قم - خبرگزاری مهر: غلام امام حسین(ع) بودن همه جوره عزت و افتخار است. به خصوص که در این دستگاه پیر شوی. حالا اگر این پیرغلام یار پیر جماران هم باشد، عزتش در دو دنیا صدچندان می‌شود. مرحوم کوثری اینگونه بود.

به گزارش خبرنگار مهر، خبر مرگ غیر منتظره سید مصطفی خمینی که پیچید، بهت و اندوه همه جا را فراگرفت. فرزند ارشد مرشد در تبعید، به طرز مشکوکی از دنیا رفته بود اما او حتی یک قطره اشک نریخته بود. اطرافیان نگران شده بودند. «اگر آقا گریه نکند، برای قلبش خطرناک است... » چاره‌جویی‌ها به اسم یک نفر رسید: سید محمد کوثری‌زاده.

سید محمد آمد. در حرم امیرالمؤمنین(ع) جایی که امام(ره) با خود خلوت کرده بود، دو زانو روبه‌رویش نشست و روضه خواند. وقتی صحبت از مصیبت پسر کرد، امام(ره) واکنشی نشان نداد. روضه علی اکبر که خواند، امام(ره) به گریه افتاد. طوری که شانه‌هایش می‌لرزید.

این اولین و آخرین باری نبود که سید محمد کوثری‌زاده امام خمینی(ره) را می‌گریاند. او از 18 سالگی وارد جرگه مداحان و سینه سوختگان امام حسین(ع) شده بود. پدرش سید علی اکبر کوثری‌زاده‌ هم از خطیبان توانا و مورد احترام اهل قم بود.

سید محمد جوان طلبه حوزه علمیه بود و در روضه‌خوانی‌اش از مقاتل صحیح و روایات معتبر استفاده می‌کرد. به همین خاطر و به خاطر خوشنامی پدر خیلی زود به ذاکر مورد علاقه علمایی مانند آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله سید محسن حکیم، آیت الله خویی، آیت الله شاهرودی بزرگ، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مرعشی نجفی، آیت‌الله فاضل لنکرانی و آیت‌الله تبریزی قرار گرفت.

یک روز هنگامی که در مسجد اعظم در محضر آیت‌الله بروجردی با امام خمینی(ره) رو‌به رو شد، امام(ره) از همان ابتدا جذب مرام او در ذکر اهل بیت(ع) شد.

«شب عاشورا که می‌شد، حاج احمد آقا زنگ می‌زد می‌گفت نکند فردا یادتان برود. امکان نداشت پدرم یادش برود. مرا هم هر سال با خود می‌برد. نماز ظهر عاشورا را که می‌خواندیم، راه می‌افتادم سمت جماران. ابتدا در اتاق خصوصی امام(ره) برای ایشان و خانواده‌ روضه می‌خواند. بعد در حسینیه جماران و میان مردم. امام(ره) به پدرم علاقه خاصی داشت و پدرم تمام وجودش امام(ره) و انقلاب بود. »

اینها بخشی از خاطرات حجت‌الاسلام سید احمدی کوثری‌زاده درباره پدرش است. چندان چیزی یادش نمانده اما تاکید حاج احمد آقا هر شب عاشورا یادش است و اینکه امام(ره) چطور بدون پدرش مجلس عاشورا را برگزار نمی‌کرد. پدرش هم هر وقت می‌خواست وعده‌ای برای روضه‌خوانی بدهد، عاشورا را استثناء می‌کرد تا در کنار پیر جماران باشد.  

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک

نهادی ای تشنه لب، صورت خود روی خاک

«صدایش با دستگاه امام حسین(ع) عجین بود. وقتی روضه می‌خواند گویا در و دیوار هم می‌گریست. ساده می‌گفت اما همین سادگی چون از دل برآمده بود، به دل می‌نشست. »

حجت‌الاسلام سید محمد چهل‌اخترانی، رئیس شورای هیئات مذهبی قم و مسئول هیئت چهل اختران است. هیئتی که مرحوم کوثری عشق و ارادت به امام حسین(ع) را از کودکی در آن تمرین کرده بود. او در گفتگو با مهر، روزهایی را به خاطر می‌آورد که مرحوم کوثری با پدرش که دایی‌اش بود و از کاروان‌داران و پیرغلامان امام حسین(ع)، در جریان 15 خرداد به یاری امام(ره) آمده بود و پس از آن به نجف رفت. ماه‌ها در نجف و کربلا می‌ماند.

«در ایام محرم می‌آمد کربلا. آن زمان دور حرم امام حسین(ع) ایرانی‌ها خیمه می‌زدند. هر شهری خیمه مخصوص به خود را داشت. یکی خیمه اصفهانی‌ها بود. آن یکی مخصوص یزدی‌ها. قمی‌ها هم خیمه‌ای داشتند. مرحوم کوثری و پدرش 10 روز در آن خیمه مصیبت می‌خواندند.»

