محمد سرور رجایی مدیرمسئول نشریه «باغ» - تنها نشریه کودک و نوجوان مهاجران افغان ساکن ایران- می‌گوید: زمانی که در کابل بودم یعنی سال‌های 57 تا 59، یک نشریه کودک داشتیم که به نظرم تنها نشریه کودک نیز بود. نشریه‌ای با نام کمکیان و انیس که پدرم هر هفته آن را برای ما می‌خرید. هر چه ما بزرگتر می‌شدیم کمتر به این نشریات دست پیدا می‌کردم و حسرت من و هم نسلانم هم بر همین موضوع شکل گرفت که چرا نشریه‌ای ویژه گروه سنی ما وجود ندارد.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: ماهنامه کودک و نوجوان «باغ» یکی از معدود نشریات منتشر شده برای کودکان و نووانان افغانستان است که به همت جمعی از فعالان فرهنگی مهاجر افغان در ایران تولید و منتشر و در ایران و افغانستان توزیع می‌شود. همزمان با سومین سال انتشار این ماهنامه گفتگویی با محمد سرور رجایی نویسنده شاعر و مدیرمسئول این نشریه انجام دادیم که در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

جناب رجایی برای شروع این مصاحبه لطفا تصویری از فضای فعالیت مطبوعاتی مهاجرین افغان در ایران ارائه دهید.

اگر نگاهی به روند کارهای مطبوعاتی مهاجران افغان در ایارن بیاندازیم به رقم قابل توجهی می‌رسیم. مهاجران از زمان حضورشان در ایران بیش از 300 عنوان نشریه در سطوح مختلف منتشر کرده‌اند ولی متاسفانه از این انرژی مثبت، مردم کمتر از وجود این نشریات آگاه شدند و بسیاری از نشریات به مرور خاموش و محو شدند. در حالی که اگر این اتفاق برجسته می‌شد به نفع فرهنگس دو کشور می‌بود.

الان چند نشریه فعال تولید شده توسط مهاجران افغان در ایران داریم؟

فکر می‌کنم به تعداد انگشتان دست هم نباشد. مجله «دُر دری» تازه پس از چند سال خاموشی دو سه هفته قبل بود که آغاز به کار کرد.

مشکل چه بوده است؟ مشکل قانونی برای انتشار این نشریات وجود دارد؟

نه. مساله اقتصادی و فنی است. امروز بسیاری از فرهنگیان افغانستان که کار رسانه می‌کنند و حتی جذب تلویزیون‌ها شده‌اند کسانی هستند که در همین نشریات مهاجران افغان در ایران کار خودشان را شروع کردند و آموزش دیدند. اما نه مسئولان فرهنگی ایران و نه مسئولان افغانستان متوجه این جریان شندند. در واقع حرکتی خودجوش میان فعالان فرهنگی افغانستان در ایران شروع شد و خودشان هم در نهایت تصمیم گرفتند که در مواردی کارشان را به داخل کشور خودمان ببرند. اگر این انرژی‌های مثبت را کشف و حمایت می‌کردیم شک ندارم که اتفاقات مثبت زیادی رخ می‌داد.

در این فضا چرا شما به فکر تولید نشریه آن هم برای مخاطب کودک و نوجوان افتادید؟

حقیقت این است که نشریه کودک حسرت کودکی‌های خود من است. زمانی که در کابل بودم یعنی سال‌های 57 تا 59، یک نشریه کودک در کابل داشتیم که به نظرم تنها نشریه کودک نیز بود. نشریه‌ای با نام کمکیان و انیس که پدرم هر هفته آن را برای ما می‌خرید. هر چه ما بزرگتر می‌شدیم کمتر به این نشریات دست پیدا می‌کردم و حسرت من و هم نسلانم هم بر همین موضوع شکل گرفت که چرا نشریه‌ای ویژه گروه سنی ما وجود ندارد. همیشه در ذهنم بود که اگر بشود روزی کاری برای کودکان هموطنم بکنم. کودکانی که کودکی خودم را به یادم می‌آورند. البته سال‌ها قبل با همکاری دوستان مجله طراوت را منتشر کردیم ولی خب به سرانجام نرسید و بعد از مدتی طراوت هم بی‌طراوت شد و خاموش.

