۴ آبان ۱۳۸۸، ۸:۳۶

رومولوس شبیه هیچ‌ یک از شخصیت‌های معاصر نیست

رومولوس شبیه هیچ‌ یک از شخصیت‌های معاصر نیست

نادر برهانی‌مرند کارگردان و دراماتورژ نمایش "رومولوس کبیر" این اثر را نقدی کلی و جهانی بر مقوله قدرت دانست که برداشت‌های سطحی و روزمره از آن باعث نادیده گرفتن ارزش‌های متن و نمایش می‌شود.

به گزارش خبرنگار مهر، این روزها سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر میزبان اجرای نمایش "رومولوس کبیر" نوشته فریدریش دورنمات و کارگردانی نادر برهانی‌مرند است. این نمایش داستان امپراطوری به نام رومولوس است که خودخواسته تصمیماتی می‌گیرد تا امپراطوری روم را به نابودی بکشاند. خبر حمله ژرمن‌ها باعث دلهره ساکنان قصر می‌شود اما رومولوس در کمال خونسردی به مرغ‌های خود توجه می‌کند و در نهایت روم به دست ژرمن‌ها می‌افتد.

نمایش دارای بازیگران بسیاری است و طراحی صحنه شامل کمد‌هایی است که بازیگران از میان آن‌ها به صحنه وارد و از آن خارج‌ می‌شوند. نادر برهانی‌مرند کارگردان و دراماتورژ اثر به همراه کوروش نریمانی مشاور کارگردان در نشست خبرگزاری مهر با حضور عباس غفاری منتقد تئاتر و عضو انجمن منتقدان خانه تئاتر به تشریح بخش‌های مختلف نمایش اعم از کارگردانی، دراماتورژی و طراحی صحنه نمایش "رومولوس کبیر" پرداختند.

*عباس غفاری: نادر برهانی‌مرند به عنوان نمایشنامه‌نویس اجتماعی شناخته شده است. "تولد"، "پائیز" و "چیستا" از جمله آثاری هستند که با اتفاقات معاصر جامعه مربوط می‌شوند. چه چیزی شما را ترغیب کرد به سراغ نمایشنامه "رومولس کبیر" فریدریش دورنمات بروید؟

- نادر برهانی‌مرند: من متنی را برای تجربه کردن انتخاب می‌کنم. زمانی دغدغه اجتماعی دلیل نگارش نمایشنامه‌ای می‌شود و زمانی دغدغه زیبایی‌ شناسی و فرم خاص نمایشنامه باعث انتخاب آن می‌شود. نمایشنامه "رومولوس کبیر" را دوست دارم، کاری دو لبه و سخت است و بیشتر از اینکه دغدغه محتوایی درباره این نمایشنامه داشته باشم دغدغه تکنیکی و اجرایی نمایشنامه را داشتم.

      

هر اثری که مرا به این فکر وادارد بیشتر راغب به کار کردن روی آن می‌شوم. "رومولوس کبیر" کار سختی است از طرفی طنز دو لبه و از طرف لایه‌های فکری دارد و به اجرای آن راغب شدم. از طرف دیگر مسأله مطرح شده در این نمایشنامه مسأله نقد قدرت است در حوزه معنایی بزرگ و بشری و تراژیک مطرح می‌شود نه دیپلماتیک و سیاسی.

انتخاب نمایشنامه "رومولوس کبیر" هم انتخابی اجتماعی است ولی مانند نمایشنامه "تولد" به موضوعی روزمره نمی‌پردازد بلکه یک موضوع کلی و جهان‌شمول را مدنظر قرار می‌دهد.

* غفاری: به هر حال نگاه جامعه ما سیاست‌زده است و شاید به نوعی این امر باعث رفتن شما به سمت نمایشنامه "رومولوس کبیر" شده باشد...

- برهانی‌مرند: من می‌دانستم که روی چه موضوعی کار می‌کنم و مخاطبم با چه مسائل سیاسی روزمره‌ای درگیر است که باعث می‌شود در تحلیل کار به سمتی که مورد نظر من است حرکت نکند. از این رو بخشی از دراماتورژی در کار متوجه آشنایی‌زدایی از مفاهیم مورد نظر تماشاگر بود که احتمال داشت تحلیل مخاطب را به سطح بکشاند.

با مشورت با استاد سمندریان از بخش‌هایی از نمایش که احتمال داشت فکر و اندیشه کار را در حد بیانیه‌ای سیاسی کوچک کند گذر کردیم و بخش‌هایی که گمان می‌کردیم عمیق‌تر و کلی‌تر است را پر رنگ‌تر کردیم. هر جایی که احساس می‌کردم مخاطب به دلیل فضای موجود به تحلیل روزمره سیاسی خاصی می‌رسد حذف کردم، بحث مطرح شده دورنمات و رومولوس خیلی کلی‌، عمیق‌تر، تاریخی‌تر و ماندگارتر است. بخشی از دراماتورژی متوجه این بخش بود که کار سختی بود.

