خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی: مدیریت فعالیتهای موسیقایی کشور، یکی از پرمخاطرهترین، پرچالشترین و آسیبپذیرترین مشاغل مدیریتی زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که قطعاً حضور در ارکان آن، حکم حرکت روی لبه تیغ را دارد که البته بیتناسب با سیاستهای فرهنگی و البته جریانات سیاسی حاکم بر دولتها هم نیست.
این شرایط در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یا متضمن دورانی پرشکوه برای موسیقی ایرانی بوده و یا فضا را به سمتی هدایت کرده که تمام کارکردهای فرهنگی و هنری موسیقی به دست فراموشی سپرده شده است.
گرچه بسیاری از مولفهها از جمله برنامهریزی، ساماندهی، کنترل پروژه و مواردی از این دست اساساً حکم بازوی راهبردی یک مدیر در جریان فعالیتهای مدیریتی او را دارد اما قطعا «استراتژی» برای اجرای همین مولفهها، مهم ترین نکتهای است که باید بنا به شرایط اجتماعی و سیاسی به آن توجه شود؛ عاملی که متاسفانه در مدیریت فرهنگی و هنری کشور در کمترین شکل خود دیده شده و آنچنان که باید و شاید به آن توجه نمیشود.
محمد الهیاری فومنی یکی از مدیران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که هم در دولتهای پیشین و هم در دوره فعلی علیرغم جوانی سمتهای مهم و استراتژیکی را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عهدهدار بوده و تلاش کرده تا در کنار تجارب موفق و ناموفقی که در عرصه مدیریتی حوزه فرهنگ و هنر کسب کرده، در همجواری با جریان مدیران جوان، فضای مدیریتی تازهای را در این عرصه تجربه کند؛ تجربهای که در معاونت توسعه کتابخانه و کتابخوانی نهاد کتابخانههای کشور کلید خورد و بعدها در سمتهایی چون مدیرکل امور کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مشاور معاونت امورفرهنگی، مسئول دبیرخانه هفته کتاب و معاون فرهنگی و اجرایی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، دبیر پنج دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران و معاون امور نمایشگاهی بیست و ششمین نمایشگاه کتاب تهران ادامه پیدا کرد.
الهیاری که تا آن زمان عمده توجه خود را بنابر تصمیم مدیران بالادستی، متمرکز بر حوزه کتاب و کتابخوانی کرده بود و در آن روزگار هم سیاستهای مناسبی را در مواجهه با طیف گستردهای اهالی قلم و ادب و کتاب به کار میگرفت، احتمالاً به دلیل همین توجه به سیاست درهای باز بود که با تصمیم مدیران ارشاد از معاونت فرهنگی به معاونت هنری منتقل شد؛ در جایی به نام دفتر آموزش و توسعه فعالیتهای فرهنگی و هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که گرچه چندان حال و هوای رسانهای ندارد اما قطعاً یکی از مهمترین ارکان وزارت ارشاد در حوزه آموزشهای تخصصی هنر محسوب میشود.
الهیاری جوان در همین سمت بود که بازهم نشان داد با وجود تمام انتقاداتی که میتوان بر او وارد دانست، جزیره فراموش شده دفتر آموزشها را وارد یک فضای رسانهای کرد تا در کانون توجهات قرار گیرد. شرایطی که مدیران معاونت هنری را بر آن داشت تا پس از استعفای پر حرف و حدیث و شبانه علی ترابی از سمت مدیر کلی دفتر موسیقی وزارت ارشاد، او را بهعنوان گزینه قطعی برای جایگزینی او در نظر بگیرند. اینچنین نیز شد و محمد اله یاری در اردیبهشت ماه سال ۹۸ از سوی وزیر ارشاد حکم خود را دریافت کرد و تا امروز به کارش ادامه داده است.
الهیاری که پس از هشت ماه حضور در سمت مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد، اکنون به دوران ثبات مدیریتی خود رسیده است به دعوت گروه هنر خبرگزاری مهر در این رسانه حضور یافت و ضمن ارائه گزارشی از روند فعالیتهای خود در دفتر موسیقی ارشاد به پرسشهای مطرح شده پیرامون برخی از اتفاقات و حاشیههای چند ماهه اخیر حوزه موسیقی پاسخ داد.
مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر با محمد الهیاری فومنی مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را در ادامه میخوانید؛
* آقای اله یاری در ابتدا گزارش مختصری درباره آنچه از اردیبهشتماه امسال تا امروز در دفتر موسیقی وزارت ارشاد و تحت مدیریت شما انجام گرفته، ارائه دهید. کما اینکه فکر میکنم ارائه گزارش میتواند پاسخ برخی از سئوالات در حوزه کمیت فعالیتها باشد.
