به گزارش خبرنگار مهر، تاکنون درباره زندگی و منظومه فکری سیدجمال الدین اسدآبادی و همچنین نقش او در احیای هویت اسلامی، اتحاد جهان اسلام، مبارزهاش با استکبار و همچنین نگاه نواندیشانهاش به دین کتابها و پژوهشهای مهمی انجام شده است.
اسناد مربوط به سیدجمال نیز با تلاش اصغر مهدوی و ایرج افشار در کتاب «مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمالالدین افغانی» و مورخ و پژوهشگر تازه درگذشته مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی در کتاب «اسناد وزارت خارجه ایران درباره سید جمالالدین حسینی اسدآبادی» نیز منتشر شدهاند.
با این اوصاف اما هنوز وجوهی از شخصیت و تفکر سیدجمال برای عامه مردم روشن نشده است. بازخوانی اسناد سیدجمال میتواند در این راستا راهگشا باشد. بویژه سیدجمالی که دلواپس تمام شئون زندگی مسلمانان، از دین و فرهنگ گرفته تا سیاست و تربیت، بود و از این لحاظ کمتر مصلحی را میتوان مانند او سراغ کرد.
مهدی میرکیانی با غور در اسناد کتاب «مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمالالدین افغانی» به اهتمام سیدجمال به قصه گویی و نقش آن در تربیت نسلها رسید. از این اسناد تعدادی قصه نیز به دست آمد که یا توسط سیدجمال نگاشته شده و یا کسی از گفتارهای او این قصهها را گردآوری کرده است.
میرکیانی با استفاده از این اسناد کتاب «سرای اژدها: شش قصه به روایت سیدجمال الدین اسدآبادی» را کار کرد که تنها یکبار در سال ۱۳۸۰ با شمارگان پنج هزار نسخه، ۱۱۱ صفحه و بهای ۶۵۰ تومان توسط انتشارات قدیانی منتشر شد. کتاب حاوی ۶ قصه به ترتیب با این عناوین است: «آرزوی ملکه»، «انگشتر جادویی»، «سرای اژدها»، «قلعه روان»، «خرس و زاغ» و «زنبور و مگس». این قصهها همگی نکات اخلاقی را مطرح میکنند و به یقین برای تربیت نسلها نوشته شدهاند.
درباره اسناد این قصهها میرکیانی نوشته است: «در کتاب «مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمالالدین افغانی» در بخش «آنچه مربوط به تالیفات و افکار اوست» در توضیح سند ۵۴ آمده است: «مسودات دو کتاب داستان به زبان فارسی و ناقص که به خط ایرانی است. مطالب این دو کتاب از نوع داستانهای انتقادی است.»
با مراجعه به نسخه عکسی اسناد سیدجمال الدین در کتابخانه دانشگاه تهران معلوم شد سند ۵۴ دربردارنده ۶ داستان و مجموعهای از گفتوگوها بین یک استاد و چند دختر نوجوان عثمانی است. این داستانها ناقص نیستند و در میان آنها بخشی از یک مطلب سیاسی – اجتماعی نیز به چشم میخورد. مضمون داستانها نیز بیشتر اخلاقی است تا انتقادی.»
مجموعه این اسناد در اصل از خانه حاج محمدحسن امین الضرب (از اصحاب سیدجمال در ایران و پدربزرگ دکتر یحیی مهدوی و علی اصغر مهدوی) به دست آمد. سیدجمال به هنگام تبعید از ایران مجموعه کتب، اوراق و دفترچههای خود را در زیرزمین خانه حاج محمدحسن امین الضرب به امانت گذاشت.
به شهادت منابع تاریخی و آنطور که میرکیانی نیز در مقدمه کتاب اشاره کرده، سیدجمال برای برنامههای اصلاحی خود از جوانی مدام در سفر به کشورهای مختلف بود. او در سفر دوم خود به تهران به دعوت شاه، در خانه محمدحسن امین الضرب ساکن شد و سپس در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشست که همگان به این مساله آگاهی دارند. وقتی در بیست و هشتم جمادی الاول ۱۳۰۸ قمری توسط مأموران ناصرالدین شاه به طرز فجیعی از بست بیرون کشیده و تبعید شد اسناد او در خانه امین الضرب باقی ماند.
به باور میرکیانی سیدجمال این قصهها را احتمالاً در سفر نخست خود به عثمانی نوشته است. در سفر بعدی است که او در نهایت در بابعالی زندانی شده و مرگی اسرار آمیز پیدا میکند.
اشاره شد که قصهها به صورت گفتوگویی نوشته شدهاند. در گفتوگوها دختران نوجوان دو بار به استادی که راوی قصههاست خانم افندی میگویند و جای دیگری نیز استاد میگوید که من پیرم. به باور میرکیانی از این نکته میتوان نتیجه گرفت که نویسنده یک استاد و جمعی از نوجوانان را درنظر گرفته و به بهانه آنها قصهها و دیالوگهای بین آنها را با محتوایی اخلاقی و اجتماعی و گاه علمی نوشته است.
سیدجمال اهل سیر در آفاق و انفس بود و با فرهنگهای بسیاری آشنایی داشت. او در مسافرتهای خود به اقصی نقاط جهان مدام با اهل فرهنگ کشورها در ارتباط بود و بسیار نیز کتاب میخواند. او همچنین به چند زبان نیز آشنا بود و منابع را از زبان اصلی مطالعه میکرد. به همین دلیل نیز برخی از این قصهها ساخت و بافتی غربی نیز دارند.
قصههای به روایت سیدجمال در نوع خود جذابند و قابلیت جذب نسل جدید را نیز دارند. متأسفانه همانطور که اشاره شد این کتاب تنها یکبار منتشر شد. ضرورت دارد که ناشر محترم به بازنشر این کتاب مهم اقدام کند.