اندرو بنت استاد کامل روابط بینالملل در دانشگاه جورج تاون است. حوزههای مطالعاتی بنت، تصمیمگیری و کاربرد زور، مناقشات اخلاقی و مدنی، روانشناسی سیاسی و نظریههای روابط بینالملل است.
از جمله آثار او میتوان به کتابهای "محکوم به تکرار؟ مداخلات امپراتور شوروی طی سالهای 1973 تا 1996 " و "مطالعات موردی و گسترش نظریه در علوم اجتماعی" و "نیاز به دوستان: هزینههای مشارکت در جنگ خلیج فارس"اشاره کرد.
وی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد اینکه ریوس اسمیت معتقد است که عصر نظریهپردازی کلان در رشته روابط بینالملل به سر آمده و آیا شما با این نظر موافقید؟ گفت: من هم با این نظر اسمیت موافق هستم مناظره میان مکاتب اصلی که حالت لفظی دارد ادامه نخواهد یافت. اما باید توجه داشت که این مناظره بر سر اینکه کدام نظریه مناسبترین نظریه جهت فرا رفتن از مناظره میان "ایسم"هاست باقی میماند. تحلیل پیتر کاتزنشتاین و مکتب التقاط گرایی تحلیلی راهی است برای رسیدن به این موضوع که بیان شد.
لفظ التقاطگرایی به نظر میرسد خیلی تخصصی و فاقد عمومیت است و برای پوشش دادن این دیدگاههای متناقض مناسب نباشد.
من تصور میکنم که شیوههای ساختمندتری برای تلفیق این مکاتب و "ایسم"ها وجود دارد. این شیوهها به گفتمانهای رایج و مشترک و برخی ایجازهای تئوریک و نظری امکان ایفای نقش میدهد. این موضوعی است که من در حال حاضر در حال تحقیق درباره آن هستم.
وی در پاسخ به این سؤال مزیتهای رویکرد سازهانگاری در مطالعه روابط بینالملل چیست؟ گفت: مطالعهای که ویلیام و مری انجام دادهاند نشان میدهد که سازهانگاری در مقایسه با نظریههای دیگر در میان دانشمندان و محققان علم روابط بینالملل جذابیت بیشتری دارد.
سازهانگاری مناظره و گفتگوی موجود میان نئورئالیسم و نئولیرالیسم را بسط میدهد و آن را وسیعتر میکند. هر دوی این نظریهها تمرکزشان بر روی منطق نتایج و پیامدهاست. توجه این دو رویکر بر روی منافع فردی و خود بسنده است.
سازهانگاری این گفتگو و مناظره را تا موضوع "منطق تناسب" و رفتارهای اجتماعی در میان بازیگرانی که در شرایط زمانی و مکانی خاص قرار دارند بسط و توسعه میدهد.
باید توجه داشت که سازهانگاری توجه خاصی به بازیگران غیر دولتی نشان میدهد. شاید مهمترین جنبه سازهانگاری توجه توأمان به ساختارهای مادی و معنایی است. در واقع باید توجه داشت که سازهانگاری راهی میانه است تا پیوندی میان "ایسم"ها برقرار کند و فراتز از "ایسم"ها رود.
او در پاسخ به این سوال که برخی معتقدند علم روابط بینالملل علمی آمریکایی-انگلیسی است و آیا کشورهای در حال توسعه نقشی در نظریهپردازی این رشته دارند، خاطر نشان کرد: باید توجه داشت که آمریکا، بریتانیا و به طور کلی قاره اروپا یک حلقه و دایرهای را تشکیل میدهند که در این دایره ما از درک و آثار همدیگر در زمینه نظریهپردازی روابط بینالملل استفاده میکنیم. بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از پناهندگان اروپایی از جمله هانس مورگنتا و هنری کیسینجر به آمریکا مهاجرت کردند و تاثیر زیادی بر اندیشمندان و متفکران آمریکایی داشتند.
در حال حاضر بیشتر نظریهپردازان اروپایی به لحاظ مشرب فکری سازهگرا هستند و به لحاظ روششناسی تاکید بر عوامل کیفی دارند. در حالی که همتایان و همکاران آنها در امریکا کمتر اینطوری هستند.
باید توجه داشت که اندیشمندان و نظریهپردازان در انگلستان بیشتر تاریخگرا هستند و از لحاظ روشی در مقایسه با همتایان امریکایی خود به جنبههای کیفی توجه دارند.
به رغم این موضوعات و تفاوتها همه ما هنوز امکانات و زمینههای زیادی جهت یادگیری از همدیگر داریم. همه ما میتوانیم از دانشجویان و اندیشمندانی که که از دنیای در حال توسعه و آسیا میآیند بیاموزیم.
در حال حاضر نیز توجه بسیاری از نظریهپردازان و اندیشمندان به سوی مطالعه تاریخی آسیا جلب شده است. آنها با این مساله مواجهند که نظریه موازنه قدرت که در اروپا شکل گرفته و توسعه یافته است قابل اطلاق به هژمونی بلند مدت چین در آسیا نیست. این تعامل میان نظریهپردازن و اندیشمندان البته دوسویه است و اندیشمندان در کشورهای در حال توسعه میتوانند از مطالعات کشورهای توسعه یافته در خصوص مناقشات قومی و داخلی، سیاست و دین، و پازل اقتصاد سیاسی بینالملل و توسعه اقتصادی بهره گیرند.
نظر شما