طی هشت ماه گذشته بخشی از وقت ما صرف تدوین شیوهنامهها و دستورالعملهای مرتبط با «دفتر موسیقی» شد. حوزه موسیقی جزو حوزههایی است که اسناد بالادستی زیادی ندارد. همین موضوع باعث شده که در فرآیندهای اداری به صورت روزمره دچار عدم شفافیت و تکرار برخی رویههای اداری شویم که همین شرایط موجب بروز اشکالاتی میشود که میتوانیم نسبت به اصلاح آنها گامهای موثری برداریم. در این راستا طبیعی است که قدری ضعف در اسناد و قوانین بالادستی حوزه موسیقی وجود داشته باشد.
ضعف و فقدان اسناد بالادستی در حوزه موسیقی، شرایطی را فراهم آورده که بسیاری از امور روزمره در رابطه با هنرمندان موسیقی به دلیل عدم شفافیت، موجب بروز سوءتفاهمها و کندی در رویههایی شده که میتوانیم روی آنها تمرکز بیشتری داشته باشیمبه طور مثال شما در مصوبات مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و برنامههای توسعه کشور، ممکن است احکامی را مشاهده کنید که مرتبط با حوزه موسیقی است اما این احکام قطعاً در فعالیتهای دیگر از جمله کتاب و کتابخوانی، نمایش، هنرهای تجسمی و سینما شکل پررنگتری دارد. به عبارتی میتوان گفت ضعف و فقدان اسناد بالادستی در حوزه موسیقی، شرایطی را فراهم آورده که بسیاری از امور روزمره در رابطه با هنرمندان موسیقی به دلیل عدم شفافیت، موجب بروز سوءتفاهمها و کندی در رویههایی شده که میتوانیم روی آنها تمرکز بیشتری داشته باشیم.
بنابراین آنچه برای من از همان ابتدای ورود به دفتر موسیقی بهشدت مورد توجه بود، در دستور کار قرار دادن یک برنامه مهم و فوری بود که بتواند این نقیصه را در رابطه با قوانین بالادستی حوزه موسیقی جبران کند، چرا که معتقدیم این حوزه از فقدان یک «سند جامع» یا شاید یک «نقشه راه استراتژیک» رنج میبرد.
پس در این شرایط ضرورت دارد با مدیران بلندپایه فرهنگی – هنری و حتی سیاستگذاران این عرصه، گفتگو کنیم که برای ۵ تا ۱۰ سال آینده باید با چه دست فرمانی در این حوزه فعالیت کنیم. زیرا این موضوعی اجتنابناپذیر است که بدانیم آینده موسیقی به کدام سمت حرکت میکند که در راستای آن بتوانیم برای این هنر برنامهریزی و سیاستگذاری درستی داشته باشیم.
* البته چنین سندی بدون در نظر گرفتن شرایط دینی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور و بدون مطالعه آگاهانه منطبق با این مولفهها، احتمالاً فقط در حد چند برگ کاغذ مهر و موم شده باقی میماند!
ببینید ما باید بدانیم میزان انطباق گونههای موسیقایی مختلف با شرایط دینی و فرهنگی کشور در چه صورتی قرار دارد و در کدام یک از این حوزهها دچار نقص هستیم. ما باید بدانیم که در ۵ تا ۱۰ سال آینده قرار است در موسیقی به چه نقطهای برسیم. این شرایط به اعتقاد من همان «نقطه مطلوب»، «نقطه مفید»، «نقطه مناسب» یا «نقطه رضایتبخش» است و مایلم در قالب یک سیاستگذاری درست بر اساس یک برنامه استراتژیک در آن به هدف مورد نظر دست پیدا کنیم.
در این راستا برای آنکه بدانیم در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد نیاز به سناریونویسی داریم. ما برای آن که بتوانیم یک «سند جامع» تدوین کنیم، قطعاً و حتما نیازمند «آیندهپژوهی» و «تاریخنگاری» هستیم.
ما باید بدانیم در حال حاضر در چه نقطهای ایستادهایم و در گذشته به ویژه طی ۴۰ سال اخیر چه اتفاقاتی در حوزه موسیقی رقم خورده است؟ بنابراین مواردی که در حوزه موسیقی مانند بسیاری از حوزههای دیگر به آن نیاز داریم، اول نگاه به گذشته، دوم تبیین وضع موجود و سوم ترسیم وضع مطلوب است که در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی چنین اقداماتی انجام گرفته است.
بهطور مثال وقتی از کتابخانههای عمومی صحبت میشود، ممکن است سند آیندهنگاری و آیندهپژوهی کتابخانههای عمومی را داشته باشیم. یعنی اینکه بدانیم که در ۱۰ سال یا ۲۰ سال آینده برای کتابخانهها چه اتفاقی خواهد افتاد و یا در حوزه سینما چه مسیری را طی خواهد کرد؟ پس لازم است برای حوزه موسیقی کشور هم چنین اتفاقی رخ دهد و ما بتوانیم چنین سندی را تدوین کنیم. بنده در طول چند ماه حضور در دفتر موسیقی، با دیدار و گفتگو با هنرمندان بنا به زمانی که در اختیار بود، تلاش کردم که خود را از این موضوع دریغ نکنم و در معرض هنرمندان و اهالی رسانه قرار دهم تا با گفتگوهایی که اتفاق میافتد، دانش ذهنم را بهعنوان یک مدیر کامل کرده و بتوانم به درک و دریافتهای مشترک از وضع موجود موسیقی برسم.