*غفاری: ولی این امر ناگزیر است...

- برهانی‌مرند: بله درست است. دوست داشتم مخاطب از وجهی که من دوست دارم به سمت تحلیل برود نه آن بخشی که روزمره و سطحی است. دوست داشتم مخاطب هیجان روزمره را کنار گذاشته و نوع دیگری با کار مواجه شود. چه بسا این کار در لایه‌های عمیق‌تر در خدمت آن هیجان‌ها است.

بحث "رومولوس کبیر" نقد قدرت است. این نقد خاص شخص دورنمات است و فراتر از برداشت‌های سیاسی سطحی است. ویژگی کار این است که با وجود اینکه دغدغه‌‌مندی‌ها و گرایشات سیاسی روز را اقناع می‌کند ولی فراتر و بزرگ‌تر از آن‌هاست. اگر تحلیل کار را از دیدگاه سیاسی ژورنالیستی روزمره انجام دهیم به بحث کلی مورد نظر دورنمات اجحاف کرده‌ایم.

* غفاری: گمان می‌کنم دورنمات در نمایشنامه "رومولوس کبیر" گرفتار تقسیم‌ بندی‌های سیاسی روز جامعه‌اش بوده، در برخی صحنه‌های نمایش جملاتی از زبان رومولوس می‌شنویم که به این امر دلالت دارند...

- برهانی‌مرند: تفکر من به عنوان دراماتورژ در اثر جاری است. اگر چنین احساسی وجود دارد درست است زیرا در بخش‌هایی گمان می‌کردیم فرازهایی از رومولوس می‌تواند دغدغه‌مندی ما را نیز مطرح کند و حتی برخی جملات را من برای رومولوس گذاشته‌ام. ولی به طور کلی بحث مورد نظر در این نمایش نقد قدرت به معنای کلی آن است نه به صورت روزمره و سطحی. دورنمات معتقد است قدرتی که فاسد می‌شود را می‌توان نقد کرد.

- کوروش نریمانی: از اواسط قرن بیستم شاهد ظهور نویسندگانی در تئاتر بودیم که بیش از این که دغدغه سیاسی، حزبی و جناحی داشته باشند دغدغه بشری داشتند تا حدی که در فرم و سیاق نمایشنامه‌نویسی آن‌ها نیز مرز بین کمدی و تراژدی آن‌ها را تشخیص داد.

راه به جایی نخواهیم برد وقتی تصور کنیم که نویسنده‌ای متعلق به یک حزب است و ما اندیشه‌های حزبی او را در نوشته‌هایش دنبال کنیم. سیاسی‌ترین نمایشنامه نویسی که می‌شناسیم برتولد برشت است که اکثر نمایشنامه‌هایش را برای حزب خود می‌نوشت. جالب است که بعدها خود می‌گوید که بدترین نمایشنامه‌هایش آن‌هایی است که برای حزب نوشته و ماندگارترین آن‌ها آثاری است که برای بشریت نوشته است.

 تئاتر ما همواره نگاه وسیع به جامعه و تاریخ را به شدت در حوزه نمایشنامه نویسی، کارگردانی و بازیگری کم دارد. چیزی که ما طی این سال‌های نه چندان دور به آن مشغول بودیم به جایی رسیدیم که دغدغه‌های ما روزمره است و این موضوع خوبی نیست. نمایشنامه‌های ما را باید بتوان در 50 سال بعد هم مطالعه کرد. وظیفه ما تاریخ‌نگاری نیست.

این وظیفه برعهده رسانه‌ها و مورخان است و نمایشنامه‌نویس نباید تاریخ‌نگاری کند. نمایشنامه‌نویس به عنوان هنرمند تلقی خود را از معضلی بشری ارائه می‌دهد. قدرت و ثروت دو مقوله‌ای است که انسان‌ها همواره برای به دست آوردن آن‌ها تلاش کرده ولی با به دست آوردن آن‌ها از بین می‌روند.

نمایشنامه نویسان نیمه دوم قرن بیستم به این نتیجه رسیدند که بشر در روزنامه‌ها و رسانه‌ها به وفور شاهد تراژدی‌های مختلف است و خنده‌اش از گریه‌ دردناک‌تر است. متأسفانه در تئاتر ما اکثر مسائل روزمره است. طبیعی است که برای نمایشنامه‌ای نظیر "رومولوس کبیر" تلقی‌های متعددی شود. دغدغه این نمایش دغدغه بشری است اما نگاه ما نگاهی روزمره به اثر است که عادت به نمایشنامه‌های روزمره کرده است.