این در ذهنم بودتا سال 1391 که جرقه انتشار این نشریه خورد. من با دوستم سید احمد مدقق که نویسنده خوبی است و  از طریق ویلاگش با او آشنا شدم در نمایشگاه کتاب قراری گذاشتم. آنجا تصمیم گرفتیم با هزینه شخصی خود کاری برای مخاطب کودک ونوجوان بکنیم.

شماره اول باغ پس از این دیدار در 8 صفحه با قطع A5 به صورت زیراکسی منتشر کردیم. تا شماره پنجم وضع انتشار ما همینطور بود اماسعی داشتیم که انتشار حتما به صورت منظم ماهیانه باشد و اول هر ماه بیاید.

توزیع به چه صورت بود؟

توزیع را دست به دست انجام می‌دادیم. یعنی هر جا می‌دیدم مدرسه‌ای هست که بچه‌های افغان هستند آن را توزیع می‌کردیم و همین به مرور ما را صاحب تجربه‌های خیلی خوبی کرد. البته برخی هم به ما انتقادات تندی کردند و برخی هم حمایت‌های تند.

در ادامه دوستان تازه هنرمندی به ما پیوستند که توانستند کار نقاشی و طراحی نشریه را سامان بدهند. ما از شماره 12 به بعد جلدمان به صورت پرینت رنگی منتشر شد و از شماره 17 به بعد نشریه 16 صفحه‌ای شد. ما رفته رفته دیدم مخاطب برای نشریه زیاد است و افرادی هم هستند که می‌توانند برای نشریه مطالب خوبی بنویسند. همین ما را به فکر انداخت که کیفیت کار را بالاتر ببریم و همین شد که شمارگان نشریه را به 3 هزار نسخه و انتشارش را تمام رنگی و به صورت چاپی کردیم. همه همکاران هم تنها به عشق بچه‌های افغان بود که برای باغ کار می‌کردند و من همیشه قدردان آنها بوده و هستم.

هنوز هم با سرمایه شخصی باغ را منتشر می‌کنید؟

نه. زمانی که مجله تمام رنگی شد دوستانی از بنیاد فرهنگی ملت حاضر شدند تعدادی از نشریه را بخرند و این به ما کمک کرد که ما حداقل به فکر پول چاپ نباشیم.

هنوز هم توزیعتان دستی است؟

مجله باغ الان در ایران و افغانستان توزیع می‌شود. در ایران مجله در شهرهای تهران، اصفهان، قم، مشهد، سیرجان و چند شهر دیگر مثل یزد توزیع می‌شود. یعنی ما مجله را با پست برای دوستان در شهرها فرستاده و آنها نیز باغ را میان بچه‌های افغانستانی توزیع می‌کنند.

در افغانستان نیز افرادی هستند که به این کشور از ایران سفر می‌کند و ما نشریه را به آنها می‌دهیم تا برای توزیع به دست دوستان در شهرهای مختلف برساند.

جناب رجایی مخاطب بالقوه نشریه شما در ایران حدودا چقدر است؟

به باور من بیش از 4 هزار مخاطب در ایران و افغانستان برای این نشریه وجود دارد. ما با اینکه نسخه‌های مجله را برای شهرهای مختلف می‌فرستیم، شاهدیم که به خاطر تعداد نسخه‌های کم، بسیاری از کودکان افغان آن را دست به دست می‌کنند و حتی در تهران هم وضع به همین منوال است و نمی‌توانیم به همه مجله برسانیم و نشریه میان کودکان پس از مطالعه دست به دست می‌شود.