البته که در این مجال تلاش برای حل مشکلات دم دستی و رسیدگی به امور روزمره هم قطعاً در اولویت فعالیتها قرار داشته که کوشش کردهام به حد لیاقت و کفایت همه آنها را انجام دهم. البته همین کارها هم به قدری از من وقت میگیرد که زمان قابل توجهی است.
* در همین ایام که رسیدگی به امور روزمره و آنچه توضیح دادید تبدیل به مهمترین چالشهای شما در دفتر موسیقی بود، ماجرای معروف به «۱۰ درصد» پیش آمد که بهشدت جریان فعالیتهای موسیقایی کشور را تحتتأثیر قرار داد و موجب بروز حاشیههای دیگری شد که هنوز هم پایان نیافته است.
قبل از اینکه به نکته شما اشارهای داشته باشم، باید بگویم به رسمیت شناختن صنوف حوزه موسیقی یکی از نکات بسیار مهم و حیاتی است که بنده روی آن تمرکز زیادی دارم. ما در سایر حوزههای فرهنگی هنری با اصنافی روبهرو هستیم که در حوزه فعالیتهای صنفی خود کارهای زیادی انجام میدهند، اما در حوزه موسیقی سن فعالیتهای صنفی کمتر است. یعنی مجموعههایی که بتوانیم تحت عنوان «صنف» از آنها نام ببریم، به صورت کامل فعالیت صنفی انجام نمیدهند.
ما در سایر حوزههای فرهنگی هنری با اصنافی روبهرو هستیم که در حوزه فعالیتهای صنفی خود کارهای زیادی انجام میدهند، اما در حوزه موسیقی سن فعالیتهای صنفی کمتر است. یعنی مجموعههایی که بتوانیم تحت عنوان «صنف» از آنها نام ببریم، به صورت کامل فعالیت صنفی انجام نمیدهندما در این مدت شاهد فعالیت مجموعههایی چون «خانه موسیقی»، «مجمع تولیدکنندگان آثار شنیداری» یا «انجمن هنرمندان موسیقی» بودهایم که هر کدام میتوانند به سهم خود در ارتقا شرایط فعلی حوزه موسیقی همراه ارزشمندی باشند. من معتقدم بسیاری از مسائلی که ما در رابطه با اجراهای صحنهای و تولیدات موسیقی داریم با کمک این اصناف قابل حل است. پس این امری اجتنابپذیر است که ما باید با صنف در تماس باشیم و بسیاری از امور آموزشی و نظارتی را به آنها واگذار کنیم.
به نظر میرسد این مجموعههای جدی که به آنها اشاره کردم، به راحتی میتوانند مسائل مربوط به هنرمندان را پیگیری کرده و در کنار دفتر موسیقی به عنوان یک بازوی قدرتمند و موثر حضور فعال داشته باشند. بنابراین این رویکرد جدی دفتر موسیقی است که در دوره مدیریتی بنده به سمت تشکلها و صنوف مختلف حوزه حرکت کرده و از آنها در انجام کارهای خود یاری بطلبد.
من معتقدم ما برای آن که بتوانیم مسائل مختلف حوزه موسیقی را جلو ببریم نیازمند تشریک مساعی و تقسیم کار هستیم که همین اصناف موسیقی مهمترین نقطه چنین رویکردی هستند.
درباره آنچه شما به آن اشاره داشتید هم باید بگویم ما علاوه بر فعالیتهایی که در راستای برگزاری جشنواره ملی موسیقی جوان، جشنواره موسیقی نواحی ایران و جشنواره موسیقی فجر به صورت ستادی انجام دادیم، در این مدت درگیر یک اتفاق جدید هم بودیم و آن پرداخت ۱۰ درصد از بهای بلیت فروشی کنسرتها و واریز آن به حساب خزانه کل کشور بود که در اولین روزهای حضور بنده در دفتر موسیقی اتفاق افتاد.
فضای ملتهبی که تلاشهایی برای کاهش آن شده که از آن جمله میتوان به تدوین شیوه نامههایی اشاره کرد که با نفع بیشتر و ضرر کمتر برای طرفین به وجود میآید و نتایج مثبت آن در سال ۹۹ مشخص میشود. در این مسیر شرایط جدیدی به وجود آمده که قطعاً جلوگیری از ضررهای مالی برای تهیهکنندگان و تولیدکنندگان آثار شنیداری و حرکت در مسیر رضایت مخاطبان از مهم ترین اولویتهای آن است و به زودی جزییات آن به محض تکمیل اقدامات انجام گرفته، اعلام میشود.