* دارایی: در مقام کارگردان تا چه حد از نظرات و مشاوره استاد سمندریان به عنوان هنرمند با سابقه‌ای که دورنمات را به طور کامل می‌شناسد در اجرای "رومولوس کبیر" و نوع نگاه به آن استفاده کردید؟

- برهانی‌مرند: استاد سمندریان تعلق خاطر زیادی به این نمایشنامه دارند و قصد داشتند که خود این اثر را اجرا کنند. ولی وقتی متوجه شدند قصد اجرای این اثر را دارم به بنده اجازه این نمایش را دادند. قرار بود که ایشان مشاور بنده باشند ولی به خاطر اینکه کار به پختگی و آمادگی لازم نرسیده بود در تمرینات حضور نداشتند. تمام مشاوره ایشان با بنده در حد چند جلسه‌ صحبتی بود که با هم داشتیم و بیشتر هم جنس کمدی کار مورد نظر ایشان بود.

استاد سمندریان تأکید می‌کردند که نمایشنامه "رومولوس کبیر" ظاهر فریبنده‌ای دارد و با گمان اینکه این اثر اثری کمدی است در آن ورطه گرفتار نشویم و خنده تماشاگر ما را فریب ندهد. البته به احتمال زیاد تحلیل ما با تحلیل جاری کار متفاوت است و به احتمال زیاد تحلیل ما با تحلیل استاد سمندریان متفاوت است. البته ایشان این حق را به ما داد. بیشتری مشاورت اجرایی را از کوروش نریمانی داشتم و بیشترین کمک اجرایی را به بنده داد.

ما به لحاظ تحلیلی سفر دیگری را شروع کرده و به جای دیگری رسیدیم. استاد سمندریان چیزی را به بنده منتقل نمی‌کردند زیرا معتقد بودند پاسخگویی به سؤالات بنده باعث می‌شد گرفتار ذهنیت استاد بشوم.

* مؤذن‌زاده: طنز تلخی در "رومولوس کبیر" دورنمات وجود دارد و شما قصد داشتید ضمن تأکید بر آن به ورطه کمدی صرف که تفکری در آن نیست، نیفتید...

- برهانی‌مرند: من از خنده تماشاگر نمی‌ترسیدم و احتمال می‌دادم که در برخی از صحنه‌ها تماشاگر بخندد ولی مراقب بودیم که در ماتریکس تماشاگر به چه جایی می‌رویم. می‌دانستیم که وقتی مخاطب را گرفتار کنیم البته نه به هر قیمتی، به دنبال ما می‌آید. خیلی مواقع گروه پیشنهادهای خیره کننده‌ای در زمینه کمدی می‌دانند ولی مورد قبول قرار نمی‌گرفت.

مدعی هستم به هیچ وجه باج به تماشاگر ندادیم البته تا حدی که مد نظر دورنمات بود ولی دوست داشتیم در عین حال کار برای مخاطب شیرین باشد و کار را دنبال کند تا به جایی برسد که در بخش‌های نهایی کار به فکر واداشته شود. شاید در پرده اول مخاطب گمان کند با یک اثر کمدی صرف مواجه است ولی در پرده دوم این باور شکسته می‌شود. تلاش کردیم بالانس میان پرده‌ها را با دقت رعایت کنیم.

در نمایش "رومولوس کبیر" کمدی وجود ندارد و اثر دارای طنز سیاه بوده و گروتسک است. فکر می‌کنم توانسته‌ایم این موضوع را به درستی در نمایش و اجرا رعایت کنیم. البته در برخی از اجراها مخاطب حتی به بخشی صحنه‌های تراژیک اثر هم می‌خندید که این خارج از دست ما بود.

*غفاری: به عنوان کارگردانی که دراماتورژ اثر هم بودید آیا معتقدید که با هر اثری می‌توان هر کاری را به دلخواه انجام داد؟ آیا اجازه انجام هر تغییری را در متن داریم؟

- برهانی‌مرند: بله می‌توان این کار را انجام داد البته به عنوان نمایشنامه نویس معتقدم که نباید اینگونه باشد. نمایشنامه از نظر من یک ماده در دست کارگردان است و کارگردان خود یک مؤلف است. من حتی تعصبی روی نمایشنامه‌های خود هم ندارم. زیبا این است که هر کسی به فراخور دانش و جهان‌بینی خود تحلیلی از کار داشته باشد و اثر را تألیف کند.

