد، حاکمیت نیز در پی آموزش مردم و جامعه باشد که از رخنه افکار غیر اخلاقی در کتابها جلوگیری شود.
* از آنجایی که سعدی خود مروج اخلاق اعتدالگراست چه توصیه ای به نویسندگان دارد؟
- از آنجا که سعدی صرفا اخلاقی و تربیتی سخن گفته قالبا آن چیزهایی است که در کتب مدسه ای هم خوانده ایم. اما برخی از نویسندگان دیگر مثل بیهقی که تاریخ زمانه خویش را می نویسد می گوید نمی خواهم چیزی بنویسم که بعدها مردم بگویند این پیرمرد نادان این دروغها را چرا گفت و من آنچه واقعیت دارد به همان صورت به آیندگان منتقل می کنم. صداقت مهمترین اصل اخلاقی است که نویسنده باید رعایت کند.همه اصول اخلاقی که مورد تأیید دین هم هست باید به عدل برسد و تصور می کنم ادیان بزرگ و به ویژه دین اسلام یکی از بهترین پایه گذاران عدالت هستند. آیه "ن والقلم و مایسطرون" نشانه تأکید بر اهمیت نگارش دارد یعنی هر چیزی را نمی توان نوشت بلکه نوشتن آنقدر ارج دارد که بر آن قسم یاد شده است. علاوه بر آن قبل از اسلام نیز در آموزه های زردشت اخلاق را در سه جمله پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک خلاصه شده است.
ایرانیان ارزشهای اخلاقی را از هر فرهنگی پذیرفته اند. ایران کشوری است که علیرغم تجاوزات و حملات نظامی در طول تاریخ این قابلیت را داشته که وقتی متجاوزان به کشورهای خود برمی گشتند از فرهنگ و تمدن ایران بهره ها ببرند و حتی مغولها به دین و زبان و رفتارهای ایرانی درآمدند و به ساختن هنرهای ایرانی پرداختند. علاوه بر این مولانا که در 12 سالگی از زادگاه خود در محدوده ایران آن زمان خارج و به قونیه وارد می شود یک بیت شعر به ترکی نگفت و هر کس می خواسته با او سخن بگوید باید فارسی یاد می گرفت. این فرهنگ یک فرهنگی است که از همه جای دنیا در آن وارد شده و تعصب هم نداشته که کلمات عربی در زبانمان باشد چون معلوم نیست که این کلمات اصلا عربی باشد؛ برخی از کلمات در فارسی بوده و بعد وارد زبان عربی شده است مثل "نگر" که در عربی "نظر" شده است. "مزگت" را "مسجد" کرده اند و سیبویه اولین دانشمند ایرانی است که دستور زبان عربی را نوشت. بزرگان علمی و ادبی ما تعصب نداشتند و خودشان برای باقی ماندن افکارشان برخی کتب خود را به عربی نوشتند و آن کلماتی که در عربی هست خود آن دانشمندان به وجود آورده است و آن تعصبهای بی مورد را نداشتند اما اگر کسی بیاید بی هویتی و شونیزم را تبلیغ کند هر دو نسبت به فرهنگ ایرانی خیانت کرده اند.
*مسئولیت اخلاقی یک ادیب در نقد به ابتذال کشیده شدن شعر نو و یا شعر سپید چیست؟
- برخی از استادان در مقابل تغییراتی که در قالب شعر فارسی ایجاد شد موضع منفی می گیرند در حالیکه شناخت درستی هم ندارند. برخی از اشعاری که در قالب شعر نو یا سپید گفته می شود خوب است و برخی مناسب نیست همانطور که همه اشعار کلاسیک خوب نیست البته شیوه هایی است که در زبان فارسی عروض را شکسته است همانطور که نیما یوشیج می گوید " من نیامدم وزن و قافیه را از شعر بگیرم بلکه آمده ام شخصیت واقعی وزن و قافیه را نشان دهم". شیوه بر وزن بودن شعر در قالب مشخص مثل متر، شاعر را محدود می کند، با این روش شاعر در اختیار وزن و قافیه قرار می گیرد در حالیکه وزن و قافیه باید در اختیار شاعر باشد. برخی از شعرا به دنبال نیما هم شعر کهن گفتند و هم شعر نو گفتند. هر کدام از این قالبها متناسب با یک مضمون و شرایط است. یک موقعی است که شعر غزلی نیست نباید در قالب غزل آورد. هر چند اگر کشورهای خارجی ما را در شعر و ادب و فرهنگ ما بزرگ می شمارند به خاطر شعر نو ما نیست بلکه جهان ما را با ادب و شعر کهن مان شناخت. در دایرة المعارف بیست جلدی که در آمریکا در آمده تنها یک سطر راجع به نیما و 6 سطر راجع به فروغ فرخزاد نوشته شده اما در مورد بزرگان ادب و شعر ایران مطالب مفصلی نوشته شده و حتی در مقابل دانشگاه هاروارد در شهر بوستون دروازه ای است که بر روی آن اسامی افرادی که جهان مدیون آنهاست نوشته شده که یکی از آنها فردوسی است.
گاهی در سرودن شعر لزومی ندارد وزن را رعایت کرد و حتی در نهج البلاغه حضرت امیر (ع) و یا در قرآن ما گاهی با توصیفات شاعرانه مواجه می شویم در حالیکه در وزن خاصی نیست. اما برخی بدون اینکه بدانند چه می کنند اول سبک را گرفته و بعد می خواهند مطلب در آن بریزند در حالیکه برعکس است. زبان فارسی و فرهنگ ایران غنی تر از این است که با این بادهای گذرا خدشه ای بر آن وارد شود در طول قرنها انواع فرهنگها و زبانها وارد این وادی شد و نهایتا این فرهنگ و زبان غنی را برگرفتند. اقبال لاهوری ایران نیامده اما زیباترین شعرها را به فارسی سروده است. نابسامانی شعری در حال حاضر یک دوره ای است گذرا و جای نگرانی نیست. برخی که تصور می کنند با ارائه چنین محتواهای بی معنا خلاقیتی را صورت می دهند در اشتباه هستند و فرهنگ و زبان فارسی قوی تر و غنی تر از این است که متأثر از این مسائل قرار گیرد. تمام فرهنگهای متنوعی که در خاورمیانه بوده از آن زبان و فرهنگ خود دور و یا عوض شد و تنها ایران به دلیل پیشینه قوی خود پایدار ماند. زبان فارسی به دلیل استحکام فرهنگی در طول تاریخ محو و فراموش نشد. سبک عراقی، سبک هندی، خراسانی و ... آمد تا زمانی که شعر خوب داشت ماند و وقتی شعر بد داشت رفت و شعر نو هم وقتی آمد اشعار زیبا و خوب آن ماند و بقیه اش هم از بین می رود.
نظر شما