* فارغ از تمام نکاتی که تا اینجا به آن اشاره شد، اما یک چالش بسیار مهم و یک دغدغه اکنون پیش روی مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد قرار گرفته و آن موضوع «شعر و ترانه» است که طی ماههای اخیر حتی صدای مخاطبان جدی موسیقی را هم درآورده و منتقدان و کارشناسان این حوزه از فقدان نظارت آگاهانه، فنی و اصولی در بخش ارزشیابی دفتر موسیقی گلهمندند. کما اینکه خروجی شعر و ترانههای آثار تولیدی هنرمندان به ویژه در بخش موسیقی پاپ، خود بیانگر آشفته بازاری است که در این عرصه به وجود آمده است، شرایطی که قطعاً زنگ خطری برای موسیقی ایران است و بهرغم احترام به وجوه سرگرمی آن، مروج برخی رفتارهای هنجارگریز و ضدفرهنگی هم شده است که تاثیرات منفی خود را نیز روی شنونده این بخش از موسیقی میگذارد؛ آیا دفتر موسیقی ارشاد تصمیمی برای بهبود اوضاع نابسامان شعر و ترانه به ویژه در حوزه موسیقی پاپ ندارد؟ آیا وقتش نیست یک بار برای همیشه مرز میان موسیقی سرگرمکننده و موسیقی مبتذل و هنجارگریز برای مخاطبان و فعالان موسیقی معین شود؟
قبل از اینکه بخواهیم نقش دفتر موسیقی و افراد را در شورای شعر و ترانه بررسی کنیم، باید به این نکته اشاره کنم که هرچند واقعیت مطلوبی نیست، اما بهتر است متوجه باشیم فضای عمومی کشور به شدت درگیر ادبیات محاورهای و ادبیات سطحی شده است. من یک مثال برای شما میزنم. همین یک دهه قبلتر حین تردد در خیابانها و اتوبانها، با تابلوها و نوشتههایی مواجه میشدیم که به شکلی کاملاً درست و اصولی یک بانک یا موسسه فعالیت خود را با چند جمله غیرمحاوره و خلاق، که اتفاقاً بخشی از آن ریشه در ادبیات رسمی کشور داشت معرفی میکرد و سعی در جلب مشتری برای مجموعه خود داشت. اما حالا چه؟ حالا شرایطی پدید آمده که وقتی از اتوبان یا خیابانی عبور میکنید، در اغلب موارد میبینید که جملات نوشته شده روی این عرشههای گران قیمت تبلیغاتی، عمدتا مبتنی برای گفتگوهای محاوره و غیررسمی است که اصلا زیبنده جامعه ما نیست. مثلاً نوشتهاند: «تو که حال نداری از خونه بیروی بیای و کارت به کارت کنی، فلان کار را انجام بده...» یا در پیامکهای تبلیغاتی یک برند فروش لحاف و پتو، دمدستیترین جملات نوشته میشود. آیا این رویکرد درستی است؟
متأسفم که بگویم امروز بسیاری از اشعار و ترانهها در بستر ریتم خلق میشوند و ما شاهد کاهش و افت کیفیت ترانه سرایی هستیم که برخی از خالقان آثار دایره واژگان محدودی برای تولید کارهایشان دارندپس میتوان چنین گفت که ادبیات محاورهای و سطحی شدن گفتگوها در محیطهای کاری و سایر ساحتهای جامعه هم وجود دارد که در فضای شعر و ادبیات ترانه هم خودش را نشان میدهد. یعنی هر چه در دو دهه اخیر به سمت این سالها و روزها سوق پیدا کردیم، اتفاقاتی در حوزه شعر و ترانه رخ داده که ادبیات ما را نیز به شدت محاورهایتر کرده است.
حتی وقتی به صفحات اجتماعی افراد مختلف مراجعه میکنید، خیلیها در معرفی صفحه اجتماعیشان دو نکته نوشتهاند: اول «آقا یا خانم» و بعد «ترانهسرا و عکاس»! گویی این دو کار جزو سادهترین کارها شدهاند و همه خودشان را در این حوزه متخصص میدانند. به هر حال بنده به همه این موضوعات واقف هستم و متأسفم که بگویم امروز بسیاری از اشعار و ترانهها در بستر ریتم خلق میشوند و ما شاهد کاهش و افت کیفیت ترانهسرایی هستیم که برخی از خالقان آثار، دایره واژگان محدودی برای تولید کارهایشان دارند. حتی وقتی با برخی از تهیهکنندگان و ترانه سرایان گفتگو میکنیم، آنها از خواسته مخاطبانی میگویند که مایل به طرح مسائل سطحی در قطعات موسیقی هستند!
یادم میآید یکی از خوانندههای کشور که اجرای صحنهای هم دارد به من میگفت «وقتی میخواهید وزن ترانهام را بسنجید، من را با شعر نسنجید، چرا که من شاعر نیستم و شعر نسرودهام، بلکه کلامی را در بستر ریتم یا ملودی در نظر گرفتم برای آنکه مخاطب آن را دوست دارد». شاید در گذشته وقتی یک موسیقی را گوش میدادید، ابتدا با کلام ارتباط برقرار میکردید و سپس به سراغ ریتم و ملودی آن میرفتید در حالیکه کلام، بخش اندکی را به خود اختصاص داده و بیشتر ریتم، ذهن شنونده را به خود جلب میکند.