* دارایی: یعنی کارگردان اجازه دارد حتی به لحاظ معنایی و در شاکله کلی اثر هم تغییر ایجاد کند؟

- برهانی‌مرند: اگر نویسنده و متن به لحاظ نگاه بزرگ باشند هر تغییری در اثر انجام شود باز هم آن نگاه غالب است. من تغییرات زیادی در نمایشنامه "رومولوس کبیر" انجام دادم ولی با همه این‌ها نگاه دورنمات غالب است. نکته مهم این است که بنده به عنوان کارگردان باید سفر خود را آغاز می‌کردم و باید راه را برای خود و گروه هموار می‌کردم.

*غفاری: به عنوان کارگردان یا دراماتورژ؟

- برهانی‌مرند: هر دو. بعضی مواقع در این اثر برهانی‌مرند دراماتورژ دست برهانی‌مرند کارگردان را می‌بست. گاهی وجه دراماتورژ من جلوی بازیگری سیامک صفری را می‌گرفت در صورتیکه وجه کارگردانی من مایل به باز بودن دست صفری در بازیگری بود. اساس این نمایشنامه روند و نوع رویکرد بازیگرانه رومولوس کبیر است. رومولوس نوعی از بازی را انتخاب می‌کند که مخاطب تا انتهای کار متوجه آن نمی‌شود.

* غفاری: به همین خاطر گریم و لباس و حرکات دلقک‌گونه را برای رومولوس انتخاب کردید؟

- برهانی‌مرند: بله. البته این نگاهی بود که سیامک صفری با خود آورد و من با آن موافق بودم. ضمن اینکه این نوع ماسک خنده سیامک را با بازی‌های قبلی‌اش نظیر آقامحمدخان قاجار در نمایش "شکار روباه" متفاوت می‌کرد.

- نریمانی: مهم این است که ما به یک نمایشنامه چگونه نگاه کنیم. این جمله که "آیا ما اجازه داریم هر کاری با یک متن انجام دهیم" متفاوت است با جمله "آیا ما با تحلیل یک کارگردان مؤلف یک نمایشنامه را از فضای مورد نظرش دور کنیم و نوع دیگری به آن نگاه کنیم". به عنوان مثال چوب مشترکی را در اختیار دو نجار قرار می‌دهیم که یکی از مهارت بالایی در کار دارد و نفر دوم کسی است که ماهر نیست و هر کاری با چوب انجام می‌دهد. کار نجار اول شاید به مذاق من خوش نیاید ولی زائیده ایده و خلاقیت اوست و کاری حرفه‌ای است.

کارگردان صاحب سبک در تئاتر درست مانند نجار اول است. وقتی کارگردان بنا را روی تحلیل شخصی خود بگذارد برای نمایشنامه نویس هم جذاب است زیرا با تحلیلی متفاوت از تحلیل خود مواجه می‌شود. ولی وقتی کسی ایده‌ای ندارد کار را به هم می‌ریزد و هر کاری که دوست دارد با اثر انجام می‌دهد.

وقتی کارگردان مؤلف باشد و صاحب تحلیل باشد و ابراز خود را بشناسد می‌تواند بنا به تحلیل خود تغییرات مورد نظر را در متن ایجاد کند که این امر در هیچ کجای دنیا تناقضی ندارد. متأسفانه یکی از مشکلات عمده ما این است که وقتی جمله‌ای که به کار می‌بریم تلقی‌مان پایین‌ترین سطح ممکن است. وقتی صحبت از کمدی می‌کنیم نازل‌ترین بخش آن را در نظر می‌گیریم در صورتیکه کمدی انواع مختلف دارد.

باید کلمات را بار دیگر برای خود تعریف کنیم. وقتی استاد سمندریان از اینکه برهانی‌مرند گرفتار کمدی صرف و سطحی شود هراس دارد به این خاطر است که هر گاه ما خواستیم کمدی کار کنیم گرفتار لودگی شدیم. می‌توان اثری را کمدی کار کرد که در عین خنداندن مخاطب تأثیرگذاری‌اش خیلی بیشتر از بزرگترین تراژدی‌های دنیا باشد.

تماشاگر باید با فراغ بال روی صندلی نشسته و نمایش را تماشا کند. تماشاگر نباید گرفتار احساس صرف شود و از فضای مورد نظر نمایش دور شود.

* دارایی: نمایش "رومولوس کبیر" به لحاظ اجرایی شباهت‌هایی به اجرای نمایش "ملاقات بانوی سالخورده" به کارگردانی استاد سمندریان دارد. جدا از اینکه نویسنده هر دو اثر دورنمات است به لحاظ اجرایی شباهت‌هایی در دو اثر وجود دارد. به عنوان مثال در "ملاقات بانوی سالخورده" شکل‌گیری توطئه با پوشیدن کفش‌های زرد نشان داده می‌شد و اینجا با پوشیدن شلوارهای زرد همراه است. آیا این امر به صورت ناخودآگاه صورت گرفته است؟

- برهانی‌مرند: جدای از اینکه هر دو متن متعلق به یک شخصیت است و یک جنس هستند و مترجم هر دو اثر یک شخص است و جدای از اینکه از استاد سمندریان در تمرینات خود سیاه مشق می‌کنم، بحث شلوارهای زرد در قصه اصلی "رومولوس کبیر" وجود نداشت. بعد از استفاده از شلوارهای زرد متوجه شدیم که این شلوارها کاربرد کفش‌ها در نمایشنامه "ملاقات بانوی سالخورده" را دارند.

