به گزارش خبرنگار مهر در مشهد، مجتمع آیه های مشهد این روزها با برگزاری کنگره 23 هزار شهید استانهای خراسان حال و هوای دیگری داشت و پذیرای تعداد زیادی از بازدیدکنندگان بود. این مجتمع زیبا قرار است به عنوان یک مرکز فرهنگی تداعی کننده یاد و خاطره شهدا و هشت سال ایثارگری و رشادت فرزندان این خاک باشد.
در ورودی مجتمع در دو طرف نقش برجسته شهدا روی دیوار نصب شده که در همین بدو ورود دل هر بیننده این را با خود می برد به دشتهای گسترده خوزستان و کوه های سر به فلک کشیده کردستان و رودخانه کارون و اروند رود.
وارد که می شوم اولین منظره ای که جلب توجه می کند، نقاشی برجسته های زیبایی از شهدا و رزمندگان دفاع مقدس است که در سراسر خیابان و در دو طرف نصب شده و هر بیننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد.
اینجا همه چیز زیباست
انیجا همه چیز زیباست، نگاه ها زیباست، لبخندها زیباست، برخوردها زیباست، عکس شهدا زیباست، اینجا حتی خاک های نرم زمین برایت زیباست و تو را به دوران جنگ می برد.
برای من و امثال من که یا عمرمان قد نمی داد جبهه برویم و یا لیاقت آن را نداشتیم، تعریف جبهه نهایتاً اردوهای راهیان نور است و گرنه ما کجا و آتش و دود و خمپاره کجا؟
اینجا اما فضا متفاوت تر از آن چیزی است که تا کنون دیده ایم. یک مجتمع بزرگ چند ده هکتاری که در گوشه گوشه آن کربلای ایران به تصویر کشیده شده است. نمایشگاهی بزرگ که انسان را می برد به دورانی که همه اش فخر بود و افتخار شکوه بود و ایثار و هنوز هم هست.
آدمهایی را می بینم که هرکدام مشغول کارند، دور تا دور مجموعه هنوز افراد در حال کار کردن هستند اینجا افراد بی ریا کار می کنند، خاکی اند، کار می کنند شب و روز مثل رزمنده های دوران جنگ، برای آنها ساعت کاری معنا ندارد، اضافه کار چیز اضافه ای است، اینجا همه چیز بوی صداقت می دهد.
هبوط تا ظهور/ راه رسیدن به معبود تا همیشه باز است
با یکی از همین مردان بی ادعا راه می افتیم، ابتدا با او به نمایشگاه بزرگی می رویم که از "هبوط تا ظهور" نام دارد.
سوله ای بزرگ با طراحی جالب توجه و بی نظیر از هبوط حضرت آدم شروع کرده اند پدر همه آدم ها وقتی روضه رضوان به دو گندم بفروخت و به دنیای دنی تبعید شد تا آنجا که دوباره فرصت هایی برای عروج پیدا می شود. تا اغار فصل عروج نهایی فصل انتظار.
دور تا دور نمایشگاه در هر طرف آیات قرآن نصب شده است. از نوح و کشتی اش عبور می کنیم و با گوشه هایی از زندگی ابراهیم، عیسی و موسی آشنا می شویم. عصای ابراهیم بر دوش بت بزرگ است همانگونه که در کتاب درسی خوانده ایم. و نیل به احترام موسی شکافته است.
آن سوتر اما بازسازی غار حرا آدم را به مکه می برد.چشم هایت را می بندی، دلت می خواهد پرواز کند. کاش الان در ورودی غار حرا روی سنگ ها با لباس احرام نشسته بودی و دعا می خواندی.
از پیامبران که عبور می کنیم بلافاصله به بازسازی صحنه عاشورا می رسیم. اینجا دیگر بغض سخت به گلویت چنگ می اندازد. صحنه صحنه ی کربلا جلوی چشمانت می آید.
مجلس یزید را که می بینی یاد این جمله می افتی که "ما رایت الا جمیلا" خرابه شام و راس خونین دلت را به درد می آورد دلت می خواهد فریاد بزنی، اینجا حس غریبی دارد دوست داری گریه کنی.
از کربلای امام حسین نقبی زده شده است به کربلای ایران، وارد کوچه های انقلاب اسلامی که می شوی در و دیوار بوی انقلاب می دهد. 15 خرداد، 17 شهریور، بهمن 57 و بلافاصله دفاع مقدس.
حمله وحشیانه ارتش صدام به خرمشهر زنی که زیر آوار مانده است، ردپای برهنه ای که پشت سرش چند جای پوتین است، جای شنی های تانک، لوله وحشتناک تانک که سینه ی جوانان و مردم مظلوم را نشانه رفته است و ...
این جا حس غریبی داری، باز دوباره دلت می رود به سوی جبهه مخصوصا اگر روزی و روزگاری آن جا بوده ای.
در آخر سر در گوشه ای از نمایشگاه جنگ ظاهراً پایان یافته است. امام خمینی با دلی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار به فضل خدا به دیدار یار رفته است.
جنگ صدام پایان یافته است، اما مگر اسلام و کفر را پایانی هست؟
کربلای 5/ اوج ایثار و دلاوری رادمردان ایران زمین
بعد از بازدید از نمایشگاه راهی منطقه باز سازی شده عملیات کربلای 5 می شویم. این قسمت هم فعالیت ها ادامه دارد. روی دژی که مربوط به عراقی ها است و آن طور که می گویند انگار دژی محکم بوده است، می ایستیم. چقدر زبون و حقیر به نظر می رسد این دژ و دژبانش از روی بلندی به تمام منطقه اشراف داریم. نگاه می کنم این جاهمه چیز بوی شهدا می دهد بوی خدا بوی عملیات بوی نماز شب بوی پاسداری بوی....
راهنما می گوید، عملیان کربلای 5 یکی از مهمترین عملیاتهای دوران دفاع مقدس به شمار می رود که رزمندگان خراسانی در آن نقش اساسی داشتند و مقدار زیادی از نیروهای دشمن تلف شدند و غنایم جنگی زیادی به دست آمد.
دوباره نگاه می کنم، خاکریز و سیم خاردار و میدان مین جلوی بچه ها بود اما مگر رد شدن از این موانع برای بچه ها کاری دارد؟ آن ها کوه را به زانو در آوردند در مقابل استقامتی که از خود نشان دادند.
صدای الله اکبر اذان به گوش می رسد. آستینها را بالا می زنم وقت نماز است شهدا نماز خواندن اول وقت را دوست دارند.
.....................................
گزارشگر: مهدی ارجمند
نظر شما