دکتر سروش دباغ در گفتگو با خبر نگار مهردر پاسخ به این سؤال که چه ضرورتهایی مارا به سمت مطالعات میان رشته ای سوق داده اند ؟ گفت : حقیقت این است که در جهان جدید که ما با شعبه شعبه شدن و شاخه شاخه شدن علوم مختلف مواجهیم. دیگر نمی توان بسان کسانی که در جزیره های جداگانه و بی خبر از یکدیگر زندگی می کنند مناسبات و روابط معرفتی خویش را تنظیم کنیم. از همین رو بدون اینکه منکر استقلال دیسیپلین های مختلف معرفتی شویم می توان از رفع و نسبت میان آنها و مددی که به یکدیگر می رساند در تنظیم و صورتبندی مسائل و ارائه راهکارها جهت رفع آنها مدد گرفت.
وی افزود : از همین روست که درجهان جدید در ده بیست سال اخیر از علوم انسانی استفاده های کاربردی تری هم شده است و تعامل میان رشتهها بیشتر شده است و از علوم انسانی مثل فلسفه اخلاق و فلسفه ذهن در تنظیم مسائلی برای رفع مشکل محیط زیست یا مسئله تعلیم و تربیت یا پی بردن به چگونه دریافتن آگاهی مدد گرفته شده است .
این عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد : به تعبیر دیگر مسئله ای مثل مسئله محیط زیست یا مسئله آگاهی مسئله ذو ابعادند به همین جهت نه فقط متخصصان علوم تجربی در این حوزه باید فعالیت کنند بلکه متخصصان علوم انسانی در شاخه های مختلف آن می توانند مدد رسانند و احیاناً تلقی جزیره ای بودن شاخه های مختلف معرفت را به کناری نهند و از دستاوردهای آنها مدد بگیرند.
دباغ در پاسخ به این سؤال که مهم ترین مطالعات میان رشته ای در حوزه فلسفه چه ها هستند ؟ گفت :همانطور که عرض کردم تصور می کنم استفاده از آموزه های اخلاق یا فلسفه ذهن از موضوعات یک مطالعات میان رشته ای است که می شود از آنها برای حل مسئله آگاهی و برشمردن حدود و ثغور آن بهره گرفت. قطعاً دستاوردهای فلاسفه ذهن می تواند متخصصان علوم شناختی را کمک کند .
وی افزود: در حوزه تصمیم سازی یا سیاست سازی در حوزه های کلان هم می توان از دستاوردهای فلاسفه اخلاق و آموزه های اخلاق مدد گرفت وهمچنین از آموزه های کسانی که از روانشناسی اخلاق مدد می گیرند. من تصور می کنم که این دو حوزه بیشتر با آنچه که در زندگی متعارف ما می گذرد مرتبطند. البته از دیگر شاخه های فلسفی و آموزه های آنها نیز به نظر می رسد که بتوان مدد گرفت مثلاً آموزه های فلاسفه سیاست در تنظیم مسائل سیاسی مختلف و در واقع آموزه آنها به کار متخصصین سیاست متخصصین روابط بین الملل هم می آید ممکن است چندان به چشم نیاید اما بی نسبت از آنها هم نخواهد بود.
دباغ در پاسخ به این سؤال که آیا مطالعات میان رشته ای می توانند تا حدی به مشکل تخصص در جهان ما پاسخ دهند ؟ گفت : تصور می کنم پاسخ مثبت باشد یعنی می توان از تخصصهای مختلف مدد گرفت و از این حیث کار را تسهیل می کند که لازم نیست شخص چند تا تخصص داشته باشد بلکه می تواند از متخصصین مختلفی استفاده کرد و به صورت یک کارگروه مسئله را از ابعاد مختلف بررسی کرد یعنی شما در یک مسئله ای مثل آگاهی برای بحث در سازوکارهای ذهن هم متخصص عصب شناسی دارید هم متخصص علوم شناختی دارید و یک فیلسوف ذهن هم اینجامی تواند مدد برساند.
وی افزود : در مسئله مثل مدیریت یا سیاست سازی در سطح کلان هم علاوه بر متخصصین مدیریت یا اقتصاد یک کسی که متخصص اخلاق است می تواند از آن منظر حرکت بکندمثلاًاخلاق کسب و کار، کارهای متعددی است که در آنجا متخصصین مدیریت و اقتصاد به همراه متخصصین اخلاق می توانند درباره موضوعات مختلفی که در حوزه مدیریتی و اقتصادی مطرح می شود راهکارهای هنجاری اخلاقی اتخاذ کنند و احیاناً توضیح دهند که سازمانها می توانند به چه نحوی حرکت کنند یا بیانیه اخلاقی اشان را تنظیم کنند .
این محقق و پژوهشگر اظهار داشت : و چگونه است که سازمان به بهینه شدن و حرکت به سوی متعالی تر شدن می تواند حرکت بکند این در حوزه سازمانهاست . در حوزه تربیت هم همینطور، در حوزه مقوله آگاهی هم همینطور ، به نظر می رسد که تشریک مساعی و پوشش جمعی متخصصان شاخه های مختلف بشری و معرفتی می تواند ما را برای رسیدن به تلقی موجهتر و کارآمد و رهگشاتر کمک کند.
نظر شما