بنابراین چنین واقعیتی گرچه نامطلوب است، ولی وجود دارد. به هر ترتیب در حال حاضر در موضعی قرار داریم که بسیاری از ترانهها هم از جهت زبان فارسی، هم از جهت ورود واژههای بیگانه و هم به دلیل آنکه کلمات یا جملاتی که شایسته شعر نیستند، وارد فضایی شدند که بهشدت تحت تاثیر ادبیات محاورهای جامعه هستند و این یک آسیب جدی است که اصلاح آن نیازمند به هنرمندی و توانمندی است.
حضور دارای چارچوب ادبیات محاورهای در تولید ترانه و شعر نیز موضوع مهم دیگری است که قطعاً شاعران و ترانهسرایان توانمندی که در این حوزه قلم میزنند، به فنون و اجرای اصولی آنها در خلق ترانه آگاهند. من در این چارچوب به افراط و تفریطی اشاره میکنم که اهالی موسیقی و مخاطبان جدی شعر و ترانه میدانند انتقاداتم در چه چارچوبی مطرح میشود.
* نقش شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این شرایط حساس و پر از انتقاد که به آن اشاره داشتید، چیست؟
شورای شعر و ترانه، مجموعهای از شعرا و ترانهسراهای پیشکسوت و جوان هستند که عموماً سالها در اینجا فعالیت میکنند. آنها هم نسبت به سطحینگری، سطحیبینی و اصطلاحاً «ابتذالی» که در ترانهها وجود دارد، گلهمند هستند. سال گذشته بالغ بر ۱۹ هزار پرونده شعر به دفتر موسیقی ارسال شد که بر روی آن از سوی کارشناسان ما درج شد: «به کار بردن واژه «شعر» به منظور تغلیظ، غلبه و تسامح است و عموماً شعر نیست.»!
سال گذشته بالغ بر ۱۹ هزار پرونده شعر به شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی ارشاد ارسال شد که بر روی آن از سوی کارشناسان ما درج شد: «به کار بردن واژه «شعر» به منظور تغلیظ، غلبه و تسامح است و عموماً شعر نیست.»!یعنی اگر قرار باشد با معیارهای سخت و محکم زبان فارسی، قواعد و اصول شاعرانگی، وزنی و عروضی به آن نگاه کنیم، تعداد کمی از آنها نمره قبولی دریافت میکنند. در حال حاضر ما با یک دوگانه مواجهیم. اینکه آیا وظیفه ما در دفتر موسیقی و در رابطه با مجوزهای وزارت ارشاد، این است حداقلها را نگاه کنیم و به آنچه که مجوز میگیرد، فقط دارای حداقلهای لازم باشد؟ یعنی به صورت حداقلی مغایرتی با عفت، اصول و رویههای عمومی نداشته باشد و به صورت حداقلی رعایت زبان هم شده باشد؟ یا نه این «دوگانه» به معنای آن است که ما در دفتر موسیقی مسئول کار کیفی هستیم؟ یعنی به طور مثال این اجازه را داشته باشیم که بگوییم ترانههایی که نمره بالاتر از ۱۸ امتیاز دریافت میکنند فقط اجازه انتشار دارند؟
به اعتقاد من این دو گانه بسیار تاثیرگذار است؛ اینکه مجوزهای شورای شعر و ترانه فقط دربرگیرنده مجوز به صورت حداقلی بوده و لزوما به لحاظ کیفی موردتایید نیست یا نه موضوع کیفیت هم باید مورد توجه قرار گیرد؟ اتفاقاً در اینجاست که در دو دسته کارشناس دو نگاه هم وجود دارد. به هرحال تاکنون رویه به گونهای بوده که شوراها نقش حداقلی در حوزه نظارت داشته و دارد. در این زمینه گروه موافق، این گونه استدلال میکند که اگر شعری حداقلهای لازم را داشت مجوز میگیرد، اما اینکه چقدر ارزش کیفی دارد، موضوعی است که میتواند در رویدادی چون جشنواره شعر مورد بررسی قرارگیرد.
یعنی از یک نگاه، در جشنوارهها باید کار کیفی و ارزشگذاری انجام شود و در جایی که باید مجوز به صورت حداقلی باشد، شوراهایی هستند که کارشان صدور مجوز، بررسی و نظارت است. اما از نگاه دیگر، وظیفه این شوراها، کار کیفی است. یعنی اگر این شورا اعلام کند از ۱۹ هزار شعر، ۱۸ هزار شعر فاقد استانداردها است و ارزش کیفی ندارد، پس تحت هیچ شرایطی هم نباید به آنها مجوز بدهید، البته با چنین رویکردی ممکن است در مسیر تولید نارضایتی هم قرار بگیرد اما اینکه بتوان هم فرآیند صدور مجوزها را انجام داد و هم آن را اصلاح کرد، یعنی هم قطار در حال حرکت باشد و هم ریلگذاری مناسب شود، هنرمندیهای خاص خودش را میخواهد.