اگر امروز شمارگانمان دو برابر هم می‌شد باز هم کم بود چون شمار مخاطبانمان بسیار بیشتر از باور ماست. من علت این توفیق را دو چیز می‌دانم. نخست اینکه سعی کرده‌ایم فضای دینی ارزشی توام با هویت افغانی را در مجله بگنجانیم و در ثانی نشریه را سروقت منتشر کنیم. در این سه سال اتفاق نیفتاده نشریه با تاخیر منتشر شود و حتی برخی عاملان پخش ما جنجال می‌کنند که تعداد نشریه شما کم است.

استقبال از باغ در افغانستان چطور بوده است؟

من در کابل 1200 نسخه نشریه را هر ماه توزیع می‌کنم و جدای از آن دوستانی که در شهرهای دیگری زندگی می‌کنند نیز نشریه را با خود برده و توزیع می‌کنند. الان باغ به امید خدا بسیاری از شهرهای افغانستان باغ را می‌شناسند.

خبر دارید که مشابه نشریه شما در افغانستان نیز منتشر می‌شود یا خیر؟

اطلاع دقیقی ندارم تنها شنیده‌ام دو نشریه در هرات و یکی هم در کابل برای کودک و نوجوان منتشر می‌شود. البته آنها فقط رنگ و لعاب دارد و انتظارات را به هیچ وجه برآورده نمی‌کند. محتوایشان برای کودک نیست و اثر تولیدی در آنها بسیار کم است. به نظرم کودکان افغانستان باید هویت ملی خودشان را بشناسند و با باورهای بومی خودشان بزرگ شوند. امروز در افغانستان اتفاقات بزرگی داریم که از دیدمخاطب کودک و نوجوان و حتی بزرگسال ما پنهان مانده. مثلا در همین شماره اخیر ما شهیدی اهل روسیه را معرفی کرده‌ایم. یعنی یک نظامی مهاجم به افغانستان که دچار تحول شده و مسلمان و مجاهد شده و در جنگ با روس‌ها شهید می‌شود. این مسائل است که باید برجسته شود و کودکان ما باید بدانند که پدرانشان در سال‌های قبل چه رشادت‌هایی از خودشان به خرج داده‌اند.

ما در باغ به عنوان مثال به معرفی بازی‌های محلی افغانستان به زبان محلی می‌پردازیم. این مطالب پس از انتشار موجب می‌شود خانواده‌های به ویژه مهاجران با نوعی گویش محلی آشنا شوند که تا به حال کمتر با آن مواجه باشند. حتی بسیاری از مادران از ما درباره‌اش می‌پرسند و همه اینها نوعی نشاط ایجاد می‌کند و خدا را شکر فضای باغ را برجسته می‌کند.

الان ما نزدیک به هزار نفر از فرهنگیان افغانستان در کشورهای مختلف دنیا را شناسایی کرده و فایل پی‌دی‌اف نشریه را برای آنها می‌فرستیم. و این مایه افتخار است که بخشی از حسرت دوران کودکی ما را دیگر بچه‌های امروز افغانستان نمی‌خورند.

جناب رجایی وضعیت امروز ادبیات کودک و نوجوان در افغانستان چطور است؟

در حال حاضر دوستان خانه ادبیات افغانستان علاقه دارند که کار ادبی ویژه  کودک و نوجوان انجام دهند اما متاسفانه روحیه بدی میان شاعران و نویسندگان ما وجود دارد که کار ادبیات کودک و نوجوان را به گونه‌ای قبول ندارند. فکر می‌کنند ادبیات کودک قابل طرح نیست. این نشات گرفته از نگاه اجتماعی حاکم بر کشور ماست که نه تنها به ادبیات کودک که به خود کودک نیز اعتنایی نمی‌شود. هر زمان که خود کودک را محترم دانستیم به ادبیات او نیز احترام می‌گذاریم و همین شده که بسیاری از نویسندگان فعال در این حوزه هم رفته رفته از آن کنار بروند در حالی که ادبیات کودک زیر‌ساخت ادبیات بزرگسال ماست. اگر کودک ما با زیر ساخت فرهنگی و زبان خودش ارتباط بگیرد به درد فردای ادبیات کشور ما نیز می خورد.

...............

گفتگو: حمید نورشمسی