این شباهت باعث می‌شود مخاطب معاصر ما با این موضوع ارتباط برقرار کند. در اینجا شلوارها همان کارکرد کفش‌های "ملاقات بانوی سالخورده" دارد. احساس می‌کنم این کار اشتباه نبوده و فکری موازی است که فکر اصلی کار را تقویت می‌کند. این وجه پر رنگ اجرای ما با اجرای استاد سمندریان است. ترسی از این موضوع نداشتم و به نوعی ادای احترامی به استاد سمندریان بود.

* دارایی: در برخی از شخصیت پردازی‌ها هم این موضوع وجود داشت؟

- برهانی‌مرند: این نمایش تنها دارای چند نفر عضو مشترک با نمایش "ملاقات بانوی سالخورده" بود و نوع دراماتورژی کار ما به طور کامل با آن اثر متفاوت است و تنها نقطه مشترک آگاهانه در اجرا وجود شلوارهای زرد است که به تقلید از کفش‌های زرد اجرای استاد سمندریان استفاده شده است.

- نریمانی: متأسفانه اجرای نمایش "ملاقات بانوی سالخورده" استاد سمندریان را ندیده‌ام. استفاده از ابزاری که توسط نویسنده و یا توسط شغلی که نویسنده در اثر پیشنهاد می‌کند برای ترکیب بندی درست صحنه مناسب است. این موضوعی است که در تئاتر ایران به شدت از آن غافلیم. بازی با ابزار یک شغل و صحنه امکانی را فراهم می‌کند که با بیان دیالوگ‌های مختلف میسر نخواهد شد.

* دارایی: آیا می‌توان این موضوع را استفاده درست و مناسب از طراحی و فرم برای پیشبرد یک موضوع بدون اینکه همه چیز بر دوش شخصیت‌ها باشد نیز تعبیر کرد؟

- نریمایی: حتی می‌توان گفت بدون اینکه شخصیت‌ها مدام بخواهند خود را نشان دهند. استفاده‌ از فرم‌ها خود می‌تواند تبدیل به دیالوگ‌های کاربردی یا دو پهلو شود. استفاده از ابزار و اشیا صحنه که برای شکیل کردن صحنه کمک می‌کند در تئاتر ما جا نیفتاده است. ما عادت کرده‌ایم که شخصیت‌های ما روی صحنه مداوم درباره خود یا دیگران حرف بزنند.

تأثیری که اتفاقی تصویری می‌تواند داشته باشد چندین برابر حرف زدن شخصیت‌های نمایش به بهترین شکل ممکن است. در این نمایش طبقه عوام قصد دارند نفعی اقتصادی ببرند و از دست دشمن نیز نجات پیدا کنند. در این‌جا شلواردوز است که این نفع اقتصادی را به افراد عوامل می‌رساند و شلوار نیز به لحاظ تصویری می‌تواند کاربردهای زیبایی شناسی روی صحنه داشته باشد.

* غفاری: آقای برهانی‌مرند آیا رومولوس یک نیمه دیوانه مالیخولیایی است؟

- برهانی‌مرند: اگر بخواهیم رومولوس را در قاموس تراژدی مطرح کنیم روحیه دیانیزوسی دارد و خیلی آپولونی فکر نمی‌کند ولی دیوانه مالیخولیایی نیست. رومولوس به اعتقاد من پادشاهی است که آگاهانه دست به تصمیمی آرمان‌خواهانه و عدالت‌خو‌اهانه می‌زند و طی آن امپراطوری خود را که فکر می‌کند باعث از بین رفتن بسیاری از ارزش‌های انسانی شده به نابودی می‌کشاند.

به نظر من عمل او یک عمل قهرمانانه است و قهرمانی او در تراژدی مدرن تعریف می‌شود زیرا تعریف فهرمان در تراژدی کلاسیک متفاوت است. در دنیای دورنمات این ویژگی قابل بحث است. پیش از این یک بار در نمایش "تولد" طعم تحلیل کج‌اندیشانه برخی مخاطبان را چشیدم و ارزش کار را سخیف تحلیل کردند و تحلیل خود را به اثر سنجاق کردند.