* آیا درباره نکاتی که به آن اشاره داشتید تا به امروز به نتیجهای هم رسیدهاید؟
ما در پنج ماه گذشته تعدادی افراد جوانتر و آشنا به فضای ترانه را دعوت کردهایم که در شورای ترانه، شعر و کلام حاضر باشند. از سوی دیگر، در «آئیننامه صدور مجوز و نظارت بر انتشار آثار موسیقایی» که انشاءالله به تازگی به تائید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رسیده و ابلاغ میشود، برای اولینبار بندی تحت عنوان «ویژگیهای کلام و آهنگ» تعریف شده است. در این چارچوب ۱۰ بند به عنوان «ویژگیهای کلام» در قالب شعر، ترانه و آهنگ، برای اولین بار عنوان شده که مرجع تشخیص این موارد هم شورای پروانه و شورای موسیقی شناخته شده است.
در «آئیننامه صدور مجوز و نظارت بر انتشار آثار موسیقایی» که انشاءالله به تازگی به تائید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رسیده و ابلاغ میشود برای اولینبار بندی تحت عنوان «ویژگیهای کلام و آهنگ» تعریف شده استبه هر صورت موضوع زبان فارسی موضوع حائز اهمیتی است. اما پس از تاکیدی که مقام معظم رهبری در نیمه ماه مبارک رمضان در دیدار با شاعران داشتند و در این دیدار صمیمانه فرمودند: «تولید ترانهها، آسیبی به زبان فارسی وارد نکند» این مسئله از همان موقع به صورت جدیتر در دستور کار شورا قرار گرفت و در حال حاضر بندهای ۱۰گانه در آئیننامه جدید برای آن ذکر شده است.
ضمن اینکه در این چند ماه، همکاران من تلاش کردند که گفتوگوهای بیشتری را با ترانهسراها داشته باشند. ما در حال حاضر قصد داریم کارگاههای گفتوگو را با ترانهسراها به صورت جمعی در دفتر موسیقی راهاندازی کنیم. برای آنکه این امکان فراهم شود که ترانهسراها از دیدگاههای شورای شعر و ترانه در جریان دلایل مواردی که به عنوان «اصلاح»، به آنها ابلاغ و گفته میشود قرار گرفته و بدانند که امکان گفتگو و تعامل با اعضای شورای شعر و ترانه برایشان فراهم است.
در سه چهار ماه گذشته شاهد تغییراتی در این زمینه بودهایم که شکل ملموسی هم برای ما داشته است. تمکینی که از ترانهسراها و تهیهکنندهها نسبت به اصلاحات مدنظر شورای شعر و ترانه در این مدت شاهد بودهایم، نشانه شرایط امیدوارکننده در حوزه کیفیت ترانهها است و امیدوارم در جهت ارتقا آن گام موثری باشد. دوستانی که تصور بر سختگیری ما دارند، مطمئن باشند که به هیچ وجه موضع سختگیرانهای وجود ندارد. برای ما آنچه اهمیت دارد موضوع شعر و ترانه و کلام است که جزو مهمترین موضوعات پایه ساخت موسیقی بوده و الان تبدیل به خواست عمومی شده است. یعنی بسیاری از ترانهسرایان و شاعران و بسیاری از موسیقیدانان نسلهای پیشتر، بسیاری از مردم، دلسوزان و کسانی که به زبان فارسی آشنایی کامل دارند، نسبت به این مسئله ابراز نگرانی میکنند. کما اینکه در کلام آقای کاکایی از واژه «انحطاط کامل» استفاده شده است. در کلام آقای بهمنی از واژه «ابتذال» استفاده میشود و بسیاری از شعرا و ادیبان دلسوز ما نیز چنین تعابیری دارد. پس این مسئله نشان میدهد که مشکلی وجود دارد که به صراحت مسائل آن گفته میشود. بنابراین نسبت به این مسئله حساس هستیم و مسئولیت داریم.
روشی که در حال حاضر انتخاب شده این است که هم مانع از حرکت این قطار نشویم و همزمان بتوانیم این ریلگذاری را در بستر زمانی مناسب انجام دهیم. ضمن اینکه احتیاج داریم کارهای ایجابی هم صورت بگیرد. به طور مثال اگر میگوییم سال گذشته ۱۹ هزار شعر به دفتر موسیقی ارائه شده، پس در حال حاضر میتوانیم کار کیفی هم انجام دهیم و این تعداد را به داوری تعدادی از شعرا و ترانهسراها بسپاریم و سپس اعلام کنیم «۱۰۰ ترانه در سال ۹۸ ترانههای خوبی بوده است» چرا که قواعد خوب و زبان فارسی را رعایت کرده و شاعرانگی لازم را داشته است؛ این نمونه کار ایجابی است. یعنی تشویق ترانهسرا، معرفی ترانههای خوبی که توسط خواننده اجرا و تبدیل به قطعه یا آلبوم شده است.
