به گزارش خبرنگار مهر، در دومین روز همایش "فلسفه اسلامی و چالشهای جهان امروز" که چهارشنبه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد حسین شیخ رضایی به بررسی موضوع " غزالی و استدلال مرده متحرک" پرداخت.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: غزالی در مسئله هفدهم از کتاب تهافت الفلاسفه خویش، به بحث در باب علیت میپردازد و منکر وجود ضرورت در رابطه علی است. عمده محققانی که به کاوش در این فصل کتاب پرداختهاند، تنها به نظرات غزالی در باب علیت توجه نشان داده و به سایر نکات او در این فصل کمتر اشاره کردهاند.
وی یادآور شد: یکی از نکاتی که غزالی در پی پاسخ به آن بوده، آن است که مرز میان امور محال و امور ممکن، اما نامألوف، کجاست. غزالی از زبان مخالفان خود حالتی فرضی (آزمایش فکری) را مطرح میکند: آیا ممکن است خداوند مردهای بیافریند که از حیث رفتارهای ظاهری هیچ تفاوتی با انسانهای زنده نداشته باشد، اما حقیقتا فاقد درک و عقل و شناخت باشد؟
وی تصریح کرد: این سناریوی فرضی چیزی است که در میان فلاسفه مغرب زمین، از دکارت به این سو، تحت عنوان زامبی(مرده متحرک) مورد بحث بوده است. فلاسفه معاصر، به انحاء گوناگون از زامبیها استفاده کردهاند، اما مهمترین کاربرد این استدلال در فلسفه ذهن، رد اصالت فیزیک (فیزیکالیسم) بوده است. از نظر برخی، صرف امکان وجود زامبیها دلیلی است بر رد فیزیکالیسم.
شیخ رضایی گفت: از دیگر موارد کاربرد زامبیها نتایج خاصی است که این برهان برای آگاهی پدیداری در پی دارد.
وی یادآور شد: غزالی پس از طرح مسئله مرده متحرک، چنین بیان میکند که از نظر مخالفان او خداوند قادر به خلق چنین موجودی نیست، چرا که چنین موجودی "ممکن" نیست و قدرت خداوند به امور محال تعلق نمیگیرد. از عمدهترین دلایل قائلان به این نظر یکی آن است که مرده متحرک مشکلی برای حالات التفاتی ذهن، حالاتی که درباره و معطوف به اموری خارج از ذهن هستند، ایجاد میکند.
او گفت: غزالی در پاسخ ابتدا صورتبندی خود را امر محال بیان میکند. آنگاه استدلال میکند که مرده متحرک از جمله محالات نیست و مشکل حالات التفاتی را نیز میتوان به نحوی حل کرد.
این استاد دانشگاه افزود: اگر چه در ادبیات جدید مسئله آگاهی پدیداری بخش اعظم بحثها را به خود اختصاص داده، اما برای غزالی مسئله حالات التفاتی مهمتر بوده است.
وی گفت: از عمده دلایل مخالفان فیزیکالیسم که از برهان زامبی استفاده کردهاند، حصول "امکان" از "تصورپذیری" است، حال آنکه برخی مدافعان فیزیکالیسم به چنین استلزامی مشکوک بودهاند.
دکتر امیر احسان کرباسی زاده نیز در این نشست " مسئله کلیات در ابن سینا" را مورد بررسی قرار داد.
عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: نکته مهم که باید به آن توجه داشت این است که چرا به کلیات نیاز داریم و کلیها را میخواهیم؟ در پاسخ باید گفت ظاهرا ما کلیات را میخواهیم که کاری برای ما بکند. یعنی از یک جزئی به گزارشی در مورد آن جزء برسیم. سؤال این است که ما اگر جزئیات را داشته باشیم آیا کار ما به انجام میرسد. وجود کلیات باعث میشود که شباهتها و تفاوتهای میان اجسام را توضیح دهیم.
وی تصریح کرد: بوعلی سینا در کتاب شفا بحث مفصلی درباره کلیات انجام داده است. اولین نکته که بوعلی مطرح میکند این است که کلیها از جنس مفاهیم هستند. یک مفهوم A کلی است اگر و تنها اگر جمله A بیش از یک مصداق داشته باشد یک جمله صادق باشد. از اینرو و با توجه به این صورتبندی تمام مفاهیم زبانی ما کلی هستند و هیچ مفهوم جزئی نداریم.
وی افزود: اما در مورد تعریفی که بوعلی سینا از کلی میکند باید توجه داشت که این تعریف در مقابل تعریف جزئی که مصداق کلی است خاموش است و از رابطه میان کلی و جزئی صحبت نمیکند.
نظر شما