حجت‌الاسلام چهل‌اخترانی هم خاطرات عاشورا با امام(ره) در ذهنش ماندگار شده: «بعد از اینکه امام خمینی(ره) به ایران آمد، مرحوم کوثری هم آمد. روز عاشورا در خدمت ایشان می‌رفتیم خانه امام(ره). اول داخل خانه ذکر مصیبتی می‌کردند بعد می‌آمدند حسینیه جماران. امام(ره) با روضه‌خوانی ایشان عاشورا را سپری می‌کرد. قبل از آن هم در محله یخچال قاضی شب‌های پنج‌شنبه منبر می‌رفت و امام خمینی(ره) هم در آن مجالس حضور داشت. »

«بسیار مقتل را صحیح می‌خواند. خواب تعریف نمی‌کرد یا داستان. به همین خاطر بود که علما علاقه خاصی به او داشتند.» مسئول هیئت چهل‌اختران خاطراتی دارد از تمجیداتی که علما درباره مرحوم کوثری داشتند. تمجیدهایی به خاطر بیان روضه‌های مستند و صحت اطلاعات تاریخی.

حجت‌الاسلام چهل‌اخترانی به دلیل سابقه فامیلی از سلوک خانوادگی و اجتماعی مرحوم کوثری هم خاطرات بسیار دارد: «بسیار مردم‌دار بود. نه دفتری داشت نه محافظی. هر کس زنگ می‌زد، خودش با او صحبت می‌کرد. »

در روضه خوانی تبحر خاص خودش را داشت ولی به این تبحر خود فخر فروشی نمی‌کرد. از خدمت در دستگاه امام حسین(ع) نه آب و نان می‌خواست نه حتی آبرویش را. عشق حسین(ع) از تمام خواستنی‌های دو عالم برایش خواستنی‌تر بود.

یا رحمة‌الله الواسعه... یا باب‌ النجاة الامة

مرحوم کوثری بسیار مقتل را صحیح می‌خواند. خواب تعریف نمی‌کرد یا داستان. به همین خاطر بود که علما علاقه خاصی به او داشتند.

مردم ایران مرحوم کوثری را با یک عبارت به یاد می‌آورند. همان عبارت معروف یا رحمة ا... الواسعة، و یا باب‌ النجاة الامة، یا مظلوم یا ابا عبدالله که شعار همیشگی‌اش بود.

نوه دختری‌اش، سید محمد فروغی نقل می‌کند: به همراه پدربزرگم به یکی از شعبات بانک رفته بودیم. رئیس بانک وقتی کار ما تمام شد گفت:حاج آقا یک سؤال از شما دارم. حاج ‌آقا گفت بفرمایید؛ رئیس بانک پرسید: حاج آقا شما جزو کدام جناحید؟ کدام خطی هستید؟ حاج آقا لبخندی زد و گفت من جزو خط یا رحمة الله الواسعه هستم.

این رحمت واسعه در زندگی شخصی‌اش هم جاری شده بود. طوری که به جز خدمت در دستگاه امام حسین(ع)، دستگیری از ضعیفان و نیازمندان را هم بسیار مهم می‌شمرد. حجت‌الاسلام چهل‌اخترانی در این باره می‌گوید: «چه در فامیل و چه میان همسایه‌های دور و نزدیک دستگیر تمام ناتوانان بود. هر کار بزرگ و کوچکی برای دیگران از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد.»

نمونه دیگر این خدمت به خلق نه فقط در حلقه فامیل و همسایه که مربوط به تمام مردم ایران می‌شد: «شب‌ها می‌نشست تا سه بامداد رادیو عراق را گوش می‌کرد. اسرای ایرانی دربند خودشان را معرفی می‌کردند. خیلی‌ها خانواده هایشان حتی مراسم ختم برایشان برگزار کرده بودند اما آقای کوثری اطلاعات اینها را از رادیو عراق می‌گرفت و به خانواده خبر می‌داد. آنقدر برایشان غیر منتظره بود که گاهی باور نمی‌کردند. »

تکیه شاه خراسان، تکیه شادقلی قم، حسینیه دلریش و صنف لباس فروشان تهران خاطرات بسیاری از این پیرغلام امام حسین(ع) دارند اما بیش از همه همان روضه‌های ساده و زیبا در حسینیه جماران در تاریخ ماندگار شد.

غلام امام حسین(ع) بودن همه جورش عزت و افتخار است. به خصوص که در این دستگاه پیرشوی. حالا اگر این پیرغلام یار پیر جماران هم باشد، عزتش در دو دنیا صدچندان می‌شود. مرحوم کوثری 50 سال خودش را وقف روضه اباعبدالله کرد. در آخر هم وقتی می‌خواست برای رفتن به مجلس روضه‌ای در محضر رهبر انقلاب حاضر شود، جانی که وقف حسین(ع) بود را به خدای حسین(ع) تقدیم کرد.

شاید قدیمی‌ها این زمزمه همیشگی‌اش را هنوز به یاد داشته باشند:

در اینجا انتسابم با حسین است/ در آنجا هم حسابم با حسین است

کجا ارباب ما فردا گذارد / غلام او در آتش پاگذارد

.....................................
زینب آخوندی