ما برای جشنواره فجر امسال در حال تلاش هستیم تا بتوانیم متن ترانههایی که طی یک سال گذشته منتشر شده را توسط کارشناسان ارزیابی کنیم و همزمان با جشنواره، بتوانیم ترانههای خوب را هم به جهت متن معرفی کنیم. بنابراین انجام اقدامات ایجابی از قبیل کارگاههای آموزشی، برگزاری جایزههایی که در حوزه شعر و ترانه موجب تشویق خواهد شد، در کنار کارهای سلبی میتواند مجموعهای از اقدامات را شکل دهد و بتواند در این زمینه اتفاقی را در حوزه ترانه کلام رقم بزند.
* آقای الهیاری گفته میشود برخی از دوستان در شورای شعر و ترانه، برخی از اشعار را بدون بررسی صحت انتساب آن به یک شاعر یا ترانهسرا تأیید میکنند. کما اینکه در همین حوزه ماجرای یکی از اشعار منتسب به هوشنگ ابتهاج در آلبوم «افسانه چشمهایت» حاشیههایی را رقم زد. چطور ممکن است اثری از آقای ابتهاج نباشد ولی شورای شعر و ترانه آن را تائید کرده باشد. حتی در این مورد میتوان به ماجرای طولانی و پرحاشیه برخی از ترانههای حمید هیراد یا بسیاری از خوانندهها و ترانهسراهایی دیگر هم اشاره کرد. آیا دفتر موسیقی وزارت ارشاد در این حوزه یعنی مدیریت حاشیههایی که در حوزه شعر و محتوا وجود دارد، ورود کرده است؟ جالب اینکه فارغ از مواردی که اشاره کردم بعضاً آگهیهایی مرتبط با خرید و فروش مجوز شعر و ترانه در سامانههای معتبر موسیقی دیده میشود که بر این نکته دلالت دارد که گویی خرید و فروش مجوز شعر و ترانه در دفتر موسیقی ارشاد اتفاق پنهانی نیست! واقعاً در دفتر موسیقی ارشاد روابط این چنینی میان واسطهها و امور مربوط به صدور مجوزها وجود دارد که این چنین بیمحابا حتی مبادرت به تبلیغ آن میکنند؟
یکی از اشکالاتی که در سامانه شعر دفتر موسیقی ارشاد وجود داشت و تا حدی هم مرتفع شده، مرتبط نبودن این سامانه با سامانه سازمان ثبت احوال کشور بود. پس طبیعی بود که احراز هویت فردی که فلان ترانه را سروده تقریباً امکانپذیر نبود. هم این مساله برای ما تولید دردسر کرده بود و هم موردی که شما به آن اشاره داشتید موجب بروز اتفاقات حاشیهای شده بود. اما در حال حاضر ما بهصورت تفکیکی مشغول به کار هستیم و دستهبندیهایی در این زمینه صورت میپذیرد تا دوستان شورا با دقت بیشتری نسبت به بررسی آثار کلاسیک اقدام کنند. به هر حال گرچه آلبومی که جدیدا منتشر شد و حاشیه انتخاب یکی از اشعار آن به رسانهها هم کشیده شد، مربوط به چند سال پیش بود، اما این احتمال نیز وجود دارد که اتفاقاتی از این دست دوباره به وجود بیاید که قطعاً ما هم نباید از مسئولیت این ماجرا شانه خالی کنیم. به هر حال اتفاقات این چنینی تلنگری برای ما بود که دقت بیشتری در این زمینه داشته باشیم.
آلبومی که جدیداً منتشر شد و حاشیه انتخاب یکی از اشعار آن به رسانهها هم کشیده شد مربوط به چند سال پیش بود اما این احتمال نیز وجود دارد که اتفاقاتی از این دست دوباره به وجود بیاید که قطعا ما هم نباید از مسئولیت این ماجرا شانه خالی کنیم.ما در دفتر موسیقی وزارت ارشاد با موضوع دیگری هم مواجه بودیم و آن اینکه مدت زمان ارزیابی برای شعر و ترانه یک تا دو ماه طول میکشید. در چنین شرایطی طبیعی بود که برای عدهای فرصت سوءاستفاده فراهم شود. اولاً هم کارشناسان دفتر موسیقی و هم اعضای محترم شورای شعر و ترانه چه در گذشته و چه امروز از هرگونه اتهامی به صورت کامل مبرا هستند. اما من هم مانند شما دیده بودم که تعداد انگشتشماری از افراد، در پیجهای اینستاگرامی یا بهصورت رسمی از محل اخذ مجوز، برای خودشان درآمدی متصور بودند. اینکه اعلام میکنند که «آقایان شعرا، ترانهسراها و شرکتها ما میتوانیم به دفتر موسیقی برویم و مجوز شعر بگیریم»!
ببینید مراجعی که کار صدور مجوز را در ارشاد و جاهای دیگر انجام میدهند، مراجع چندگانهای هستند. به طور مثال در حوزه شعر، دو یا سه کارشناس باید شعر را ببینند، دو یا سه کارشناس فنی از شعرا که غریبه هستند و رابطه کاری با ارشاد ندارند. دو سه کارمند وزارتخانه هم باید فرآیندهای اداری را داخل سامانه انجام دهند. پس اینکه فردی بتواند به صورت سامانیافته و سازمانی هم سه کارشناس شعر و هم سه کارمند دفتر موسیقی را با هم تطمیع کند یا با روابطی که دارد، بخواهد نظر پنج، شش نفر را جلب کند، تقریباً نزدیک به صفر است. اتفاقاً ما در این مورد چند نمونه را بررسی کردیم.