این بیماری روشنفکرمآبی و روشنفکرنمایی تئاتر ماست که برخی از همکاران ما به جای همراهی با گروه و همراه شدن با زوایای پنهان و آشکار اثر به دلیل این که خود بویی از خلاقیت نبرده و درجهل ‌مرکب به سر می‌برند و بخیل و حسود هستند، دوست دارند با انگ‌هایی سخیف کار را به سمت و سوی مورد نظر خود سوق دهند و تحلیل‌شان را به اثر سنجاق کنند.

توصیه‌ام به این دوستان این است که کمی مطالعه کرده و دورنمات و نادر برهانی‌مرند و گروه تئاتر "معاصر" را بیشتر بشناسند. "رومولوس کبیر" هیچ شباهتی به روزگار معاصر و آدم‌های سیاسی معاصر ما ندارد. با شجاعت می‌گویم که اگر در روزگار معاصرمان رومولوس کبیری داشتیم وضع‌مان بهتر از این بود. به آن دسته از دوستان توصیه می‌کنم به داشته‌های اندک خود رجوع کنند و دست از هرزه‌گویی و پائین آوردن ارزش یک اثر هنری بردارند.

البته تئاتر ما همواره شاهد افرادی بوده که وبال گردن تئاتر و روشنفکری هستند ولی روشنفکری اصیل تئاتر ما راه خود را ادامه می‌دهد و به این یاوه‌گویی‌ها توجهی نمی‌کند. روزهای اول تمرین به آقای سمندریان گفتم که در روزگار عجیبی زندگی می‌کنیم و بحث اعتقادی و اصولی مثل یک منشور شده است ولی استاد به بنده گفتند که کار خود را بکنم زیرا انسان‌های کج‌اندیش در هر اجتماع و زمانی حضور دارند و این امر ارزش کار را پایین نمی‌آورد.

انسان باید خیلی نادان باشد که رومولوس کبیر را حتی با وجود دراماتورژی انجام شده روی آن توسط من شبیه کسانی بداند که منظورم این نبوده است. این حاکی از کج‌اندیشی برخی از افراد است.

* غفاری: ما با تعاریف خود به سمت دورنمات نمی‌رویم زیرا دورنمات نگاه شرقی در اثر خود نداشته است. وقتی تعریفی ارائه می‌دهیم فرامیهنی است. وقتی در داستان رومولوس پیش می‌رویم قهرمانی وجود ندارد و آرمان‌ها مرده‌اند. در این برهه و با این تعاریف آیا می‌توان رومولوس را یک انقلابی آرمان‌خواه دانست؟

- برهانی‌مرند: هیچ اشکالی در این‌گونه نگاه کردن به نمایشنامه و اثر وجود ندارد. ویژگی تئاتر این است که متون بزرگ نقاط تأویل بسیاری دارد. مخاطب حق دارد که هرگونه که دوست دارد تأویل کند ولی من به عنوان کارگردان کدهای مشخصی در اثر گذاشته‌ایم تا مخاطب مقصد مورد نظر را دریابد.

* غفاری: شما از تراژدی مدرن صحبت می‌کنید و در نگاه معاصر ما شاید کار آنتیگون احمقانه باشد و کرئون کار درستی کرده باشد...

- نریمانی: این سؤال برای من ایجاد می‌شود که قهرمان این نمایش کیست؟ ما در نمایش "رومولوس کبیر" قهرمانی نداریم و وقتی قهرمانی وجود نداشته باشد نمی‌توانیم درک کنیم که کدامیک از انسان‌های روی صحنه کار درستی انجام می‌دهند.

*غفاری: این موضوع به زمانی باز می‌گردد که ما به عنوان گروه اجرایی تحلیل خاصی به لحاظ قضاوت نداشته باشیم...

- نریمانی: بله. ما شخصیت‌هایی داریم که در این نمایش یا دست به عمل می‌زنند و یا حرف می‌زنند. کسی نمی‌تواند قضاوت کند که رومولوس کار درست یا نادرستی انجام می‌دهد. زمانی می‌توانیم قضاوت کنیم که این اثر قهرمان دارد که روی صحنه دست به عمل قهرمانانه‌ای زده باشد. اتفاقی که در این نمایش می‌افتد این است که یک امپراطوری توسط آدم‌های خود و قبل از رسیدن دشمن در حال نابودی است.

رومولوس به زعم خود شرایط را قضاوت کرده و آدم‌های خود را به دست قضاوت تقدیر سپرده‌ است. متأسفانه همواره ما تلقی خود را به اثر سنجاق می‌کنیم. معتقدم هر نمایشی آدم‌ها و قصه خاص خود را دارد که یا دست به حرکتی قهرمانانه می‌زنند و یا نه. اینکه شخصیت نمایش روی صحنه دست به قتل بزند نشانگر این نیست که نمایشنامه نویس یا کارگردان موافق قتل هستند.

