خبرگزاری مهر، سرویس فرهنگ
هفته گذشته بود که در شبکههای اجتماعی فیلمی دست به دست شد که نشان میداد یونس شکرخواه، از اساتید رشته روزنامه نگاری که در این اواخر در موسسه مطبوعاتی همشهری مشغول فعالیت بوده، بازنشسته شد. این خبر به رسانههای اصلی هم راه پیدا کرد، خبری که به جرأت مهمترین ارزش خبری آن شهرت فردی بود که عصاره چهار دهه روزنامه نگاری کشور محسوب میشود.
بلافاصله بعد از اعلام این خبر واکنش های مختلفی از سوی روزنامه نگاران مطرح کشور و همچنین فعالان سیاسی بروز کرد و به نوعی خبر بازنشستگی وی برای افرادی که او را می شناختند خبر خوشایندی نبود. انگار که این افراد دوست نداشتند سایه این استاد از حرفه روزنامه نگاری کم شود.
با اعلام خبر بازنشستگی شکرخواه، جمعی از همکاران با سابقه اش ترتیب مراسم بزرگداشتی را در فرهنگسرای رسانه دادند و یک دورهمی با حضور اصحاب رسانه که خود را شاگردان چنین اساتیدی می دانستند و اساتید رشته روزنامه نگاری برگزار کردند.
رسانه هایی که این نشست را پوشش دادند، گزارش بلندی از صحبت های شکرخواه منتشر نکردند. گویی وی برای زیاد حرف زدن به روی صحنه نیامده بود، به جای آن رسانه ها نوشتند که این استاد روزنامه نگاری و مولف آثار علمی در این رشته با بغض حرف زده است و اعلام کرده است که بازنشستگی برایش معنایی ندارد و یا اینکه در زندگی شخصی با وجود مستأجر بودن فریب وعده هایی که سر راه خبرنگاران است را نخورده است و حرفه اش را به پول و رشوه نفروخته است.
همه این حرفهای شکرخواه واجد یک پیام مهم است، اینکه هنوز می توان از این استاد روزنامه نگاری آموخت در حالی که خودش هم آماده آموزش دادن است. البته شکرخواه متواضعانه گفته است که در جمع های آموزشی شاگرد ندارد، بلکه همه همکلاسی هستیم و می توانیم در جمع از هم بیاموزیم. همین حرف او هم نشانه ای از این دارد که این استاد روزنامه نگاری تا سالهای درازی این قابلیت را دارد که یک آموزگار باشد.
یک آموزگار برای مشتاقان آموزش حرفه روزنامه نگاری و در سطح دیگر آموزگار برای مدیران رسانه؛ البته در سطح دوم چند روز پیش کانال تلگرامی شکرخواه نوشت که به عنوان مشاور مدیر عامل روزنامه شهرآرا قرار است فعالیت کند. به عبارتی این روزنامه مشهدی ضرورت فراموش نشدن حضور چنین استادی را درک کرده است، اما انتظار بر این است این روند فقط منحصر به یک روزنامه نشود. به خصوص در زمانه کنونی که عرصه مطبوعات کشور به حدی با سیاست و سیاست بازی جناح های مختلف و چهره های وابسته به آنها تنیده شده است و گاهی همین درهم تنیدگی موجبات فداشدن اخلاقیات حرفه ای را فراهم کرده است.
در دورانی که گاهی «در بعضی رسانه ها» متن هر خبر و کلمات تیتر آن قیمتی برای سرمایه داری و رانت خواری دارد که بتواند کارهایش را با آسودگی پیش ببرد، آموختن از یک استاد روزنامه نگاری مستأجر و کمک گرفتن از دانسته هایش خود طرح کردن درد دل اکثریت مردم به زبان حرفه ای است.
جان کلام را می توان در این خلاصه کرد که متولیان رسانه ای کشور همچون مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها و در قالبی بزرگتر معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شایسته است اجازه ندهند تجربیات ارزشمند اساتید روزنامه نگاری همچون استاد شکرخواه در سر و سینه آنها محفوظ بماند و به نسل های جدید منتقل نشود. مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی به چنین جایگاه و کسوتی نمی رسند مگر اینکه بر مبنای اصول حرفه ای فعالیت کنند و در این راه بهره گیری از تجربیات اساتید این حرفه و ایجاد راهی برای انتقال آنها اولین قدم است.
البته از آنجایی که نهادهای دولتی طی چهار دهه و بیشتر ثابت کرده اند که حتی برای برگزاری یک نشست دورهمی ساده به صرف شیرینی و چای هم گرفتار قوانین دست و پاگیر هستند و در نهایت کمبود بودجه اصلی ترین بهانه شان است الگو گرفتن از روش مدیریتی روزنامه شهرآرا در برخورد با استاد شکرخواه در این شرایط نه چندان دلچسب رسانه ها خود یک اقدام جهادی محسوب می شود.