به طور مثال، فرد واسطی مبلغ وجهی را از یک شاعر ترانهسرا و شرکت اخذ کرده و اعلام کرده بود که «من مجوز را از دفتر موسیقی وزارت ارشاد خواهم گرفت». در حالیکه وجه دریافتی صرفاً مربوط به ترانهسرا و شرکت بودده و مبلغی از این وجه به داخل مجموعه دفتر موسیقی یا کارشناسان وارد نشده و از نظر زمانی هم کار جلو نیفتاده است. البته به صورت موردی ممکن است فردی تماس بگیرد و بگوید که کارش زودتر انجام و پیگیری شده و به سرانجام برسد، اما اگر بخواهد به شکل سازمانیافته چنین اتفاقی رخ دهد، احتمال آن تقریباً نزدیک به صفر است.
ما موفق شدهایم طی دو سه ماه گذشته، مدت زمان ارزیابی اشعار را کاهش دهیم. به عبارتی اکنون هر اثری از هر شرکت، خواننده و ترانهسرا، در سامانه دفتر موسیقی ثبت شود، بعد از ۲۴ تا ۴۸ ساعت به آن پاسخ داده میشود. وقتی زمان انتظار کاهش پیدا میکند، طبیعی است دست افرادی که واسطهگر بودهاند هم کوتاه میشود. ضمن اینکه فرصت اعتراض هم فراهم است. یعنی هر کس نسبت به رأی ترانهای که صادر میشود، معترض باشد، اعلام میکند و ما آن را بررسی میکنیم.
نکته دیگر اینکه در گذشته شرایط به گونهای بود که برخی از کارشناسان بهصورت غیرحضوری کارها را مشاهده و بررسی میکردند. در مدت چند ماه فعالیتم از کارشناسان خواستهام که به صورت حضوری در محل دفتر موسیقی مستقر باشند و درباره اشعار و ترانهها اظهارنظر کنند. یعنی ما توانستهایم زمینههای بروز عدم شفافیت را تا حدی از بین ببریم.
البته هنوز بین کارشناسان، ترانهسراها و شرکتها درباره محتوا و مضمون اختلافنظر وجود دارد، ولی عنصر زمانی را که محل سوءاستفاده و بعضاً سوءتفاهم میشد، توانستهایم از بین ببریم و فاصله زمانی را کاهش دهیم. گام بعدی هم این است که به یک درک مشترک با ترانهسرا، شرکت و شاعر برسیم تا به آنها درباره به کار نگرفتن آثاری که مفهوم آن به زبان فارسی آسیبزده و از لحاظ محتوایی مناسب نیست، توضیحات لازم را بدهیم. به هر حال ما در حال حاضر دستهبندی خوبی را در دفتر موسیقی داریم که جریان ترانه به کدام سمت در موسیقی سوق پیدا میکند.
* به جز محدودیتهایی که نباید نافی قوانین و موارد مرتبط با نظام جمهوری اسلامی ایران باشد، آیا بهصورت موردی از سوی دفتر موسیقی ارشاد قید شده که فلان خواننده یا فلان ترانهسرا فقط باید یک سبک خاص را اجرا کند و اجازه استفاده از ترانهای با مضمونی خارج از آن چه به او گفته شده، نداشته باشد؟
خیر. طبیعی است که ما با حوزه اندیشه و فکر سروکار داریم. پس یکی از لازمههای توسعه اندیشه و فکر، این است که آزادی وجود داشته باشد تا فرد بتواند با خلاقیت فعالیت کند. به ویژه اینکه وقتی درباره فعالیت و خلاقیت در حوزه هنر صحبت میشود، پس سراینده یا آفریننده اثر باید احساس کند که میتواند اندیشه خود را بروز دهد. گرچه ممکن است بهزعم بسیاری از افراد، سطحی باشد یا مناسب نباشد. بنابراین ما به صورت پیشینه چنین موضوعی را نداریم. ما در نقطهای ایستادهایم که فرد، شعر و ترانه خود را بعد از آفرینش اثر به ما ارائه داده است.
یعنی ما چند مرحله بعد از آفرینش اثر توسط خالق اثر قرار داریم. در این مرحله با مراجعه به دفتر موسیقی، کارشناس شعر، اثر موردنظر را با ضوابط انطباق میدهد. البته که همه میدانیم در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی فعالیت میکنیم و قوانین اصلی کشور حدود و ثغور فعالیت را مشخص کرده است. در عین حال فرض ما هم بر این است که تولیدکنندگان آثار موسیقایی با علم به این چارچوبها در حوزه موسیقی کشور فعالیت میکنند.
ادامه دارد...