نمایش است که نشان می‌دهد قتل عملی مثبت یا منفی است. اینکه داستان نمایش چه هست و اینکه مخاطب در چه شرایطی به سر می‌برد و به چه می‌اندیشد خیلی متفاوت است. نمایش دارای داستانی با شخصیت‌های معینی است و اتفاق چیزی است که روی صحنه رخ می‌دهد و چیز دیگری را نمی‌شود از بیرون به آن سنجاق کرد.

*غفاری: اشاره شد که رومولوس فردی عدالت‌خواه است و در نمایش نیز این مطلب از دهان دشمن وی یعنی ادآکر عنوان می‌شود. ما در نمایش چه وجه عدالت‌ خواهانه‌ای از رومولوس داریم که به این نتیجه برسیم؟

- برهانی‌مرند: برای رسیدن به این جواب باید وجه شبه‌تاریخی اثر را بررسی کنیم. روم باستان توسط رومولوس اول بنیان گذاشته می‌شود و رومولوس دوم پادشاه بی‌تأثیری است ولی رومولوس سوم روم را ویران می‌کند و به نابودی می‌کشاند. دورنمات نمایشنامه‌ای شبه‌تاریخی نوشته و قصد ویرانگری رومولوس سوم را هدفمند می‌کند.

این تفکر مدرن و پست‌مدرن است که امپراطوری باعث انقراض امپراطوری خود شود و به مضحک‌ترین شکل این کار را می‌کند ولی از او فردی عدالت‌خواه و آرمان‌خواه تراشیده است. مخاطب باید به این موضوع برسد که آیا این عدالت‌خواهی در تاریخ سیاست و چنبره قدرت جواب می‌دهد یا نه؟ آیا این عدالت‌خواهی وقتی قدرت تا این حد فاسد است به ثمر می‌نشیند؟

مخاطبان می‌توانند در این موضوعات نقطه نظر ما را ردیابی کنند. دیدگاه ما در این نمایش این است که آیا در جوامعی که قدرت از اساس فاسد است حرکت عدالت‌خواهانه و آرمان‌خواهانه به بار می‌نشیند و یا اینکه باید به مضحک‌‌ترین شکل ممکن به تقدیر ناگزیر خود تن دهد و رنج این عدالت‌خواهی را تا ابد با خود حمل کند؟ اینجاست که کمدی یا تراژدی سیاه دورنمات شکل می‌گیرد.

* غفاری: در میزانسن انتهایی نمایش انسان به این نتیجه می‌رسد که دو دیکتاتور مصلح در دو طرف میز نشسته‌اند...

- برهانی‌مرند: درست است، واژه مصلح واژه زیبایی برای این موضوع است.

* غفاری: این جاست که تضاد مورد نظر به وجود می‌آید. دیکتاتورهایی که خون‌های بسیاری زیادی ریخته‌اند و حال به وضعیت مصلح‌گونه رسیده‌اند.

* مؤذن‌زاده: غلبه روح آپولونی در رومولوس بیشتر از روح دیانیزوسی است زیرا با فکر و منطق تصمیم‌گیری می‌کند...

- برهانی‌مرند: در تراژدی کلاسیک اینگونه است ولی در تراژدی مدرن ماکیاولی عمل می‌کند.

* مؤذن‌زاده: رومولوس فکر می‌کند که کشور به سمت ویرانی پیش می‌رود و تصمیم‌گیری می‌کند و احساسی فکر نمی‌کند.

*غفاری: در دوره آرمان‌گرایی عملکرد آنتیگون را عاشقانه دوست داریم و در دوره‌ای دیگر این نوع عملکرد احمقانه به نظر می‌رسد. در هر مقطعی گونه‌ای قضاوت متفاوت از این گونه افراد می‌توان داشت.

- نریمانی: این نمایش به قول نویسنده نمایشی شبه‌تاریخی است. یکی از دلایل شبه‌تاریخی بودن نمایشنامه "رومولوس کبیر" این است که نویسنده اثر امروزی است و برای مردم امروز چیزی از تاریخ را روایت می‌کند ولی هدفش گفتن تاریخ نیست. برای مردمی صحبت می‌کند که در جامعه دموکراسی حاکم است.

در جامعه دموکراتیک اگر تصمیمی توسط یک شورا یا مجلس گرفته شود قابل قبول‌تر است و تصمیم جمعی آمار خطای کمتری دارد. در نمایش "رومولوس کبیر" تصمیمات فردی است ولی در قرن بیستم تصمیم‌گیری فردی خطاست و مورد قبول واقع نمی‌شود. در این نمایش تصمیم فردی است و فرد دست به یک بازی می‌زند و وقتی در قرن بیستم نگاشته می‌شود وجه منفی آن مشخص‌تر می‌شود.

* دارایی: رومولوس خود خواسته همه چیز را از بین‌ می‌برد...

- برهانی‌مرند: در این نمایش بحث فردیت آگاه در مقابل خرد جمعی مطرح می‌شود. خرد جمعی که آگاهی فردی نداشته باشد کور است و نبود فردیت آگاه مشکل بسیاری از جوامع ماست. تنهایی رومولوس در این نمایش قابل بحث است و به اعتقاد من پایان این نمایش پایانی ابزورد است.

* دارایی: برای اینکه مخاطب شما با نمایشی که دارای نشانه‌ها و المان‌های غربی حتی در گفتار است، به عنوان مثال وقتی در نمایش صحبت از میهمن می‌شود و رومولوس میهن را منبع بسیاری از مشکلات می‌داند، ارتباط برقرار کند چه تغییراتی در نمایش ایجاد کردید؟

- برهانی‌مرند: کار ما در نمایش "مرغابی وحشی" سخت‌تر از این بود، آتور میلر نویسنده "مرگ فروشنده" و فریدریش درونمات نویسنده "رومولوس کبیر" به لحاظ زمانی معاصرترند ولی بستر آثار ایبسن آغاز فلسفه مدرن است و بحث وراثت در آن زمان مهم بود. این در حالی است که مخاطب ما این موضوعات را گذرانده و در نتیجه شبکه ارتباطی و مبنای زندگی ساخته شده ایبسن برای مخاطب ایرانی مسخره به نظر می‌رسد. تلاش کردم نمایش "مرغابی وحشی" را با منطق حاکم برای زندگی امروز به صحنه ببرم.

در نمایش "رومولوس کبیر" هم افکار ماکیاولی رومولوس برای مخاطب ایرانی قابل درک نیست. لذا برخی از جمله‌ها را حذف کردیم تا تماشاگر درگیر قضاوت لحظه‌ای نشده و در قضاوت کلی اثر سهیم باشد. ما در گروه تئاتر "معاصر" به مخاطب فکر می‌کنیم و معتقدم مخاطبان عام و خاص باید در آثار ما نقش داشته و با رضایت سالن را ترک کنند.

* دارایی: یکی از نقاط ضعف کار دکور حجیم نمایش بود که با نورپردازی ضعیفی که انجام شده بود کاربری نداشت و در بسیاری از بخش‌های نمایش همخوانی و استفاده خاصی نداشت.

- برهانی‌مرند: این دکور نیازمند نورپردازی ظریف و حرفه‌ای بود که متأسفانه هنوز به این نورپردازی نرسیده‌ایم. متأسفانه 24 ساعت قبل از شروع اجراهای نمایش متوجه امکانات پایین سالن اصلی برای نورپردازی شدیم. طراحی نور در تئاتر شهر به صورت کارمندی انجام می‌شود در صورتیکه طراحی صحنه این نمایش نیاز به طراحی نور خلاقانه دارد. هر روز در طراحی نور تغییراتی ایجاد می‌کنم.

هراسم از اجرا در سالن اصلی تئاتر شهر و تالار وحدت این بود که معماری سالن اثر نمایشی را می‌بلعد و معماری سالن در اختیار اثر قرار نمی‌گیرد. بزرگترین قصد من از طراحی دکوری عظیم این بود که معماری سالن را در اختیار نمایش قرار دهم. حتی در رئالیستی‌ترین کار دکور و جغرافیای صحنه به جای معرفی مکان و زمان محلی برای بازی است.

در نمایشنامه در صحنه‌ای به کمد اشاره شده بود و تصورم این بود که استفاده از کمد هم به معماری صحنه زیبایی می‌دهد و هم می‌توان از آن برای بازی‌ها استفاده کرد. اما چون در روز اول اجرا بازیگران فرصت بازی با دکور را پیدا کردند زندگی ایده‌آل مورد نظر روی صحنه شکل نگرفت. امیدوارم زمانی برسد که قبل از اجرای یک نمایش بتوان با دکور و لباس آن کار و زندگی کرد.

* دارایی: پرده دوم نمایش نشانگر اتفاقاتی است که حذف آن‌ها تأثیر خاصی در روند نمایش نمی‌گذاشت. چرا در تغییراتی که در نمایشنامه ایجاد کردید این صحنه را تغییر ندادید یا حذف نکردید؟

- برهانی‌مرند: ما هم در زمان خواندن نمایشنامه درباره این موضوع فکر کردیم ولی این صحنه نشانگر شرایط ایستا و حاضر در درون قصر رومولوس است. در واقع این صحنه نشان‌دهنده حماقت ساکنین قصر است و هر کس کار خود را انجام می‌دهد.

-----------------------

گفتگو: فریبرز دارایی، آروین موذن زاده

کد خبر 971120

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha