عملیات بازپس‌گیری خرمشهر از عراق، در حالی توسط نیروهای ایرانی انجام شد که نسبت تعدادشان نسبت به دشمن، یک‌هفتم به یک بوده و قیمت هرموشک آرپی‌جی برای انهدام تانک‌های عراق، ۴هزارتومان بوده است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: بخش مربوط به بررسی کتاب «همپای صاعقه» نوشته گلعلی بابایی و حسین بهزاد، در یازدهمین قسمت از پرونده «جنگ بی‌تعارف» منتشر شد «تیپ ۲۷ چگونه با هیچ ساخته شد / ماجرای پرواز محسن رضایی با F5» که در آن، ویژگی‌های اخلاقی و شخصیت احمد متوسلیان اولین‌فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) و محمدابراهیم همت دیگر فرمانده این‌تیپ، چگونگی تشکیل تیپ مذکور و اتفاقات مهم ایران و جهان تا پیش از انجام عملیات فتح‌المبین به‌طور مشروح بررسی شدند.

در دوازدهمین قسمت «جنگ بی‌تعارف» که دومین بخش بررسی «همپای صاعقه» محسوب می‌شود، کارنامه و عملکرد تیپ ۲۷ در عملیات فتح‌المبین، عملیات بیت‌المقدس، ماجرای اعزام نیروهای ایرانی به سوریه و شهادت احمد متوسلیان و ویژگی‌های اخلاقی محمود شهبازی یکی از مؤسسان تیپ ۲۷ تشریح می‌شوند. البته پیش از مسائل، نگاهی هم به خاطرات حاج‌قاسم سلیمانی فرمانده وقت تیپ ۴۱ ثارالله در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس هم خواهیم داشت.

در ادامه مشروح دومین قسمت بررسی کتاب «همپای صاعقه» و تاریخ تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) را از نظر می‌گذرانیم:

* ۱- فتح‌المبین و بیت‌المقدس در خاطرات حاج‌قاسم سلیمانی

شهید سلیمانی در خاطره «اولین عملیات تشکیلاتی» از کتاب «ذوالفقار» (به اهتمام علی اکبری مزدآبادی) که گردآوری خاطرات و سخنرانی‌ها اوست، گفته است عملیات فتح‌المبین، اولین تشکیلات تیپ ۴۱ بوده که در آن، ۲ هدف به این‌تیپ واگذار شده بوده است: اول ارتفاعات کمرسرخ، امازاده عباس و حدفاصل این‌دو و دوم، تصرف ارتفاعات ۲۰۲ و تنگه ابوغریب. تیپ ۴۱ ثارالله برای تمرکز و جلوگیری از پراکندگی نیروهای استان کرمان در جبهه تشکیل شد.

یکی از اتفاقات مهم در تاریخ عملیات فتح‌المبین، این است که اجرای آن ۱۰ روز جلو افتاد و این‌مساله همان‌طور که به آن خواهیم پرداخت، یکی از الطاف الهی به جبهه ایران عنوان می‌شود. سلیمانی در خاطرات خود اشاره کرده که در روزهای شناسایی این‌عملیات، برگه‌ای با دست‌خط محسن رضایی که تازه فرمانده سپاه شده بوده، به او داده می‌شود که در آن نوشته شده بوده: «دیشب دشمن به بچه‌های قم در شوش حمله کرده و آن‌ها هم مهمات‌شان تمام شده بود. بعید نیست دشمن به جای دیگری هم حمله کند تا از عملیات فتح‌المبین جلوگیری کند.» پیش از این‌مقطع، عراق با حمله به چذابه که البته با شکست روبرو شد، اجرای عملیات فتح‌المبین را یک‌ماه به تأخیر انداخته بود. به‌این‌ترتیب، رضایی در نامه‌ای که به دست سلیمانی می‌رسد، اشاره کرده بود که «بهتر است امشب شب عملیات باشد.» با این‌وجود عملیات در آن‌مرحله لغو می‌شود اما درمجموع، عملیات فتح‌المبین ۱۰ روز زودتر از موعد شروع می‌شود که همین‌امر باعث غافلگیری عراق می‌شود.

عملیات فتح‌المبین ۱۰ روز به طول انجامید که یکی از بخش‌های مهم خاطرات سلیمانی درباره آن، بستن تنگه ابوغریب برای جلوگیری ورود دوباره عراقی‌های عقب‌نشسته به منطقه عملیات بوده است. از تیپ ۴۱ ثارالله تنها یک گردان عملیاتی باقی مانده بوده که از ۳۰۰ نیروی آن، تنها ۱۰۰ تن سالم و قادر به جنگیدن بوده‌اند که البته ۷ شبانه‌روز جنگ و گریز، توانی برای آن‌ها نگذاشته بوده است. پس از ابلاغ مأموریت بستن تنگه ابوغریب به سلیمانی و نیروهایش، او از یک تدبیر و ترفند برای فریب دشمن استفاده می‌کند و به نیروهایش می‌گوید تعدادی اتومبیل را با جلوداری یک لودر که همگی چراغ‌های خود را روشن کرده بودند، در جاده‌ای که در دید عراقی‌ها بوده عبور دهند تا دشمن به اشتباه فکر کند، نیروهای تازه‌نفس و جدید ایرانی به منطقه آمده‌اند. اجرای این‌ترفند شبانه باعث می‌شود صبح فردا هیچ نیروی عراقی در تنگه و اطراف آن نباشد.

حاج‌قاسم سلیمانی در روزهای جنگ

حاج‌قاسم سلیمانی خاطره جالبی هم از آخرین روز عملیات فتح‌المبین دارد که مربوط به زنده‌ماندن معجزه‌آسایش به‌همراه مهدی کازرونی، سیدغضنفر تهامی، حسن دانایی‌فر و مهدی زین‌الدین است. ماشینی که این‌افراد درون آن بوده‌اند، روی مین ضدخودرو می‌رود و به‌تعبیر سلیمانی «تمام ماشین تکه‌تکه شد.» اما هر ۴ نفر ضمن برداشتن جراحاتی، زنده می‌مانند. در حالی‌که آمبولانسی که برای امداد آن‌ها وارد منطقه می‌شود، روی مین رفته و همه سرنشینانش کشته می‌شوند.

فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله در سال‌های جنگ‌، در خاطرات پس از جنگش گفته عملاً وقتی فتح‌المبین تمام شد، عراق مطمئن بود عملیات بعدی ایران برای خرمشهر است. سردار سلیمانی همچنین گفته است اگر ۲۰۰ سال دیگر هم از جنگ بگذرد و همه طراحان دنیا جمع بشوند، نمی‌توانند طرحی جامع‌تر از عملیات بیت‌المقدس طراحی کنند. او عملیات مذکور را یک‌عملیات، متوکلانه، متهورانه و شجاعانه خوانده است: «طرحی که نیرو را نیمه‌شب از کارون عبور بدهد، بعد در طرح خودش پیش‌بینی کند این نیرو بدون این‌که با دشمن درگیر بشود، ۲۱ کیلومتر در شب پیاده‌روی کند، خودش را از بین دشمن برساند به جاده استراتژیک اهواز-خرمشهر. این‌خیلی در طراحی قدرت می‌خواهد…»

در ادامه با برگشت به مسائل مربوط به تیپ ۲۷، عملکرد این یگان نظامی را در دو عملیات فتح‌المبین و الی‌بیت‌المقدس بررسی می‌کنیم.

*۲- تیپ ۲۷ در عملیات فتح‌المبین

۲-۱ مرحله اول عملیات فتح‌المبین

یکی از افسران جمعی یگان توپخانه صحرایی لشگر ۱۰ زرهی سپاه چهارم ارتش عراق درباره عملیات فتح‌المبین و محال‌به‌نظررسیدن پیروزی ایران در آن، گفته است «با وجود آمادگی‌ها و اطلاعاتی که آواکس‌های آمریکا و ماهواره‌های جاسوسی در اختیار عراق می‌گذاشتند، چه‌کسی فکر می‌کرد ما نتوانیم از پس دفع حمله ایران بربیاییم؟» حتی برای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران هم باورش سخت بوده که به قول مرتضی مسعودی جانشین وقت فرمانده گردان حبیب «ما برویم و در همان قدم اول، توپخانه سپاه چهارم عراق را در عمیق ۲۰ کیلومتری مواضع دشمن بگیریم.» در این‌عملیات تیپ ۲۷ از نظر تعداد گردان و میزان نیروها با ۲ تیپ ارتش برابری می‌کرد.

در مرحله اول فتح‌المبین، احمد متوسلیان شخصاً درگیر نظارت بر روند پیشروی گردان‌های عمل‌کننده در ارتفاعات علی‌گره‌زد و علی‌گریذد (موضع توپخانه سپاه ۴ عراق) و محمود شهبازی عهده‌دار هدایت مانور گردان‌های مسلم‌بن‌عقیل و ابوذر غفاری در ارتفاعات بلتای بزرگ (بلتای بالا) شد. محمدابراهیم همت نیز هدایت گردان انصارالرسول در محور شاوریه و هماهنگی میان فرماندهان تیپ ۲۷ با فرماندهان دو تیپ ادغامی ارتش یعنی تیپ ۲ از لشگر ۲۱ و تیپ ۵۸ عملیاتی تکاور را به عهده گرفت.

در مرحله اول عملیات فتح‌المبین، توپخانه دشمن با ۱۸۰ عراده توپ در منطقه علی‌گره‌زد به‌طور کامل با تجهیزات به دست ایران افتاد. برخی از این‌توپ‌ها شهر دزفول را از فاصله، ۴۰ تا ۵۰ کیلومتری هدف قرار می‌دادند. یکی از دلایل کسب غنایم مهم ایران از عراق در مرحله اول فتح‌المبین، تدبیر فرماندهانی چون متوسلیان بوده که به‌عنوان مثال در لحظات فتح و پیروزی، به واحد شنود بی‌سیم می‌گوید روی خط فرماندهی سپاه چهارم عراق رفته و فرمان بدهد که نیروها عقب‌نشینی نکنند چون نیروی کمکی در راه است. در نتیجه به‌دلیل عدم عقب‌نشینی عراقی‌ها، غنایم زیادی به دست رزمندگان ایرانی افتاد. البته باید توجه داشت که در کنار چنین تدبیری، متوسلیان و دیگر فرماندهان، به‌طور مرتب تاکید می‌کرده‌اند که تانک‌های فراری عراقی را امان نداده و آن‌ها را منهدم کنید! علت چنین دستوری، این بوده که تانک‌های عراقی درصورت عقب‌نشینی دوباره تجدیدقوا کرده و در حملات بعدی علیه ایران مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در مجموع، در پایان نخستین مرحله نبرد فتح‌المبین، ۶۵۰ کیلومترمربع از اراضی اشغالی ایران از دست قوای عراقی آزاد شد.

۲-۲ مرحله دوم عملیات فتح‌المبین

شهید علی صیاد شیرازی در روایات و گفته‌های خود به این‌مساله اشاره کرده که پس از مرحله اول عملیات فتح‌المبین، با محسن رضایی گفتگو و مشورت کرده و «به این‌نتیجه رسیدیم که اگر توقف کنیم و بخواهیم همین‌جا بمانیم و دفاع کنیم، کارمان ساخته است. دشمن می‌آید و منطقه را پس می‌گیرد. باید تک را ادامه داد.» در نتیجه مرحله دوم عملیات فتح‌المبین با هدف تصرف ارتفاعات و تنگه رقابیه طراحی می‌شود که طی دوران ۱۸ ماهه جنگ ایران و عراق، این‌اولین بار بوده که فاصله بین دو حمله ایران، تا این‌حد کم بوده است.

همدانی در خاطره خود گفته است: «برادر عیوضی پرسید: معلوم هست چندتا هستند؟! شهبازی گفت: آن‌قدر که برای هر ده‌تای‌شان، یک‌گلوله آرپی‌جی داریم.» در همان‌موقع عراقی‌ها چند اسیر ایرانی را پشت تانک‌ها بسته و روی زمین می‌کشیدند تا روحیه ایرانی‌ها را تضعیف کنند. مرحله دوم عملیات مذکور روز چهارشنبه ۴ فروردین ۱۳۶۱ با رمز «یاحسین (ع)» آغاز شد و در پایان این‌مرحله، ارتفاعات استراتژیک و تنگه رقابیه آزاد شد. هدف مرحله سوم این‌عملیات هم آزادسازی سایت‌ها و ارتفاعات ابوصلیبی خات مشهور به ارتفاعات رادار بود که به آن خواهیم پرداخت. متوسلیان درباره مقطع دوم عملیات فتح گفته است «به ما گفتند شما باید روی محور امام‌زاده عباس عمل کنید؛ هرچند که می‌دانیم این‌منطقه جز اهداف محول‌شده به جبهه شما (جبهه نصر) نیست.» در نتیجه دستور صادره، نیروهای جبهه نصر ناچار می‌شوند از آن‌جاکه در جاده اندیمشک به دهلران، برای تیپ ۴۱ ثارالله و بچه‌های کرمان (نیروهای شهید سلیمانی) مشکل درست شده بود، برای مقابله با پاتک عراقی‌ها چندگردان از تیپ ۲۷ مأمور کرده و به سمت عراقی‌هایی بفرستند که داشتند به نیروهای سلیمانی فشار می‌آوردند. این حکم به فرماندهان گردان‌های حبیب، سلمان و بلال حبشی ابلاغ شد. اما در آن‌برهه، اجرای این‌حکم میسر نمی‌شود چون فرمانده گردان بلال در حادثه مینی‌بوس شهید شده، گردان حبیب ناچار بوده در خطوط پدافندی خود باقی بماند و گردان سلمان هم باید در منطقه علی‌گره‌زد باقی می‌مانده است. در نتیجه گردان‌های انصار، حمزه سیدالشهدا، ابوذر، مالک اشتر و مسلم بن عقیل به این مأموریت فرستاده شدند.

در مرحله دوم عملیات فتح، منطقه امامزاده عباس بین ایرانی‌ها و عراقی‌ها دست به دست شد اما در نهایت نیروهای ایرانی این‌منطقه را فتح کردند. در همین‌گیرودار، متوسلیان بی‌اعتنا به آتش شدید دشمن در خط مقدم درگیری تردد کرده و گاهی با کلاشینکف یا آرپی‌جی به‌سمت عراقی‌ها اجرای آتش می‌کرده است. یکی از خاطرات مهم آن‌برهه مربوط به حسین همدانی است که محمود شهبازی به او می‌گوید: تانک‌ها دارند به سمت شما می‌آیند! آماده باشید! همدانی در خاطره خود گفته است: «برادر عیوضی پرسید: معلوم هست چندتا هستند؟! شهبازی گفت: آن‌قدر که برای هر ده‌تای‌شان، یک‌گلوله آرپی‌جی داریم.» در همان‌موقع عراقی‌ها چند اسیر ایرانی را پشت تانک‌ها بسته و روی زمین می‌کشیدند تا روحیه ایرانی‌ها را تضعیف کنند.

یکی از نکات مهم تاریخی درباره عملیات فتح‌المبین این است که نیروهای زرهی ارتش ایران مردانه و با ایثار زیادی جنگیدند؛ در حالی‌که تعداد تانک‌های ایرانی بسیار کم بوده، حدود سه تا چهار دستگاه چیفتن تیپ ۲ لشگر ۹۲ زرهی ارتش به‌مصاف تانک‌های مدرن T72 عراقی رفته و در معرکه نبرد مورد هدف قرار گرفتند. آن‌طور که راویان آن‌لحظات گفته‌اند، «انهدام تانک‌های خودی توسط حجم انبوه واحدهای مدرن زرهی دشمن، صرف‌نظر از صدمات و تلفات مادی، تأثیر نامطلوبی بر روحیه برخی عناصر حاضر در میدان داشت.» (صفحه ۳۰۵)

۲-۳ مرحله سوم عملیات فتح‌المبین

سحرگاه شنبه ۷ فروردین ۶۱ زمان آغاز مرحله سوم عملیات فتح‌المبین با رمز «یازهرا (س)» بوده است. در این‌مرحله عراق با استفاده از ۱۵۰ دستگاه تریلی منتقل‌کننده تانک که توسط دولت‌های غربی به‌ویژه آلمان به این‌کشور اهدا شده بودند، تعداد زیادی از تانک‌های مدرن خود را به منطقه درگیری رساند. صیاد شیرازی درباره واکنش فرماندهان ایرانی به این‌خبر گفته است: «توی اتاق جنگ وحشت کردیم. و کلمه وحشت به‌جاست.» در جبهه مقابل، وفیق السامرائی از فرماندهانی که بعدها اسیر نیروهای ایرانی شد، گفته است: ما آن‌زمان قرارداد خرید ۱۰۰۰ دستگاه تریلر تانک‌بر «فاون» را با آلمان غربی امضا کرده بودیم.» یکی از جملات تاریخی صدام درباره محدوده عمل نیروهای ایرانی در این‌مرحله از فتح‌المبین، به این‌ترتیب بوده است: «اگر کسی سایت‌ها و ارتفاعات رادار را فتح کند، من کلید بصره را به او می‌دهم.» به‌هرحال عراق با تجدیدقوا و تزریق امکانات زرهی بی‌شمار به جبهه جنگ، امید آن را داشت که نیروهای ایرانی، در ادامه پیروزی‌های فتح‌المبین، ناکام بمانند. در جبهه فرماندهان ایرانی هم ابتدا شک و تردیدهایی دیده شد؛ تا جایی که صیاد شیرازی در ادامه روایتش درباره شنیدن خبر انتقال تانک‌های زیاد عراقی، گفته است: «دیدم (فرماندهان) در نظریه فردی خودشان با قلب‌هایشان صحبت می‌کنند؛ ولی در هنگام اعلام نظریه جمعی، با زبان تخصص حرف می‌زنند.»

اما به‌هرحال، در نتیجه حمله و مقاومت نیروهای ایرانی مقابل تانک‌های عراقی در مرحله سوم عملیات فتح‌المبین، الحاق موفقیت‌آمیز جبهه‌های فتح، فجر و نصر انجام شد و بخش عظیمی از نیروهای دشمن، از سه‌طرف محاصره شدند. به‌این‌ترتیب، نیروهای عراقی در منطقه‌ای به‌وسعت بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر مربع فراری شدند. به‌روایت وفیق السامرائی، در نتیجه شکست نیروهای عراقی در این‌مرحله از فتح‌المبین، سرتیپ ستاد ثامر حمدالمحمود فرمانده لشگر یکم مکانیزه به ۱۵ سال زندان محکوم شد. فرمانده تیپ ۲۷ پیاده مکانیزه لشگر یکم، یعنی سرهنگ ستاد درید هم که از اهالی موصل بود به اعدام محکوم و فرمانده تیپ یکم مکانیزه این‌لشگر هم که یک افسر کُرد بود، روانه زندان شد و دیگر اطلاعی از سرنوشتش به دست نیامد. اما پیروزی مرحله سوم فتح‌المبین به‌هیچ‌وجه به‌سادگی به‌دست نیامد و طبق روایت صیاد شیرازی، محسن رضایی در این‌مرحله به‌دلیل تحمل اضطراب و نگرانی زیاد، چندمرتبه زیر سرم رفت.

۲-۴ جمع‌بندی مراحل اول تا چهارم عملیات فتح‌المبین

در این‌برهه تاریخی، صحنه‌های جالبی شکل گرفته است؛ از جمله این‌که اسرای عراقی به‌دلیل خسته‌کننده‌بودن رانندگی طولانی در جاده، به رحم آمده و به رانندگان ایرانی می‌گفته‌اند ما رانندگی بلدیم. به‌این‌ترتیب جای خود را با رانندگانی که آن‌ها را به سمت عقبه و اسارت می‌بردند، عوض می‌کردند. در پی رسیدن به اهداف سه‌مرحله ابتدایی عملیات فتح‌المبین، «شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش شوروحالی شبیه روزهای پیروزی انقلاب پیدا کردند و مردم به خیابان‌ها ریختند.» (صفحه ۳۳۱) به‌این‌ترتیب باید یادآوری کرد که پیش از فتح خرمشهر هم، تاریخ جنگ هشت‌ساله ایران، صحنه‌های شادی مردم را در شهرهای مختلف به خود دیده است. مردم دزفول، اندیمشک و شوش در نتیجه پیروزی‌های ۳ مرحله ابتدایی فتح‌المبین، به‌محض این‌که از کمبود امکانات ترابری نیروهای رزمنده مطلع شدند، با وسایل نقلیه خود برای انتقال رزمندگان و اسیران راهی مناطق جنگی شدند. در این‌برهه تاریخی، صحنه‌های جالبی شکل گرفته است؛ از جمله این‌که اسرای عراقی به‌دلیل خسته‌کننده‌بودن رانندگی طولانی در جاده، به رحم آمده و به رانندگان ایرانی می‌گفته‌اند ما رانندگی بلدیم. به‌این‌ترتیب جای خود را با رانندگانی که آن‌ها را به سمت عقبه و اسارت می‌بردند، عوض می‌کردند. در همان‌حال سرویس عربی رادیوبغداد با نام «صوت‌الجماهیر» با هیجان و شور شدیدی، خطاب به شنوندگان عراقی مژده می‌داده است: «نیروهای قهرمان ما همچنان به‌سوی شوش و دزفول در حال پیشروی هستند!» و یا در مرحله چهارم همین‌عملیات، پیرمرد پسته‌فروشی از اهالی شهر رفسنجان، کل موجودی مغازه خود را به منطقه جنگی آورده و بین رزمندگان تقسیم کرده است.

در نتیجه انجام سومین مرحله عملیات فتح‌المبین بیش از هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی ایران آزاد شد، ۲۰ هزار نفر از نیروهای عراقی کشته و مجروح، ۱۴ هزار تن از آن‌ها اسیر، و لشکر ۱ مکانیزه، تیپ ۵۱ زرهی، تیپ ۱ مکانیزه، تیپ ۳ پیاده، تیپ ۲۷ مکانیزه، تیپ ۳۴ زرهی و ۵ گردان توپخانه عراق به‌طور کامل منهدم شدند.

۲-۵ مرحله چهارم و پایانی عملیات فتح‌المبین

فصل هفتم کتاب «همپای صاعقه» با عنوان «برقازه» درباره چهارمین مرحله عملیات فتح‌المبین است. نکته جالب درباره این‌مرحله از عملیات مذکور این است که خود فرماندهان ارشد تیپ ۲۷ هم در لحظات پیروزی این‌مرحله می‌جنگیدند؛ همت به‌محض ورود به منطقه نبرد، آرپی‌جی به‌دست گرفته، محمود شهبازی با یک‌اسلحه کلاشنیکف، همراه با نیروهای گردان مسلم به‌سمت نیروهای عراقی آتش گشوده و متوسلیان هم به‌طور مستقیم با نیروهای دشمن درگیر شده بوده است. به‌روایت احمد متوسلیان، الحاق نیروهای قرارگاه‌های نصر وقدس در جبهه‌های شمالی فتح‌المبین پس از یک‌هفته درگیری سنگین، سرانجام در مرحله چهارم فتح‌المبین انجام شد. صیاد شیرازی هم در روایت‌های خود اشاره کرده که ارتفاعات برقازه، آخرین هدفی بود که برای عملیات فتح‌المبین در نظر گرفته شده بود که با موفقیت کسب شد. در زمینه تغییرات فرماندهی هم در مرحله چهارم فتح، ولی‌الله همت مسئولیت فرماندهی گردان ابوذر از تیپ ۲۷ را به عهده گرفت.

خط پیشروی عملیات فتح‌المبین از یک طرف، محور عین‌خوش – امامزاده عباس، از یک‌طرف تنگه برقازه و از محور دیگر هم رقابیه بود تا نیروهای عمل‌کننده ایرانی در یک خط قرار بگیرند.

منطقه عملیاتی فتح‌المبین و حوزه عمل نیروهای ایرانی

عملیات فتح‌المبین شامگاه ۸ فروردین ۶۱ با دستیابی ۱۰۰ درصد نیروهای ایران به اهداف طراحی‌شده به پایان رسید. پس از پیروزی و پایان عملیات، صبح روز پنجشنبه ۱۲ فروردین ۶۱ نیروهای تیپ ۲۷ پس از ۳ روز استقرار شبانه‌روزی در مناطق آزادشده فتح‌المبین و تحکیم خطوط پدافندی، به پادگان دوکوهه برگشتند. جالب است که نیروهای تیپ به مرخصی نمی‌رفتند و متوسلیان با قسم‌دادن‌شان به جان امام خمینی (ره) آن‌ها را راهی مرخصی کرده است. کل تلفات تیپ ۲۷ در مراحل چهارگانه عملیات فتح‌المبین، ۹۳ نفر بود. یکی از سخنان تاریخی و جالب متوسلیان پس از پیروزی در عملیات فتح‌المبین درباره برداشت بیگانگان از دفاع ایران از خاک خود است: «اعتقاد هم داریم که صدام، به‌حسب یک‌سری محاسبات خرد و کلان سیاسی و نظامی، می‌خواهد عقب‌نشینی کند؛ یعنی ارتش عراق را ببرد عقب، تا مرز بین‌المللی. ولی ما به یاری خدا، نباید او را آرام بگذاریم. حالا مجامع بین‌المللی اسم ما را هرچه هم که می‌خواهند، بگذارند. اسم ما را بگذارند "متجاوز"، "زورگو"، "قلدر"… هر اسمی که دلشان خواست، می‌توانند روی ما بگذارند، ولی ما باید صدام و جریان صدامی را ان‌شاالله از بین ببریم.» متوسلیان در جای دیگری از همین‌سخنانش که عصر پنجشنبه ۱۲ فروردین ۶۱ در جلسه مشترک فرماندهان تیپ ۲۷ و تیپ ۷ ولی‌عصر دزفول در پادگان دوکوهه ایراد شده‌اند، گفته است: «البته ضربه بعدی از حساسیت به مراتب بیشتری برخوردار است. یعنی دیگر برای آمریکا در منطقه، مساله تبدیل می‌شود به مساله مرگ و زندگی.» در همان‌جلسه، فرمانده تیپ ۷ ولی‌عصر خطاب به متوسلیان سخنانی دارد که بیانگر آرمان‌های نیروهای مسلح ایران در آن‌برهه است: «همچنان که خود شما برادر حاج احمد هم فرمودید، بتوانیم در جبهه‌های گوناگون، نه‌تنها در خوزستان بلکه در جبهه‌های خارج از کشور هم، ضد تمامی دشمنان اسلام و در رأس آنها آمریکا، دوش به دوش همدیگر بجنگیم.»

جالب است که تیپ ۲۷ که به‌قول همه راویان و حاضران در سال ۶۰، از هیچ ساخته شده بود، به روایت جعفر جهروتی‌زاده، با پایان عملیات فتح‌المبین، دیگر از حیث امکانات مهندسی تخریب، مثل روزهای قبل از عملیات فقیر نبوده و تبدیل به یک‌تیپ مجهز نظامی شده بوده است.

۲-۶ امدادهای غیبی عملیات فتح‌المبین

با گردآوری منابع و روایات مختلف می‌توان برخی از امدادهای غیبی الهی در عملیات فتح‌المبین را بررسی کرد. شهید همت در سخنان و یک‌مصاحبه خود درباره این‌عملیات، گفته است: «در این‌عملیات نیروهای ما قادر شدند امدادهای غیبی را لمس کنند.» صیاد شیرازی هم گفته است: «عملیات فتح‌المبین، بالاترین امتیاز را داشت.» و «آن‌موقع امکانات محدود بود و شاید همین محدودیت‌ها باعث شده بود تا بیشتر قدر همدیگر را بدانیم.» در واقع محدودیت‌هایی که صیاد شیرازی به آن‌ها اشاره دارد، ظاهراً موجب توکل و اعتقاد بیشتر رزمندگان به عنایات الهی شده است.

یکی از امدادهای الهی به رزمندگان تیپ ۲۷، مربوط به ابتدای عملیات است که صف رزمندگان گردان خط‌شکن حبیب، در تاریکی شب مسیر را گم می‌کند و در نهایت، مسیر عملیات با توسل محسن وزوایی فرمانده گردان و نیروهایش پیدا می‌شود. از دیگر امدادهای غیبی در این‌عملیات، شکل‌گرفتن مه‌غلیظی است که شاهدیان عینی در شب حمله، راوی‌اش هستند و می‌گویند این مه غلیظ جلوی دید نیروهای عراقی را گرفت و سپس با عبور ستون نیروهای ایرانی از مقابل آن‌ها، مه از بین رفته و هوا صاف شده است. نمونه مشابه این‌امداد غیبی را می‌توان در صفحه ۲۸۵ کتاب «همپای صاعقه» هم مشاهده کرد: «نیروهای دشمن انگار کور شده بودند…»

البته باور و اشاره به امدادهای غیبی، به این‌معنا نیست که رزمندگان ایرانی، تلاش و کوشش را بیهوده می‌پنداشتند چون حین اجرای عملیات و پیشروی نیروها، رزمندگانی هم بوده‌اند که به تعبیر جعفر جهروتی‌زاده، جلو نمی‌آمده و فرماندهان را اذیت می‌کرده‌اند: «یا راه نمی‌آمدند یا دفعتا در جا می‌نشستند و می‌خوابیدند.»

محمدرضا دستواره از مسئولان تیپ که در صندلی عقب نشسته بوده، خطاب به متوسلیان می‌گوید: «برادر وزوایی که تا همین‌چنددقیقه پیش داشت با بی‌سیم با خودتان حرف می‌زد، او که چیزی‌اش نشده.» راوی خاطره در ادامه گفته است: «حاج احمد گفت: هنوز هم از روی او شرمنده‌ام. کاش آن روز به بلتا نرفته بودم. خدا کند از من گذشته باشد.» دیگر امداد غیبی عملیات فتح‌المبین توسط یکی از وقایع‌نگاران تیپ ۲۷ که بین رزمندگان این‌تیپ حضور داشته، روایت شده است: «از آن‌همه گلوله تیربارهای سبک و سنگین که به‌سمت بچه‌ها شلیک می‌شد، کوچک‌ترین آسیبی به کسی وارد نیامد.» (صفحه ۲۶۹) یکی‌دیگر از امدادهای غیبی و الهی هم که مربوط به مرحله چهارم فتح‌المبین است، درباره شلیک بی‌اثر کاتیوشاهای دشمن است که طبق روایات مربوط به آن، عراقی‌ها ۴۰ موشک کاتیوشا شلیک کردند و همه آن‌ها در زمین فرو رفته و منفجر نشدند.

۲-۷ یک‌خاطره از فتح‌المبین درباره متوسلیان و وزوایی

به‌جز خاطره معروف درگیری لفظی و سپس آشتی متوسلیان و وزوایی پیش از عملیات فتح‌المبین، یک‌خاطره دیگر درباره رابطه متوسلیان و وزوایی وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. راوی این‌خاطره محمد جهان‌جانی رزمنده و راننده جیپ فرماندهی تیپ ۲۷ است که درباره یکی از روزهای عملیات فتح گفته متوسلیان را هنگامی که در جیپ کنار او نشسته بوده، زیر نظر داشته است؛ «داشت اشک می‌ریخت. بی‌صدا و بدون زاری.» و وقتی علت گریه متوسلیان از او پرسیده می‌شود، ابتدا به نبودن دوستان و نیروهایش به‌واسطه شهادت اشاره می‌کند و در نهایت می‌گوید: «این‌هم از آقا محسن» محمدرضا دستواره از مسئولان تیپ که در صندلی عقب نشسته بوده، خطاب به متوسلیان می‌گوید: «برادر وزوایی که تا همین‌چنددقیقه پیش داشت با بی‌سیم با خودتان حرف می‌زد، او که چیزی‌اش نشده.» راوی خاطره در ادامه گفته است: «حاج احمد گفت: هنوز هم از روی او شرمنده‌ام. کاش آن روز به بلتا نرفته بودم. خدا کند از من گذشته باشد.» (صفحه ۳۴۲)

درباره اخلاق احمد متوسلیان، این‌جملات هم از شهید دستواره نقل شده است: «در بعضی موارد عصبانی می‌شود، در برخی موارد تند تصمیم می‌گیرد و تند هم برخورد می‌کند.» اما حالا که بحث شخصیت متوسلیان است، بد نیست اشاره کنیم که پس از فتح خرمشهر مصاحبه‌ای داشته که در پایان آن، جمله معناداری دارد: «کربلای ما و نجف ما در دست کافرین، مدینه و مکه ما در دست منافقین و قدس عزیز ما در دست ظالمین است؛ یعنی این سه چهره‌ای که ما با آن در جنگ هستیم.»

یکی دیگر از ویژگی‌های متوسلیان، دوربین‌گریزی و فرار از مصاحبه بوده که در روزهای عملیات بیت‌المقدس وقتی خبرنگاران صدا و سیمای خراسان به تهیه گزارش و مصاحبه با او اقدام می‌کنند، مشهود بوده است.

*۳- تیپ ۲۷ در عملیات الی‌بیت‌المقدس

۳-۱ پیش از حمله

منطقه‌ای که برای عملیات الی‌بیت‌المقدس، در نظر گرفته شد بیش از ۲ برابر منطقه فتح‌المبین بود و رزمندگان ایران با منطقه‌ای به وسعت حدود ۶ هزار کیلومتر مربع روبرو بودند. این‌منطقه دشتی صاف و بدون‌هیچ‌گونه عارضه طبیعی بود و پیش از شروع عملیات، نیروهای مهندسی سپاه سوم عراق، با تخریب قسمت‌های زیادی از خرمشهر، ایجاد میادین بزرگ مین و کانال‌های زیرزمینی، برای خود ساختار دفاعی محکمی ساخته بودند تا از نفوذ نیروهای ایرانی به خرمشهر جلوگیری کنند. مرحله و گام بعدی ایران، پس از عملیات فتح‌المبین، عملیات الی‌بیت‌المقدس بود که به اسم بیت‌المقدس معروف شده است. پس از یک‌سال‌ونیم از آغاز جنگ و با وجود توفیقات عملیات فتح‌المبین، خرمشهر هنوز در حکم مبدا مناسب برای تمام تحرکات نظامی عراق علیه ایران به‌شمار می‌آمد؛ به‌ویژه پس از فتح‌المبین و از دست‌دادن بخش عمده‌ای از اراضی اشغالی شمال خوزستان. خلاصه آن‌که در دست داشتن خرمشهر به‌عنوان یک شهر و یک بندر، از نظر سیاسی و جغرافیایی، یکی از برگ‌های برنده عراق در جنگ بود که در نتیجه چنین وضعیتی، طرح عملیاتی کربلای ۳ یعنی الی‌بیت‌المقدس با مقاصدی مهم از جمله آزادسازی خرمشهر و هویزه در دستور کار نیروهای مشترک ارتش و سپاه قرار گرفت.

صیاد شیرازی درباره حال و هوای آن روزها (پس از فتح المبین و پیش از بیت‌المقدس) و روحیه بالای نیروهای ایرانی گفته است: «از هر نظر احساس قوت و قدرت می‌کردیم.» باچنین روحیه‌ای منطقه‌ای که برای عملیات الی‌بیت‌المقدس، در نظر گرفته شد بیش از ۲ برابر منطقه فتح‌المبین بود و رزمندگان ایران با منطقه‌ای به وسعت حدود ۶ هزار کیلومتر مربع روبرو بودند. این‌منطقه دشتی صاف و بدون‌هیچ‌گونه عارضه طبیعی بود و پیش از شروع عملیات، نیروهای مهندسی سپاه سوم عراق، با تخریب قسمت‌های زیادی از خرمشهر، ایجاد میادین بزرگ مین و کانال‌های زیرزمینی، برای خود ساختار دفاعی محکمی ساخته بودند تا از نفوذ نیروهای ایرانی به خرمشهر جلوگیری کنند. دلیل همه تلاش‌های عراق هم برای حفظ خرمشهر، همان جایگاهی است که چندسطر پیش‌تر برای خرمشهر برشمرده شد.

یکی از اتفاقات مهم و شاید امدادهای غیبی در عملیات بیت‌المقدس مانند فتح‌المبین، این بود که حمله ایران، جلو افتاد که رزمندگان و فرماندهان ایرانی، این‌اتفاق را یک لطف الهی دانسته‌اند. محمود مرادی جانشین گردان انصارالرسول تیپ ۲۷ در این‌باره گفته است: «اگر حمله جلو نمی‌افتاد، عراقی‌ها کارشان را با سهولت انجام می‌دادند و نقشه‌شان را پیاده می‌کردند.» نقشه مورداشاره مرادی، طرحی است که عراق قصد داشت طبق آن، نیروهای خود را از حاشیه جاده آسفالت اهواز خرمشهر پیش آورده و به ساحل غربی کارون منتقل کند تا کنار ساحل این‌رود، یک‌خط پدافندی قدرتمند ایجاد کند. محسن رضایی هم در روایات و خاطرات خود به این‌مساله اشاره کرده که عراقی‌ها استحکامات وسیعی درست کرده و کاملاً آماده بودند که حمله کنند. به‌این‌ترتیب جلو افتادن ۱۰ روزه عملیات، طرح و نقشه عراقی‌ها را به هم می‌ریزد. فرماندهان عراقی خاکریز دژ مانندی را سر راه پیشروی نیروهای ایرانی درست کرده بودند، که نامش را خط بارلو گذاشته بودند. بارلو نام دژ مشهوری است که ارتش اسرائیل سال ۱۹۷۳ در جنگ با مصر در حاشیه شرقی کانال سوئز احداث کرده بود. خط بالروی عراقی‌ها با شروع عملیات بیت‌المقدس، طی مدت ۳۰ دقیقه درگیری به تسخیر ایرانی‌ها آمد. در همین‌زمینه بخش دیگری از خاطرات محمود مرادی وجود دارد که در آن آمده است: «ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه شب شروع کردیم و ساعت ۱۲ ما روی جاده مستقر بودیم و خاکریز بارلویی سپاه سوم ارتش عراق، زیر گام‌های برادران ما بود.» علاوه بر خط بارلو، عراق در حاشیه رود کارون هم تدابیر زیادی برای جلوگیری ایرانی‌ها اندیشیده بود؛ از جمله دوربین‌های مداربسته، تله‌های انفجاری و احتراقی و...

۳-۱-۱ سختی اصلی عملیات بیت‌المقدس

نیروهای ایرانی بنا داشتند مانند فتح‌المبین، در عملیات کربلای ۳ یا همان الی‌بیت‌المقدس از شیوه تک احاطه‌ای استفاده کنند اما شرایط و آرایش جنگی دشمن باعث شد ناچار شوند از تک جبهه‌ای استفاده کنند که با توجه به نابرابری امکانات ایران و عراق (نسبت یک‌هفتم به یک)، کاری بسیار دشوار محسوب می‌شد اما در نهایت به انجام رسید. در همین‌زمینه بحث تک جبهه‌ای، بد نیست اشاره کوتاهی داشته باشیم که یکی از کارهای صعب و سختی که ایرانی‌ها انجام دادند، عبور از رود کارون بود. در خاطرات حاج‌قاسم سلیمانی هم به‌سختی این‌مساله اشاره شده است. آن‌طور که راویان کتاب «همپای صاعقه» گفته‌اند، در عرف عملیات‌های نظامی دنیا، عبور از رودخانه خود یک‌عملیات محسوب می‌شود اما در بیت‌المقدس عبور از کارون، با همه سختی‌هایش برای نیروهای ایرانی، تنها بخشی از عملیات اصلی بود. طبق نقل قولی هم که از شهید همت به‌جا مانده، برای عبور از کارون، پل شناور شماره یک شهید بهشتی در نظر گرفته شد که هر آن امکان داشت، زنجیرها و کابل‌های نگه‌دارنده‌اش پاره شوند. با این‌وجود، تدبیری اندیشیده شد تا ۱۴ رده نظامی از ۴ تیپ سپاه و ارتش از روی این‌پل عبور کنند. پل مورد اشاره، ساعت ۳ بعدازظهر پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۶۱ به‌طور آزمایشی روی کارون نصب شد. با برگشت به بحث اصلی، صیاد شیرازی درباره جبهه ایران در این‌عملیات گفته است «بیشتر از ۳ محور جواب نمی‌داد؛ چون تک‌مان از نوع احاطه‌ای نبود و باید در اغلب جاها تک جبهه‌ای انجام می‌دادیم.» او درباره یکپارچگی نیروهای ارتش و سپاه هم گفته است: «همه در کنار هم، با یکپارچگی کار می‌کردیم.» در روایت علی ربیعی از مسئولین واحد اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ هم اشاره شده که برادران سپاهی، ارتشی و بسیجی همه در جوار هم بودند.

به‌این‌ترتیب بنا می‌شود ۳ قرارگاه قدس در شمال، فتح در مرکز و قرارگاه نصر در چپ یا جنوب منطقه عملیات به‌طور همزمان عمل کنند و قرارگاه مرکزی کربلا هم مسئولیت هدایت عملیات را به عهده داشته باشد. با این‌رویکرد به یگان‌های تابع قرارگاه مرکزی کربلا ابلاغ شد فرمانده ارتشی هر رده، به‌عنوان فرمانده پشتیبانی و فرمانده سپاهی به‌عنوان معاون عملیاتی آن‌رده انجام وظیفه خواهند کرد. به‌این‌ترتیب مسئولیت هدایت عملیات کربلای ۳، عملاً به فرماندهان سپاهی واگذار شد و فرماندهان ارتشی، مسئولیت هماهنگی آتش‌های پشتیبانی و پشتیبانی لجستیکی را به‌عهده گرفتند. استعداد نیروی رزمی تحت فرماندهی قرارگاه کربلا هم در این‌عملیات، با جمع نیروهای ارتش، سپاه و نیروی مردمی، در مجموع ۱۹۵ گردان پیاده، مکانیزه و زرهی بود. که نیروهای این ۱۹۵ گردان همان‌طور که اشاره شد، مقابل نیروهای فعال عراق، یک‌هفتم به یک بود.

منطقه عملیاتی الی‌بیت‌المقدس و حوزه عمل نیروهای ایرانی

در روایات و خاطرات مربوط به عملیات بیت‌المقدس، زیاد اسم جاده آسفالت اهواز خرمشهر را می‌شنویم. بنابراین بد نیست این‌توضیح را درباره این‌عامل مهم داشته باشیم که با مسافت ۱۳۰ کیلومتر خرمشهر را به مرکز خوزستان وصل می‌کرد و خط آهن اهواز خرمشهر هم در غرب همین‌جاده امتداد داشت. این‌جاده هم از مواضع حیاتی عملیات بود که حفظش برای دشمن، امری بسیار حیاتی محسوب می‌شد چون ارتش عراق در این‌منطقه، نیازهای مهم تدارکاتی خود را با استفاده از آن انجام می‌داد.

۳-۱-۲ ادغام تیپ سیدالشهدا در تیپ ۲۷

یکی از اتفاقات مهمِ پیش از عملیات الی‌بیت‌المقدس، تشکیل تیپ سیدالشهدا (ع) با فرماندهی محسن وزوایی است که چندی پس از طرح تشکیل‌اش، در جلسه سه‌شنبه ۱۷ فروردین ۶۱ در پادگان دوکوهه مقرر می‌شود با تیپ ۲۷ ادغام شود. در نتیجه وزوایی به‌عنوان فرمانده عملیات تیپ ۲۷ منصوب شد و نیروهای تیپ تازه‌تاسیس (شاید بهتر باشد بگوییم هنوزتاسیس‌نشده) سیدالشهدا (ع) با نیروهای تیپ ۲۷ ادغام شدند. همچنین در پی انتصاب وزوایی به فرماندهی عملیاتی تیپ ۲۷، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر به علیرضا موحد دانش سپرده شد.

پیش از انجام عملیات، شمار گردان‌های عملیاتی تیپ ۲۷ به ۱۱ گردان رسید و مجموع نیروهای این‌تیپ به ۴ هزار و ۵۰۰ نفر رسید. حبیب‌الله مظاهری فرمانده وقت گردان مسلم‌بن‌عقیل (ع) از تیپ ۲۷ هم، میانگین سنی نیروهای رزمی این‌گردان را بین ۱۷ تا ۳۵ سال عنوان کرده است.

۳-۱-۳ کمبودها و همدلی مردم با رزمندگان

ادامه سخنان همت هم پرده از واقعیات جالب تاریخی برمی‌دارد. او با اشاره به اقدامات وابسته نظامی سفارت شوروی می‌گوید: «آن مردک (وابسته نظامی سفارت شوروی) بلند شده آمده پیش سرهنگ علی‌اصغر جمالی، معاون برادر صیاد شیرازی و می‌گوید که توپخانه ۱۳۰ به شما می‌دهیم، موشک به شما می‌دهیم، به ارزان‌ترین قیمت، آنها را به شما می‌دهیم؛ فقط به این شرط که شما بیایید و یک قرارداد با ما امضا کنید. اگر نخواهیم سند ذلت و بردگی اجنبی را امضا کنیم، باید به اتکای خودمان حرکت کنیم.» طبق روایت اسماعیل قهرمانی فرمانده وقت گردان انصارالرسول تی پ۲۷، پیش از شروع عملیات بیت‌المقدس، یک‌سوم نیروهای این‌گردان نه اسلحه داشته‌اند نه خشاب. کمبود امکاناتی مانند قمقمه‌های آب هم باعث می‌شود محسن رضایی فرمانده سپاه وارد گود شود و برای نیروهایی که قرار بود شب عملیات، ۱۷ کیلومتر در عمق مواضع (غرب کارون) پیاده‌روی کنند، از ارتش درخواست امکانات کند. جالب است که شهید علیرضا موحد دانش فرمانده گردان ادغامی حبیب و ۱۴۱ ارتش در سخنرانی خود در جمع نیروهای این‌گردان ادغامی، روایت کرده قمقمه‌اش را که از تهران تحویل گرفته بوده، برای رعایت حال اکثر بچه‌های سپاهی و بسیجی گردان حبیب که قمقمه نداشته‌اند، با خود به‌عملیات نمی‌آورد. در همین‌زمینه، با جستجوی صفحات تاریخ تیپ ۲۷، به سخنان و تأکیدات شهید همت، در جمع نیروهای رزمنده می‌رسیم که گفته محسن رفیقدوست مسئول تدارکات سپاه ناچار است با سفرهای خارجی خود، با هزار مکافات و سختی، ۱۰ محموله موشک آرپی‌جی بخرد یا برای خرید اسلحه کلاشنیکف از کره شمالی اقدام کند. بنابراین نیروها باید نهایت تلاش خود را بکنند تا امکانات رزمی را هدر نداده و دقیق شلیک کنند.

همت در گزارش‌های خود درباره عملیات الی‌بیت‌المقدس گفته است: «۲ گردانمان تجهیزات انفرادی مثل فانسقه، جیب خشاب و بند حمایل نداشتند. ناچار بودند خشاب‌ها را لای دستمال چفیه بگذارند و بعد ببندند دور کمرشان.» همچنین آن‌زمان قیمت هر موشک آرپی‌جی که محسن رفیقدوست از کشورهای خارجی تهیه می‌کرده، ۴ هزارتومان بوده است. علاوه بر سخنان همت درباره کمبودها، سخنان متوسلیان هم پیش از شروع بیت‌المقدس در جلسه توجیهی فرماندهان تی پ۲۷، به‌جا مانده که می‌گوید با هزاربدبختی از برادرمان سرهنگ صیاد شیرازی موشک تاو می‌گیریم. مجبوریم گلوله‌ها را سهمیه‌بندی کنیم و نمی‌شود مثل عراقی‌ها فله‌ای مصرف کرد.

در ادامه همین‌جلسه بوده که همت به فرماندهان تیپ می‌گوید آمریکا و مصر به عراق می‌دهند ولی به ما نمی‌دهند: «شما فرماندهان موظف هستید این‌قضیه را برای نیروهایتان توجیه کنید. به خدا بسیجی پاک است؛ این را می‌پذیرد.» (صفحه ۶۳۱) اما ادامه سخنان همت هم پرده از واقعیات جالب تاریخی برمی‌دارد. او با اشاره به اقدامات وابسته نظامی سفارت شوروی می‌گوید: «آن مردک (وابسته نظامی سفارت شوروی) بلند شده آمده پیش سرهنگ علی‌اصغر جمالی، معاون برادر صیاد شیرازی و می‌گوید که توپخانه ۱۳۰ به شما می‌دهیم، موشک به شما می‌دهیم، به ارزان‌ترین قیمت، آنها را به شما می‌دهیم؛ فقط به این شرط که شما بیایید و یک قرارداد با ما امضا کنید. اگر نخواهیم سند ذلت و بردگی اجنبی را امضا کنیم، باید به اتکای خودمان حرکت کنیم.» یک‌نکته جالب در سخنان شهید همت این است که در حالی به بحث محاصره اقتصادی ایران اشاره دارد و از کلیدواژه‌ای «حزب‌الله» استفاده می‌کند که هنوز نیروی حزب‌الله لبنان تشکیل نشده بود: «دشمن این‌همه لشگر و تیپ از مصر و اردن و هزار جای دیگر دنیا به میدان می‌آورد تا ما را شکست دهد؛ ولی بحمدالله در مقابل نیروی حزب‌الله نمی‌تواند ایستادگی کند.» در مجموع، مهم‌ترین حرف همت در این‌سخنان خطاب به فرمانده‌گردان‌های تیپ ۲۷ این است که نیروهای سپاهی و بسیجی، در صورتی‌که واقعیات و شرایط را بدانند، با سختی‌ها کنار خواهند آمد: «نیروهایتان را توجیه کنید تا گلایه بی‌جا نکنند.»

روز پنجشنبه ۲۶ فروردین هم که دستور آغاز شناسایی‌ها برای عملیات بیت‌المقدس صادر می‌شود، نیروهای اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ با کمبود قطب‌نما روبرو بوده‌اند که بنا می‌شود برای جبران این‌کمبود، ارتش تعدادی قطب‌نما به سپاه امانت دهد. کمبود امکانات شناسایی را تدابیر و دستورات فرماندهانی چون محمود شهبازی با جدیت و تلاش بیشتر جبران کرد؛ به‌گونه‌ای که پای همه نیروهای اطلاعات عملیات و خود این‌فرمانده به‌دلیل پیاده‌روی‌های زیاد شبانه تاول زده و بنا می‌شود نیروها برای جلوگیری از آسیب بیشتر به پایشان، از حنا استفاده کنند. حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان هم در دفترچه خاطرات روزانه خود به این‌مساله اشاره کرده که برای آمادگی و تربیت جسمانی نیروها، رزمندگان گردان مذکور فاصله اهواز تا دارخوین (۸۳ کیلومتر) را راهپیمایی می‌کرده‌اند.

سرهنگ حسین حسنی‌سعدی از فرماندهان ارتشی عملیات الی‌بیت‌المقدس در جمع نیروهای ارتش و خلبانان هوانیروز

اما در همان‌زمان اوج کمبودها و فقر امکانات ایران برای عملیات بیت‌المقدس، اتفاق مهم دیگر، همدلی و همراهی مردم با نیروهای رزمنده است. یعنی علاوه بر تدبیر و اقدام نیروهای نظامی، یکی از عوامل مهم فتح خرمشهر، پشتیبانی مردم بوده است. محمود نیکومنظر از رزمندگان سال‌های جنگ، در روایت خود از روزهای پیش از عملیات بیت‌المقدس، گفته است زمانی در جبهه نان وجود نداشت اما وقتی مسئولین از طریق رسانه‌ها اعلام کردند نان یکی از حوائج رزمندگان است، «همین‌طور ماشین محموله نان بود که به جبهه می‌رسید.»

علاوه بر ایثار و فداکاری مردم و نیروهای سپاه، نباید ایثار نیروهای ارتش را هم از نظر دور داشت. در این‌زمینه می‌توان به سخنان به‌جا مانده از سرهنگ فرض‌الله شاهین‌راد در جلسه فوق‌العاده پنجشنبه ۹ اردیبهشت اشاره کرد که گفته است: «حالا منظورم واقعاً ایثار است دیگر؛ ایثار!! به این‌کار غیر از ایثار هیچ‌چیز دیگری نمی‌شود گفت. از نظر تاکتیکی اصلاً قابل صحبت نیست که مثلاً در اینجا ما سه‌گردان پیاده را بگذاریم در مقابل دو تا تیپ زرهی دشمن.» (صفحه ۴۷۹) بد نیست به نشست مذکور اشاره بیشتری داشته باشیم. این‌جلسه، نشست فوق‌العاده‌ای در قرارگاه فرعی نصر ۲ بوده که شامگاه پنجشنبه ۹ اردیبهشت با حضور متوسلیان، وزوایی، سرهنگ شاهین‌راد و سرهنگ حسین حسنی‌سعدی برپا شد. نکته جالب درباره این‌جلسه بحث و گفتگوی دیگری از محسن وزوایی و احمد متوسلیان است که در صفحه ۴۷۶ کتاب «همپای صاعقه» گفتگوها و جملات آن درج شده است. در این‌گفتگو، وزوایی با دستور متوسلیان مخالف است اما می‌گوید: «من استدلال شما را نمی‌پذیرم ولی چون می‌گوئید انجام می‌دهم.»

نکته پایانی روزهای پیش از عملیات بیت‌المقدس هم، انتخاب رمز این‌عملیات است که به‌دلیل همزمانی با ۱۳ رجب و سالروز میلاد امام علی (ع)، «یا علی‌بن ابی‌طالب» در نظر گرفته شد.

۳-۲ آغاز عملیات

عملیات الی‌بیت‌المقدس، شامگاه پنجشنبه ۹ اردیبهشت آغاز شد و می‌رفت تا روز ۳ خرداد ۶۱ با فتح خرمشهر به پایان برسد. اما این‌فرجام و سرانجام به‌هیچ‌روی به‌راحتی به‌دست نیامد. نیروهای رزمنده‌ای که بنا بود در حمله شب اول عملیات شرکت داشته باشند، با جیره اندک ماست و چند تکه نان خشک، راهی منطقه درگیری شدند و پس از ابلاغ فرمان حمله و رمز عملیات در بی‌سیم، به‌روایت راویان، چراغ‌های سالن قرارگاه مرکزی کربلا خاموش شده و مراسم مناجات و قرائت دعای کمیل آغاز شد. در میانه‌های پیشرویِ نیروهای عمل‌کننده، پیش از شروع درگیری، اتفاق مهمی افتاد و آن هم، کشف تک قرارگاه قدس توسط دشمن بود که درنتیجه آن، درگیری خونینی در منطقه عمل این‌قرارگاه آغاز شد. درنتیجه با رسیدن به ساعت ۴ بامداد و روشن‌شدن هوا، مقاومت دشمن شدید و تلفات نیروهای ایرانی زیاد شد. از ساعت ۶ صبح هم عراق در پی پس‌گرفتن مواضعی برآمد که نیروهای ایرانی تا آن ساعت فتح کرده بودند.

نکته مهم درباره شروع عملیات این است که مساله کمبود و فقر امکانات هنوز برطرف نشده بود و به‌گواه علی بوربور معاون گروهان یکم گردن سلمان، پس از شروع عملیات بوده که اسلحه در اختیار نیروهای این‌گروهان قرار می‌گیرد. و البته نیروهای این‌گردان به‌جز یک‌خشاب که روی اسلحه کلاشنیکف‌شان بوده، خشاب دیگری همراه نداشته‌اند.

۳-۲-۱ زخمی‌شدن ورامینی و شهادت وزوایی

با شروع درگیری نیروهای قرارگاه نصر (که تیپ ۲۷ زیرمجموعه آن بوده) با نیروهای عراقی، وضعیت نیروهای گردان‌های مقداد و میثم رو به وخامت می‌گذارد. در این‌مرحله از عملیات بوده که عباس ورامینی معاون وقت اول گردان مقداد، براثر اصابت ترکش موشک آرپی‌جی دشمن به صورت و گردنش مجروح می‌شود. در ادامه درگیری‌ها محسن وزوایی که سوار بر جیپ فرماندهی محور محرم، در موضع درگیری نیروهای گردان حبیب، مشغول هدایت رزمندگان بوده، برای بررسی بیشتر منطقه درگیری به‌سمت ایستگاه گرمدشت، یعنی نقطه اوج درگیری تیپ ۲۷ با تانک‌های عراقی حرکت کرده و همان‌جا همراه با حسین تقوی‌منش معاونش و بی‌سیم‌چی همراهشان به شهادت می‌رسد.

از دیگر واقعیات بی‌تعارف عملیات بیت‌المقدس، عقب‌نشینی بدون هماهنگی فرمانده تیپ ۷ ولی‌عصر دزفول به‌طول ۳ کیلومتر است که این‌کار با شماتت حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر روبرو می‌شود. چنین عقب‌نشینی‌های بدون‌هماهنگی، نمونه‌های دیگری هم در عملیات الی‌بیت‌المقدس دارند. مثلاً حسین خالقی سرپرست محور محرم (پس از شهادت وزوایی)، ساعت ۱۶ اولین روز عملیات به متوسلیان خبر می‌دهد که گردان‌های ادغامی ۱۶۹ و ۱۴۱ بدون هماهنگی عقب‌نشینی کرده‌اند. اتفاق مهم دیگر در مرحله اول الی‌بیت‌المقدس، اعلام خبر اشتباه شهادت عباس شعف فرمانده گردان میثم تمار به متوسلیان است. در واقع شعف زخمی شده بوده که برای مداوا به پشت جبهه منتقل می‌شود و در نهایت در مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس به شهادت می‌رسد. از دیگر واقعیات بی‌تعارف عملیات بیت‌المقدس، عقب‌نشینی بدون هماهنگی فرمانده تیپ ۷ ولی‌عصر دزفول به‌طول ۳ کیلومتر است که این‌کار با شماتت حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر روبرو می‌شود. چنین عقب‌نشینی‌های بدون‌هماهنگی، نمونه‌های دیگری هم در عملیات الی‌بیت‌المقدس دارند. مثلاً حسین خالقی سرپرست محور محرم (پس از شهادت وزوایی)، ساعت ۱۶ اولین روز عملیات به متوسلیان خبر می‌دهد که گردان‌های ادغامی ۱۶۹ و ۱۴۱ بدون هماهنگی عقب‌نشینی کرده‌اند. در نتیجه هماهنگی چنین‌اموری، و فشار زیادی که روی متوسلیان است، به‌روایت راویان، به‌قدری در گوشی بی‌سیم دادوفریاد می‌کند که صدایش گرفته و دیگر شنیده نمی‌شده است. همت هم که از طرف دیگر مشغول هماهنگی بوده، در مکالمه بی‌سیم با مسئول تدارکات تی پ۲۷، هنگام گلایه از نرسیدن امکانات می‌گوید: «حاج احمد طفلک آن‌قدر پشت بی‌سیم داد زده، دیگر الان صدایش درنمی‌آید.»

در اولین‌روز عملیات بیت‌المقدس، همت در تماس‌های تلفنی با حسن باقری اعلام می‌کند محسن وزوایی و عباس شعف و علی موحد دانش از کار افتاده‌اند (اولی شهید و دو نفر دیگر زخمی شده‌اند). در ادامه این‌شرایط فرماندهی قرارگاه نصر، وظیفه پوشش حوزه مأموریت دو قرارگاه فرعی ناموفق نصر پنج و نصر سه را به تیپ ۲۷ محول می‌کند و فشار زیادتری به متوسلیان، همت و شهبازی تحمیل می‌شود. جروبحث‌های باقری و متوسلیان در این‌عملیات از نکات و واقعیات تاریخی جالب عملیات بیت‌المقدس است. «آخر یک مقدار وجدان هم خوب چیزیه!» یا «چرا این نیروهای نصر یک نیامدند این‌طرف؟» دونمونه از جملاتی هستند که متوسلیان با صدای گرفته و بغض‌آلود هنگام گفتگو با باقری در بی‌سیم از آن‌ها استفاده کرده است. اما صدای بغض‌آلود متوسلیان تنها محدود به گفتگو با باقری و قرارگاه مرکزی نمی‌شود. او ساعت ۱۵ و ۲۰ دقیقه اولین روز عملیات بیت‌المقدس کنار خط دفاعی حاشیه جاده اهواز به خرمشهر ضمن تماس بی‌سیم با قرارگاه فرعی نصر دو، با صدایی بغض‌آلود و لحنی تلخ، «از همت می‌خواهد هرطور شده، مهمات، آب آشامیدنی و پتوی مورد نیاز گردان‌ها را به آنها برساند.» (صفحه ۵۴۲)

۳-۲-۲ تنگ‌شدن حلقه محاصره و شهادت قجه‌ای

اما یک‌واقعیت مهم دیگر درباره مرحله اول بیت‌المقدس شهادت حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان تیپ ۲۷ است. پیش از شروع مرحله دوم عملیات، پاتک سنگین عراق در دوشنبه ۱۳ اردیبهشت، همه محاسبات از پیش تعیین‌شده را به هم ریخت. به‌این‌ترتیب نیروهای گردان سلمان در محاصره سخت و کوبنده تانک‌های عراقی می‌افتند که تلاش برای نجات‌شان بسیار دشوار می‌نماید و نیروهای این‌گردان در قالب مقابله نفر با تانک، سعی در حفظ خط خودی دارند. علی میرکیانی از راویان اتفاقات مرحله دوم، گفته است: «حسین قجه‌ای و نیروهایش بدجوری در محاصره افتاده بودند.» واقعیت ناراحت‌کننده در صفحات تاریخ این است که به‌دلیل فاصله کم گردان سلمان با دو تیپ محاصره‌کننده عراقی، متوسلیان نمی‌توانسته برای کمک و کوبیدن عراقی‌ها، درخواست آتش توپخانه کند. در نتیجه فشار شدید روی خط نیروهای ایرانی، شرایطی پیش می‌آید که به‌قول علی‌بوربور، سرنوشت کل مرحله اول، وابسته به حفظ مواضع گردان سلمان می‌شود؛ یعنی کاری که قجه‌ای و نیروهایش انجام دادند.

در نهایت با شهادت آخرین افراد سالم پشت خاکریز گردان سلمان و رسیدن نیروهای کمکی این‌موضع نیروهای ایرانی حفظ می‌شود. ایثاری که حسین قجه‌ای و نیروهایش در این‌مرحله از عملیات بیت‌المقدس از خود نشان دادند و موضع حیاتی نیروهای ایرانی را با دادن جان خود حفظ کردند، مثال‌زدنی است؛ در حالی‌که فرمان عقب‌نشینی صادر شده و حتی همت نیز با عبور از حلقه محاصره نیروهای عراقی، به‌طور حضوری خود را به قجه‌ای رساند تا او را وادار به عقب‌نشینی کند. در همین‌باره، علی میرکیانی در بخش دیگری از روایت خود گفته است: «اوضاع طوری بود که ما هرلحظه منتظر بودیم بچه‌های گردان سلمان خط را رها کنند و به عقب برگردند.»

حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص)

حسین قجه‌ای روز ۱۵ اردیبهشت ۹۸ پس از ۶ شبانه‌روز بی‌خوابی با نیروهای یک‌گردان مقابل ۲ تیپ زرهی و مکانیزه عراق ایستادگی کرده و به شهادت می‌رسد تا در نهایت، در حالی‌که تنها چندنفر از نیروهای گردانش باقی مانده بودند، نیروهای کمکی، محاصره دو تیپ عراقی را شکسته و موضع گردان سلمان را تثبیت می‌کنند.

۳-۲-۳ مبارزه نفرات ایرانی با سیل تانک‌های عراقی

زره‌بندی زاویه‌دار این‌تانک‌ها باعث می‌شده موشک‌های آرپی‌جی در اکثر مواقع، کمانه کرده و تانک را منهدم نکنند. جالب است که حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان، که پیش از شهادتش تعدادی از تانک‌های دشمن را هدف قرار داده، طریقه نشان‌گیری صحیح و انهدام این‌تانک‌ها را به نیروهایش آموزش داده است: «اگر کمی پایین‌تر از برجک‌شان را نشانه بگیریم، ضربه‌فنی می‌شوند.» همان‌طور که اشاره شد، نسبت مجموع نیروهای ایرانی عمل‌کننده در بیت‌المقدس، یک‌هفتم به یکِ نیروهای عراقی بود. در همین‌زمینه کمبود امکانات زرهی باعث شد وضعیت جبهه درگیری به مقابله نفرات ایرانی با خیل عظیم تانک‌های T72 عراقی منجر شود که باتوجه به طراحی بدنه و زره این‌تانک‌ها، موشک آرپی‌جی برای انهدامشان کارگر نبوده و تنها با ظرافت و نشانه‌گیری سخت می‌شد این تانک‌ها را منهدم کرد. زره‌بندی زاویه‌دار این‌تانک‌ها باعث می‌شده موشک‌های آرپی‌جی در اکثر مواقع، کمانه کرده و تانک را منهدم نکنند. جالب است که حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان، که پیش از شهادتش تعدادی از تانک‌های دشمن را هدف قرار داده، طریقه نشان‌گیری صحیح و انهدام این‌تانک‌ها را به نیروهایش آموزش داده است: «اگر کمی پایین‌تر از برجک‌شان را نشانه بگیریم، ضربه‌فنی می‌شوند.»

در ادامه بحث ازدیاد تانک‌های عراق در منطقه درگیری عملیات بیت‌المقدس، جایی از صفحات تاریخ این‌عملیات هست که حسین همدانی در تماس بی‌سیمی با همت درباره منطقه درگیری گردان عمار می‌گوید: «من خودم الان از آنجا دارم می‌آیم. الان بچه‌های عمار هفت‌تای‌شان را زدند و یک‌سری‌شان برگشتند عقب. پدرسگ نمی‌دانم کارخانه (تانک) دارد که این‌جور تولید می‌کند؟!» و همت در ادامه می‌گوید: «این پدرسوخته؛ مصر هم به او (تانک) می‌دهد.» امیر رزاق‌زاده یکی از نویسندگان و راویان امروزی خاطرات سال‌های دفاع مقدس، یکی از سخنان شهید همت را در جلسه اضطراریِ پس از روز اول عملیات، در این‌زمینه این‌گونه نقل کرده است: «نیروهای پیاده عراقی در منطقه زیاد حضور ندارند. هرچه هست، نیروی زرهی است…» بد نیست حالا که صحبت درباره همت است، به این‌واقعیت هم اشاره کنیم که تا پایان اولین‌روز عملیات بیت‌المقدس، همت ۳ شبانه‌روز بیدار بوده و در حالی‌که دیگر رمقی نداشته، در پایان روز اول، نکاتی را به فرمانده‌گردان‌های تیپ ۲۷ گوشزد کرده و از آن‌ها خواسته نکات را یادداشت کنند. نکات مورد اشاره همت، ۷ عنوان هستند که برخی از آن‌ها از این‌قرارند: «نارنجک به بچه‌هایی بدهید که کارکشتگی داشته باشند.»، «به بچه‌ها آبلیمو زیاد بدهید تا زیاد احساس خستگی نکنند و آب به آب نشوند.»، «آمار کلیه پرسنل را از پرسنلی بگیرید. مسؤلیت شرعی دارید اگر آمار این بچه‌ها را ندهید یا این‌که برایشان پلاک هویت نگیرید.» او همچنین با توجه به امکان استفاده عراق از گازهای شیمیایی، می‌گوید «چون ماسک ضد گاز نداریم، نیروها را بکشید روی خط‌الراس.» یکی از اشاراتی هم که همت در این‌مرحله از عملیات، در مکالمه‌اش در بی‌سیم با رحیم صفوی داشته، استفاده از لفظ «گرگ ناموس» برای عراقی‌هاست.

۳-۲-۴ نمونه امدادهای غیبی در مرحله اول بیت‌المقدس

پیش از بستن پرونده اولین‌روز عملیات بیت‌المقدس و عملکرد تیپ ۲۷ در آن، بد نیست به یکی از امدادهای غیبی مربوط به این‌برهه از عملیات مذکور هم اشاره داشته باشیم. در صفحه ۴۹۶ کتاب «ضربت متقابل» به مساله کورشدن دید دشمن بر اثر اتفاقات طبیعی اشاره شده است. راویان این‌اتفاق گفته‌اند: «هرگاه به یکی از آن خاکریزهای سراسری دشمن نزدیک می‌شدیم، آسمان مهتابی دفعتا ظلمانی و مات می‌شد. حین عبور از اولین خاکریز، ما چندان توجهی به این مساله نداشتیم…» این‌راویان همچنین اضافه کرده‌اند: «ابر نه چندان بزرگ به آرامی ماه را می‌پوشاند و آن‌قدر به جا می‌ماند که آخرین نفر نیروها از خاکریز عبور کنند. نیروهای پیشروی کننده هم به‌پهنای صورت اشک می‌ریختند.»

یکی‌دیگر از اتفاقاتی که می‌توان در زمره امدادهای الهی مرحله اول بیت‌المقدس مرورش کرد، بین سخنان حسن باقری از آن‌روزها به جا مانده است. فرمانده وقت قرارگاه نصر گفته است در جایی از عملیات، نیروهایی که مهمات نداشتند، تصمیم گرفتند، همگی با یکدیگر شعار الله‌اکبر سر بدهند که در نتیجه این‌کار، نیروهای عراقی دچار هراس شده و فرار می‌کنند.

۳-۲-۵ زخمی‌شدن سرهنگ شاهین‌راد

از جمله اتفاقات مهم دیگر مرحله اول عملیات الی‌بیت‌المقدس که شاید مغفول مانده باشد، زخمی‌شدن سرهنگ فرض‌الله شاهین‌راد از فرماندهان ارتشی مهم اتحاد ارتش و سپاه است.

۳-۳ مرحله دوم بیت‌المقدس

نبرد مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس را بزرگ‌ترین نبرد زرهی و دفاع زرهی در ۸ سال دفاع مقدس می‌نامند. برای مرحله دوم عملیات که در واقع درگیری در دژها و خاکریزهای مرزی ایران و عراق بود، پیشروی به‌سمت مرز و دسترسی بیشتر به عقبه دشمن طراحی شده بود و ایرانی‌ها می‌دانستند بدون انهدام نیروهای متمرکز عراقی در غرب جاده و تهدید بیشتر عقبه دشمن، تلاش برای ورود به خرمشهر بی‌نتیجه است. در این‌مرحله محمود شهبازی فرماندهی محور سلمان را با ۱۲ گردان عملیاتی به عهده داشته است. در ابتدای این‌مرحله، هنگام پیشروی نیروها و پیش از درگیری، باران و مه غلیظی به کمک رزمندگان ایرانی می‌آید که در حکم یکی از امدادهای غیبی این‌مرحله از عملیات، باعث می‌شود عراقی‌ها نیروهای ایرانی را نبینند اما زمین گِلی هم باعث می‌شود رزمندگان ایرانی ناچار شده پوتین‌های خود را درآورده و با پای برهنه پیشروی کنند. یکی‌دیگر از امدادهای غیبی مرحله دوم، که در صفحه ۶۵۰ «همپای صاعقه» به آن اشاره شده، ابری‌شدن آسمان منطقه نبرد به‌نفع نیروهای ایرانی است تا بتوانند به راهی و بدون دیده‌شدن توسط نیروهای دشمن، پیشروی کنند: «ناگهان هوا به شدت ابری شد. تمام آسمان منطقه را ابری سیاه پوشاند.»

در نتیجه عدم الحاق، تانک‌های عراقی از تیپ ۲۷ پهلو گرفته و ضمن پشتیبانی هواپیماهای بمب‌افکن میگ، باعث می‌شوند شرایط فاجعه‌باری برای نیروهای ایرانی رقم بخورد. در نتیجه، متوسلیان ناچار می‌شود درحالی‌که ۱۴۰ دستگاه تانک از روبرویش در حال پیشروی بوده‌اند، اسلحه به‌دست گرفته و روی خاکریز جاده اهواز خرمشهر به‌سمت نیروهای دشمن تیراندازی کند. در همین‌زمینه خاطرات جالبی از متوسلیان نقل می‌کنند که هنگام تیراندازی به‌سمت دشمن، فریاد می‌کشیده است: «برادرها! امروز صف باشرف از بی‌شرف مشخص می‌شود! … باشرف‌هایش بیایند بالای خاکریز!» تا این‌جای کار متوسلیان ۷ شبانه‌روز بدون خواب، فرماندهی عملیات را به عهده داشته است.

مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس ساعت ۲۰ و ۳۳ دقیقه شامگاه پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۶۱ با هدف رسیدن به مرز بین‌المللی و محاصره خرمشهر آغاز شد و اتفاقات طوری رقم خوردند که ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد روز جمعه ۱۷ اردیبهشت، آرایش یگان‌های دشمن در شمال خرمشهر به هم ریخت و ترس محاصره بصره هم برای عراقی‌ها پیش آمد. در نتیجه بین دو گزینه تلاش برای حفظ خرمشهر و مناطق اشغالی یا حفظ شهر بصره مردد ماندند. به‌این‌ترتیب دشمن اقدام به عقب‌نشینی کرد که این‌اتفاق برای نیروهای ایرانی، امری مشکوک و مرموز بود.

در این‌مرحله از عملیات بیت‌المقدس، مشکل عدم الحاق قرارگاه فرعی نصر یک و نصر دو، کابوس فرماندهان ایرانی ازجمله متوسلیان، همت وشهبازی بوده است. در نتیجه عدم الحاق، تانک‌های عراقی از تیپ ۲۷ پهلو گرفته و ضمن پشتیبانی هواپیماهای بمب‌افکن میگ، باعث می‌شوند شرایط فاجعه‌باری برای نیروهای ایرانی رقم بخورد. در نتیجه، متوسلیان ناچار می‌شود ضمن فرماندهی و مکالمه مرتب با بی‌سیم برای هماهنگی، و در حالی‌که ۱۴۰ دستگاه تانک از روبرویش در حال پیشروی بوده‌اند، اسلحه به‌دست گرفته و روی خاکریز جاده اهواز خرمشهر به‌سمت نیروهای دشمن تیراندازی کند. در همین‌زمینه خاطرات جالبی از متوسلیان نقل می‌کنند که هنگام تیراندازی به سمت دشمن، فریاد می‌کشیده است: «برادرها! امروز صف باشرف از بی‌شرف مشخص می‌شود! … باشرف‌هایش بیایند بالای خاکریز!» (صفحه ۵۸۳) یک‌جلوه دیگر از متوسلیان در این‌مقطع از عملیات بیت‌المقدس، مربوط به همان اخلاق تند اوست که در نتیجه فشارهای عصبی، به چندتن از نیروها پرخاش کرده اما فردای همان‌روز، از آن نیروها دلجویی می‌کند. احمد حمزه‌ای در این‌باره روایت کرده است: «دیدم که آمد کنار خاکریز جاده اهواز خرمشهر، یکی‌یکی آن بچه‌ها را در آغوش گرفت و روی آنها را بوسید. حاج‌احمد به قدری منقلب شده بود که بی‌اختیار اشک می‌ریخت، دست و صورت بچه‌ها را می‌بوسید و از آنها عذرخواهی می‌کرد.»

۳-۳-۱ صدور فرمان عقب‌نشینی ممنوع توسط متوسلیان

متوسلیان در مرحله دوم بیت‌المقدس در یک پیام رادیویی به کلیه فرماندهان گردان‌ها می‌گوید احدی حق ندارد حتی یک‌قدم از موضع خود عقب‌نشینی کند. در همین‌مرحله از عملیات مذکور بوده که بی‌سیم‌چی گردان ابوذر در تماس با متوسلیان می‌گوید: «به داد نیروهای ما برسید. یکی‌یکی بچه‌ها را دارند با توپ مستقیم تانک می‌زنند. همه دارند قتل‌عام می‌شوند!» در ادامه همین‌اتفاقات بوده که متوسلیان در تماس بی‌سیم با باقری و سرهنگ حسنی‌سعدی (فرماندهان قرارگاه نصر) می‌گوید: «با شما اتمام حجت می‌کنم؛ یک‌کاری بکنید، تمام.» و پیش از این‌جمله، دوباره و چندباره این‌سوال را مطرح می‌کند که «چرا نصر یک نمی‌آید الحاق کند؟» و «چرا هواپیما و هلی‌کوپتر برای تأمین پوشش هوایی نمی‌آیند؟ بچه‌ها دارند تلف می‌شوند.»

حرکت رزمندگان ایرانی به‌سمت خرمشهر

از صبح دومین مرحله عملیات بیت‌المقدس تا نزدیک ظهر، عراقی‌ها ۴ پاتک سنگین می‌کنند که نیروهای تیپ ۲۷ این‌پاتک‌ها را به‌سختی دفع می‌کنند. ساعت ۱۲ و ۴۵ ظهر روز جمعه ۱۷ اردیبهشت پنجمین پاتک عراق هم در حال شکل‌گیری بوده و نیروهای تیپ ۲۷ شدیدترین فشارها را متحمل می‌شدند. در همان‌لحظات پیش از ظهر، که وضعیت گردان ابوذر بحرانی گزارش می‌شود، همه فرماندهان ارشد تیپ ۲۷ در خط مقدم حضور داشته‌اند؛ متوسلیان در سمت چپ دژ مرزی و منطقه گردان مقداد؛ همت در سمت راست و محدوده گردان ابوذر و شهبازی در قسمت میانی دژ و حد گردان انصارالرسول. با اجرای پنجمین پاتک عراق، وضعیت به‌قدری بحرانی می‌شود که متوسلیان تصمیم می‌گیرد گردان‌های مستقر روی دژ را به عمق ۳ کیلومتر عقب بکشد. در ادامه این‌اتفاقات مکالمه متوسلیان و سرهنگ حسنی‌سعدی قابل توجه است که صدای متوسلیان در این‌مکالمه در آرشیوهای لشگر ۲۷ موجود نیست اما سرهنگ بین جملات این‌مکالمه، ۳ بار متوسلیان را به خونسردی و آرامش دعوت می‌کند.

تا این‌مرحله، دشمن موفق می‌شود در محدوده چپ دژ مرزی، ۵ کیلومتر و در محدوده راست، ۳ کیلومتر پیشروی کرده و نیروهای ایران را عقب براند. اما نیروهای مستقر در منطقه میانی یعنی گردان انصارالرسول با نظارت محمود شهبازی، هنوز عقب نکشیده و مشغول مبارزه هستند.

۳-۳-۲ دفع پاتک پنجم و نیامدن نصر یک

پنجمین پاتک عراق هم ساعت ۱۳ بعدازظهر جمعه توسط نیروهای تیپ ۲۷ دفع می‌شود اما سوال مهم و آزاردهنده این است که چرا نیروهای نصر یک یعنی تیپ ۷ ولی عصر و تیپ ۱ لشگر ۲۱ حمزه ارتش نمی‌آیند و قادر به پیشروی و الحاق با نصر ۲ یعنی نیروهای تیپ ۲۷ نبوده‌اند؟ در نتیجه چنین‌وضعی است که همت در بی‌سیم خطاب به باقری می‌گوید «باز هم مثل مرحله اول هم داریم از چپ می‌خوریم هم از راست.» اسماعیل قهرمانی فرمانده گردان انصار هم که از شهدای مفقودالاثر جنگ است، در خاطرات و مصاحبه‌هایش در این‌باره گفته است: «از سحرگاه منتظر نصر یک ماندیم. اما این‌ها برای تحویل گرفتن سه‌کیلومتر سمت راست ما، وارد منطقه نشدند. پس مجبور شدیم در منطقه بمانیم تا اینها خودشان را برسانند؛ یعنی حوالی ساعت یک و نیم ظهر! تازه آن‌وقت بود که نصر یک، بخش خیلی ناقصی از نیروهایش به منطقه رسیدند. اینها هم به منطقه توجیه نبودند.»

۳-۳-۳ زخمی‌شدن همدانی، دفع ششمین پاتک و بزرگ‌ترین نبرد ۸ ساله جنگ

عراق، ششمین پاتک سنگینش را ساعت ۱۴ شروع می‌کند و در آن، آخرین توان خود را برای بازپس‌گیری مواضع فتح‌شده تا مرحله دوم عملیات، به کار می‌گیرد. به دنبال دفع ششمین پاتک دشمن است که گلوله توپی از توپخانه دشمن نزدیک تانکی که باقری، متوسلیان و چند فرمانده دیگر مشغول گفتگو هستند، فرود آمده و ترکش آن به ران متوسلیان اصابت می‌کند. همچنین، تا همین‌مرحله یعنی دفع پاتک ششم است که حسین همدانی جانشین محور عملیاتی سلمان هم از ناحیه پا به‌شدت مجروح شده و به پشت جبهه منتقل شده است.

دفع شش پاتک سنگین عراق در یک‌روز توسط ایران، باعث می‌شود روز ۱۷ اردیبهشت به‌نام روز مقاومت نامگذاری شود. همان‌روز ۲ هواپیمای دشمن هم توسط نیروهای ایران هدف قرار گرفته و یکی از خلبانان دو فروند مورداشاره به اسارت درآمدند. بنابراین و به‌علت مقاومت سرسختانه نیروهای ایرانی، مشخص شد چرا روز ۱۷ اردیبهشت و مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس را بزرگ‌ترین نبرد زرهی و دفاع زرهی در ۸ سال دفاع مقدس می‌نامند.

پیروزی‌های مراحل اول و دوم عملیات بیت‌المقدس در حالی به‌دست آمدند که علاوه بر سختی‌های مقابله با تانک‌ها، توپخانه و حملات هوایی عراق، رزمندگان ایرانی باید با صحنه‌های دلخراشی از جمله عبور تانک از روی نفرات و رزمندگان ایرانی مواجه می‌شدند. در برخی روایات و خاطرات رزمندگان آن‌روزها به شنیده‌شدن صدای تاپ‌تاپ و ترکیدن جمجمه‌های رزمندگان ایرانی زیر شنی تانک‌های عراقی اشاره شده است. ۳-۳-۴ شهادت یک‌فرمانده دیگر

شامگاه دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۶۱ احمد بابایی فرمانده گردان مالک اشتر تیپ ۲۷ هم به شهادت رسید.

۳-۳-۵ جمع‌بندی مراحل اول و دوم عملیات بیت‌المقدس

پیروزی‌های مراحل اول و دوم عملیات بیت‌المقدس در حالی به‌دست آمدند که علاوه بر سختی‌های مقابله با تانک‌ها، توپخانه و حملات هوایی عراق، رزمندگان ایرانی باید با صحنه‌های دلخراشی از جمله عبور تانک از روی نفرات و رزمندگان ایرانی مواجه می‌شدند. در برخی روایات و خاطرات رزمندگان آن‌روزها به شنیده‌شدن صدای تاپ‌تاپ و ترکیدن جمجمه‌های رزمندگان ایرانی زیر شنی تانک‌های عراقی اشاره شده است. یکی از مراجع این‌خاطرات، حسن محمدی از نیروهای امداد تیپ ۲۷ است که در مرحله دوم بیت‌المقدس، اسیر عراقی‌ها شد.

در نتیجه انجام مراحل اول و دوم عملیات بیت‌المقدس، حدود ۵ هزار کیلومتر از مناطق اشغالی آزاد شدند. به علاوه، نیروهای ایران، حدود ۳ کیلومتر در داخل خاک عراق پیشروی کرده و مستقر شدند. وضعیت نیروهای ایرانی در این‌مقطع در حدی نبود که بتوانند با قدرت به فتح خرمشهر بپردازند. اما حرکت ناگهانی نیروهای عراقی و اقدام برای عقب‌نشینی شتاب‌زده از مواضع اشغالی جفیر، هویزه و پادگان حمید باعث سرعت عمل بیشتر نیروهای ایرانی برای آغاز هرچه‌زودتر مرحله سوم عملیات شد.

۳-۴ شروع مرحله سوم عملیات و خیز نهایی برای بازپس‌گیری خرمشهر

مراحل اول و دوم عملیات الی‌بیت‌المقدس ۱۰ شبانه‌روز طول کشیدند و با وجود صحبت‌ها و زمزمه‌هایی که مبنی بر درخواست مرخصی و تسویه نیروها مطرح شده بود، از طرف فرماندهان جنگ، اعلام شد، مرحله سوم عملیات لغود نمی‌شود مگر با آزادسازی خرمشهر.

۳-۴-۱ سخنرانی شورانگیز متوسلیان و جلسه مهم توجیهی همت

متوسلیان پیش از آغاز مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس سخنرانی معروفی دارد که روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت درحالی‌که عصابه‌بغل حرکت می‌کرد، آن را ایراد کرد. او در این‌سخنرانی در جمع نیروهای تیپ ۲۷ اعتراف می‌کند «ما الان دیگر نیروی تازه‌نفس نداریم.» متوسلیان در ادامه، با اشاره به این‌که برخی از نیروها صحبت از مرخصی و تسویه کرده بودند، با سخنانی حماسی و شورانگیز، می‌گوید «خدایا راضی نشو احمد متوسلیان زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده. خدایا اگر بنا بر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ احمد متوسلیان را برسان!» در نتیجه بیان چنین سخنانی، نیروهایی که برگه مرخصی و تسویه گرفته بودند، این‌برگه‌ها را پاره کرده و به جمع نیروهای رزمی می‌پیوندند.

«خدایا راضی نشو احمد متوسلیان زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده. خدایا اگر بنا بر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ احمد متوسلیان را برسان!» در نتیجه بیان چنین سخنانی، نیروهایی که برگه مرخصی و تسویه گرفته بودند، این‌برگه‌ها را پاره کرده و به جمع نیروهای رزمی می‌پیوندند. همچنین در صفحات تاریخ، یک‌روز پیش از این‌سخنرانی، صبح روز چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۶۱ جلسه‌ای در قرارگاه تاکتیکی تیپ ۲۷ (سایت انرژی اتمی دارخوین) برگزار می‌شود که متوسلیان در آن می‌گوید: «ما با عراق، جنگ متکی به ابزار و وسیله نمی‌توانیم داشته باشیم. جنگ تانک با تانک نمی‌توانیم بکنیم. چون حامیان عراق تا دل‌تان بخواهد به او تسلیحات می‌دهند؛ ولی ما با شیوه جنگی نفر در برابر ابزار روزگارش را سیاه می‌کنیم.»

دو روز پیش از سخنرانی حماسی متوسلیان هم، جلسه‌ای توجیهی برای فرمانده‌گردان‌های تیپ ۲۷ (سه‌شنبه ۲۸ اردیبهشت) برگزار می‌شود که همت در آن می‌گوید: «برادرها، ما در مقابل تمام پدرها و مادرهای شهدا مسئولیم. شما را به خدا حواستان باشد.» و منظورش تاکید بر بازگرداندن پیکر شهدا به خانواده‌هایشان است. همت در همین‌جلسه نکات قابل‌توجهی را گوشزد می‌کند که بد نیست به برخی از آن‌ها اشاره کنیم. این‌نکات، به‌خوبی گویای دلیل نفوذ و محبوبیت فرماندهانی چون همت، بین رزمندگان، بازماندگان آن‌روزها و مردم جامعه هستند: «آقا یکی از کارهای فرمانده گردان این است که برود با نیروهای گروهان‌هایش بجوشد؛ یعنی وقتی گروهان رفت در خط مستقر شد و جنگید، صبح بروید از نیروهای آن تشکر کنید. دست به سر و رویشان بکشید. دستش را ببوسید. می‌بینید روحیه‌اش دوبرابر می‌شود. اصلاً شارژ روحی می‌شود. نه این که فرمانده گردان اکتفا کند به اینکه حالا چون نیرو رفته و در موضع خودش مستقر شده، او کاری به این کارها نداشته باشد تا نیرو در ضعف روحیه باقی بماند. نه! بروید نزدیکتر.»، «با شوخی و مزاح، نیرو را به کار وا دارید.» و «فرمانده گردان موفق کسی است که جلوی نیرو، اولین کلنگ را او بزند.»

همت درباره کمبود امکانات و عامل توکل به خدا، نکته جالبی در سخنانش دارد و گفته است: «ما شاید به خاطر کمبود درک و توکل ضعیف خودمان بود که در شب عملیات، فکر می‌کردیم تلفات خودی زیاد خواهد بود. ولی به لطف خدا در جریان شکستن خط دشمن در سیل‌بند، هر گردان ما بیش از دو سه نفر تلفات نداد.» (صفحه ۷۱۲) درباره رفتار و سلوک فرماندهان و رزمندگان، در مرحله پایانی عملیات بیت‌المقدس هم، روایات و خاطرات زیادی وجود دارد که می‌توان یکی از آن‌ها را به‌عنوان نمونه ذکر کرد. بعدازظهر شنبه اول خرداد پیش از آن‌که عملیات در شب آغاز شود، به‌روایت یکی از راویان تیپ ۲۷، یکی از بچه‌های دانش آموز اهل دماوند، هر فشنگی را که در خشاب فرو می‌داد، یک‌صلوات می‌فرستاد و از خدا می‌خواست که فشنگ‌ها دقیقاً به هدف بخورد.

پیش از شروع مرحله سوم و نهایی بیت‌المقدس، عراقی‌ها ضمن مین‌گذاری و استفاده از سیم‌های خاردار، تصمیم گرفتند خرمشهر را نیز به‌طور کامل تخریب کنند. آن‌ها در اعلامیه‌ای خطاب به نیروهای خود و مردم عراق گفته بودند: «خرمشهر در حکم بالشی است که بصره بر آن آرمیده است.» به‌هرحال نکته تاریخی مهمی که در این‌زمینه وجود دارد، این است که در آن‌برهه، در دست داشتن خرمشهر، در حکم از میدان‌به‌در کردن طرف مقابل بود.

۳-۴-۲ آغاز حمله و پایان کار

مرحله سوم و پایانی بیت‌المقدس با به‌کارگیری یگان‌های ۳ قرارگاه فتح، فجر و نصر طراحی شده بود و هرچه نیروهای ایرانی به خرمشهر نزدیک‌تر می‌شدند، موانع سر راهشان سخت‌تر و استحکامات عراقی‌ها پیچیده‌تر می‌شد. این‌مرحله از عملیات بیت‌المقدس، ساعت ۲۲:۳۵ دقیقه شامگاه شنبه اول خرداد با رمز «یا محمدبن‌عبدالله (ص)» اغاز شد و در این‌مرحله هم، چون یگان‌های نصر ۳ و فجر ۳ پیشروی نکردند، عملیات به صبح کشید.

یکی از اشتباهات اصلی فرماندهی عراق در مرحله سوم عملیات الی‌بیت‌المقدس، دستور عقب‌نشینی یگان‌ها به داخل خرمشهر بود. روز ۲ خرداد، ۳ لشگر و ۲ تیپ عراقی با ۳ گردان تیپ ۲۷ در منطقه دژ مرزی درگیر شدند و عراقی‌ها هنگام عقب‌نشینی بسیاری از زاغه‌های مهمات خود را منهدم کردند. سحرگاه روز دوشنبه ۳ خرداد ۶۱، از مجموع ۱۲ گردان قدرتمندی که تیپ ۲۷ در آغاز مرحله وارد میدان کرده بود، تنها ۷ گردان باقی مانده بود که با تدبیر متوسلیان در مرحله سوم که در واقع، یک‌تکِ بازدارنده به نیروهای عراقی بود، تیپ ۲۷ با ۵ گردان به نیروهای دشمن حمله کرد. درواقع این‌تیپ به صف ۲۸۰ دستگاه تانک T72 عراقی از تیپ مستقل ۱۰ زرهی ارتش عراق در شلمچه حمله‌ور شد.

خرمشهر ساعت ۱۱ صبح روز دوشنبه ۳ خرداد ۶۱ پس از ۵۷۵ روز اشغال، آزاد شد. درنتیجه مراحل سه‌گانه عملیات الی‌بیت‌المقدس، بیش از ۵ هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران آزاد شد. تلفاتی هم که ایران به جبهه دشمن وارد کرد، از این‌قرار بود:

انهدام کامل دو لشگر عراق، آسیب‌رساندن به ۶ لشگر به میزان ۲۰ تا ۶۰ درصد، کشته و زخمی شدن بیش از ۱۶ هزار نفر، اسارت ۱۷ هزار و ۴۹۹ نفر، انهدام ۵۰۰ و ۵۰ دستگاه تانک و نفربر و ۵۰۰ خودرو و ده‌ها عراده توپ، سرنگونی ۵۳ فروند هواپیما و ۳ فروند هلی‌کوپتر عراقی.

یکی از عکس‌های معروف مربوط به فتح خرمشهر _ پارچه‌نوشته «به‌سوی قدس» روی گنبد مسجد جامع جلب‌توجه می‌کند.

عبدالعزیز قادر السرامرائی یکی از فرماندهان عراقی که بعدها به اسارت نیروهای ایرانی در آمد، درباره آن‌برهه گفته است پس از این عملیات بود که صدام گفت از این پس، نباید دست به عملیات تهاجمی بزنیم و باید تمرینات خود را حول برنامه‌های دفاعی تنظیم کنیم. سرلشگر حسین کامل مجید داماد صدام و وزیر صنایع نظامی عراق هم در روایت خود از وضعیت روحی صدام در ایام شکست در خرمشهر، گفته است: «صدام شبانه‌روز گریه می‌کرد و پزشکان مرتب به عیادتش می‌رفتند.» در این‌روایت اشاره شده که صدام مدام با ناله می‌گفته «آه محمره از دست رفت. وای از دست این افسران بزدل!» در نتیجه شکست نیروهای عراقی در عملیات الی‌بیت‌المقدس، بسیاری از افسران و درجه‌داران ارتش عراق اعدام شدند. در این‌زمینه یکی از موارد مهم، صلاح قاضی است که در حالی به جوخه اعدام سپرده شد که هنوز پنج مدال شجاعت اعطایی صدام روی سینه‌اش بود. اما صدام همه افسران خود را اعدام نکرد و اقداماتی هم برای جبران ناامیدی‌های عراق انجام داد. مثلاً رسانه‌ها و بلندگوهای عراق به‌صراحت به شکست اعتراف نکردند و مدعی شدند در مدت اشغال خرمشهر، گوشمالی لازم را به رژیم ایران داده‌اند و چون ضرورتی نمی‌دیده‌اند در خرمشهر بمانند، نیروهای خود را عقب کشیده‌اند. همچنین نوشتن گزارش غیرواقعی از نتایج عملیات بیت‌المقدس، به ماهر عبدالرشید تکریتی فرمانده وقت لشگر ۵ مکانیزه عراق سپرده شد. صدام هم روز شنبه ۷ خرداد (۴ روز پس از شکست در بیت‌المقدس) مراسمی برای اعطای نشان لیاقت به تعدادی از فرماندهان سپاه سوم عراق (که در این‌عملیات منهدم شده بود) برگزار کرد. سرهنگ ستاد صبار فلاح یکی از راویان آن‌روزهاست که در خاطراتش گفته است: «من با وجود این‌که فرار کرده بودم، با تعجب نام خودم را در فهرست واجدین شرایط دریافت مدال دیدم.» و یا سرگرد ستاد کامل جابر از دیگر نظامیان عراقی آن‌سال‌ها روایت کرده است صدام در جلسه با فرماندهان، خطاب به سرتیپ ساجد الدلیمی فریاد زد چرا از سلاح شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده نکرده که افسر نامبرده در پاسخ گفته به‌دلیل نزدیکی فاصله با نیروهای ایرانی، امکان استفاده از سلاح‌های مورد اشاره فراهم نبوده است.

پس از پیروزی عملیات الی‌بیت‌المقدس و فتح خرمشهر، امام خمینی (ره) پیامی صادر کرد که یکی از مهم‌ترین فرازهای آن، تذکری به رزمندگان و مردم ایران است: «پیروزی، شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست، غافل نکند.» به‌هرحال به گواه نیروهای دو طرف درگیری، حقیقتی که در صفحات تاریخِ جنگ ایران و عملیات بیت‌المقدس، وجود دارد این است که در این‌عملیات، روی جاده اهواز خرمشهر، جنگ تن با تانک صورت گرفت.

۳-۴-۳ شهادت محمود شهبازی و خاطره‌ای از فرمانده گردان ابوذر

محمود شهبازی در مرحله سوم عملیات الی‌بیت‌المقدس، پیش از آزادسازی خرمشهر در منطقه نهر خیّن به شهادت رسید که به وجوه شخصیتی وی خواهیم پرداخت.

اما یکی از خاطرات مهم درباره رفتار ایرانیان با اسیران عراقی در طول جنگ به‌ویژه در عملیات بیت‌المقدس، درباره شهید علی‌اصغر رنجبران فرمانده گردان ابوذر تیپ ۲۷ نقل شده است. طبق این‌خاطره، بعضی از رزمندگان ایرانی، مقداری از بار و بنه و امکانات را به اسیرهای عراقی داده بودند و برخی از عراقی‌ها هم به‌صورت داوطلب، زخمی‌های ایرانی را به دوش گرفته بودند. رنجبران با دیدن این‌صحنه، با فریاد خطاب به رزمندگان می‌گوید: شما را به خدا با اینها بدرفتاری نکنید! شاید این‌ها راضی نباشند این کار را بکنند. سپس «رفت جلو صورت اسیری را که برانکارد به دست گرفته بود، بوسید و بعد به آن‌ها فرمان حرکت به سمت عقب جبهه را داد.» نتیجه چنین‌رفتاری و نمونه‌های مشابه آن باعث شد تا اسرای عراقی در گروه‌های مختلف به سمت مواضع خود رفته و با داوطلبان بیشتری برای اسارت برگردند.

شهید علی‌اصغر رنجبران فرمانده گردان ابوذر تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص)

۳-۴-۴ واکنش رسانه‌های غربی به بازپس‌گیری خرمشهر

پس از انتشار مطالب غیرواقع بلندگوهای عراق درباره از دست‌دادن خرمشهر و مناطق اشغالی ایران در عملیات بیت‌المقدس، رسانه‌های دولت‌های غربی طبق رویکردی که هنوز هم آن را به‌کار می‌گیرند (مانند انتشار قطره‌چکانی اطلاعات مربوط به خسارات وارده به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در عراق) اطلاع‌رسانی درباره فتح خرمشهر را با تأخیر آغاز کردند. این‌رسانه‌ها اعلام کردند عراق به‌طور تلویحی به شکست خود اعتراف کرده و در برخی موارد، گزارش‌های واقعی منتشر کردند. نمونه برخی از این‌گزارش را می‌توان در کتاب «همپای صاعقه» مشاهده کرد. به‌عنوان‌مثال، خبرگزاری یونایتدپرس به فرار و گریختن سربازان عراقی اشاره کرد و یا خبرگزاری بی‌بی‌سی روز ۹ خرداد (۶ روز پس از فتح خرمشهر) خبر شکست عراق را در عملیات بیت‌المقدس اعلام کرد. صدای آمریکا هم ۵ روز پس از فتح خرمشهر سکوت خبری خود را شکست و اعلام کرد عراق از ایران شکست خورده است. روزنامه انگلیسی گاردین هم در گزارشی که در این‌باره منتشر کرد، نوشت عراق برگ برنده‌ای را که با آن می‌توانست ایران را پای میز مذاکره بکشاند، از دست داد.

الکساندر هیگ وزیر وقت امور خارجه آمریکا هم پس از فتح خرمشهر اعلام کرد «پیروزهای اخیر ایران در جنگ با عراق، برای آمریکا نگران‌کننده است و منافع غرب، خصوصاً آمریکا را در منطقه به خطر انداخته است.»

*۴- پس از فتح خرمشهر و شهادت متوسلیان در لبنان

پس از فتح خرمشهر بنا بود عملیات رمضان شروع شود که حادثه حمله اسرائیل به جنوب لبنان رخ داد. تا زمان وقوع این‌اتفاق، شناسایی‌های عملیات رمضان انجام شده و فرماندهان ارشد مشغول برنامه‌ریزی برای اجرای عملیات بودند. اما در ادامه، شرایطی پیش آمد که تیپ ۲۷ بدون حضور فرمانده‌اش و با فرماندهی جدید یعنی محمدابراهیم همت وارد عملیات برون‌مرزی رمضان شد.

۴-۱ اتفاقات مشکوکِ جهانی پس از فتح خرمشهر

۱۰ روز پس از آزادسازی خرمشهر (۳ ژوئن ۱۹۸۲) یک‌مرد مسلح فلسطینی، شلومو آرگوف سفیر اسرائیل در انگلستان را ترور کرد که نزدیک بود این اتفاق به مرگ سفیر ختم شود. ۲ روز بعد هم اسرائیل (۱۵ خرداد) به جنوب لبنان حمله کرد و بعدها اسنادی منتشر شد که دستور ترور آرگوف توسط صدام صادر شده است. فردی هم که اقدام به ترور کرد، عضو سازمان ابونضال در مرکز بغداد بود. درباره مساله جنگ اسرائیل و لبنان که پس از فتح خرمشهر رخ داد، اگر قطعات مختلف پازل اتفاقاتی را که آن‌روزها رخ دادند، کنار هم بگذاریم، شاید بتوان به نتایجی دست پیدا کرد. کنت آر تیرمن پژوهشگر و رئیس بنیاد ایران بریف در آمریکا در کتاب «لابی مرگ؛ غرب چگونه عراق را مسلح ساخت» نوشته است «وقتی خمینی پیشنهاد صدام برای صلح و برگشت عراق به مرزهای بین‌المللی را رد کرد، صدام کوشید با جلب توجه ایران به دشمن مشترک دو کشور یعنی اسرائیل، نظر ایرانی‌ها را به جای دیگر منحرف کند.» همچنین روز پنجشنبه ۱۳ خرداد ۶۱ یعنی ۱۰ روز پس از آزادسازی خرمشهر (۳ ژوئن ۱۹۸۲) یک‌مرد مسلح فلسطینی، شلومو آرگوف سفیر اسرائیل در انگلستان را ترور کرد که نزدیک بود این اتفاق به مرگ سفیر ختم شود. ۲ روز بعد هم اسرائیل (۱۵ خرداد) به جنوب لبنان حمله کرد و بعدها اسنادی منتشر شد که دستور ترور آرگوف توسط صدام صادر شده است. فردی هم که اقدام به ترور کرد، عضو سازمان ابونضال در مرکز بغداد بود.

حادثه مهم دیگری که در روزهای عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر رخ داد، قتل مرموز ملک خالد بن عبدالعزیز پادشاه وقت عربستان بود. طبق اسناد تاریخی، آمریکایی‌ها بیم آن را داشتند پس از شروع حمله به لبنان، به‌دلیل گرایش‌های ملی‌گرایانه، عکس‌العمل مناسبی برای حمایت از منافع آمریکا از خود نشان ندهد. درنتیجه گفته می‌شود این‌فرد توسط سازمان سیا کشته و ولیعهدش فهد بن عبدالعزیز به پادشاهی عربستان رسید که عنصری کاملاً آمریکایی و همسو با سیاست‌های آمریکا محسوب می‌شد.

به‌هرحال در آن برهه پس از فتح خرمشهر، مقامات عربستان سعودی به رئیس‌جمهور وقت ایران، آیت‌الله خامنه‌ای نامه‌ای نوشته و پیشنهاد کردند دو طرف جنگ با پذیرش آتش‌بس، در ایام ماه رمضان، هیأتی را به مکه یا مدینه بفرستند تا مذاکرات صلح در آن‌جا آغاز شود. توجه داریم که صدام، پس از فتح خرمشهر، در حالی برای صلح تلاش می‌کرد که هنوز ۳۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت و ارتفاعات سرکوب مرزی، نفت‌شهر و منطقه نفت‌خیز دشت سُمَیده هنوز آزاد نشده بودند. از طرفی سوریه هم پس از این‌که پس از لبنان توسط اسرائیل مورد هجوم قرار گرفت، از شوروی درخواست کمک کرد که باتوجه به امتناع و پاسخ ناامیدکننده روس‌ها، از کشورهای عربی درخواست کمک کرد و دوباره پاسخی نگرفت. در نتیجه تنها ایران بود که به فریاد این‌کشور رسید. در واقع، ایران‌، تنها کشوری بود که آن‌زمان به سوریه و درخواست کمکش واکنش نشان داد. این‌اتفاق برای لبنان هم افتاد و پس از درخواست کمک از کشورهای عربی، تنها ایران بود که لبنان پاسخ مثبت داد. روز ۱۷ خرداد هم امام خمینی (ره) پیامی صادر کرد که در آن با توصیف وضعیت کشورهای اسلامی و تجاوزگری‌های غرب، از آیه استرجاع بهره برد.

در همین‌زمینه متوسلیان در یکی از سخنرانی‌هایش در پادگان زبدانی سوریه، نگاه جالب و مهمی هم به نقش مطبوعات در تبیین افکار عمومی دارد و می‌گوید: «مطبوعات ما در ایران باید تحلیل بدهند که چرا اسرائیل بلافاصله بعد از فتح خرمشهر به جنوب لبنان حمله کرد.»

الکساندر هیگ وزیر وقت امورخارجه آمریکا

حدود یک‌هفته پس از تهاجم اسرائیل به لبنان، یعنی ۹ خرداد ۶۱، ژنرال الکساندر هیگ سرفرماندهی کل سابق بخش اروپایی ناتو و وزیر خارجه وقت آمریکا در دولت ریگان، در مصاحبه‌ای مطبوعاتی گفت: «ایران که حالا عراق را از خرمشهر بیرون رانده، قادر به ورود به خاک عراق است و دولت صدام حسین به‌عنوان دوست ما در خاورمیانه در خطر تهاجم نیروهای آیت‌الله خمینی قرار دارد. این‌بحران باید هرچه زودتر به نفع ما به پایان برسد.» او در مصاحبه‌اش از احتمال شکل‌گیری یک‌جریان بین‌المللی مذهبی که باعث اتحاد کشورهای حوزه خلیج‌فارس و خاورمیانه شود، صحبت کرده بود؛ جریانی که امنیت ملی ایالات متحده آمریکا را به خطر می‌انداخت!

در ادامه بررسی اتفاقات و حوادث مشکوک آن‌دوره، می‌توان به یک‌نامگذاری مرموز هم اشاره کرد؛ عملیات «بلیتز کریک» یعنی حمله برق‌آسای اسرائیل علیه لبنان که با تقلید از نامگذاری آدولف هیتلر و دستگاه ضدیهود آلمان نازی برای حملات مهم و غافلگیرکننده برای اشغال کشورهای دیگر استفاده می‌شد. این‌که حکام اسرائیل دقیقاً از همان نامی استفاده کردند که نازی‌های ضدیهود استفاده می‌کردند، [که البته با اقدامات خود یکی از بزرگ‌ترین خدمات را به تشکیل کشور اسرائیل کردند]، خودْ معمایی است.

۴-۲ اعزام نیروهای ایرانی به لبنان

پس از آن‌که تصمیم شورای عالی دفاع بر آن می‌شود که تعدادی از نیروهای رزمی ایران برای مقابله با تجاوز اسرائیل به لبنان اعزام شوند، طبق روایت جعفر جهروتی‌زاده که همراه با متوسلیان برای جلسه‌ای در نهاد ریاست‌جمهوری نزد آیت‌الله خامنه‌ای رفته بوده، رئیس‌جمهور در آن‌دیدار خطاب به متوسلیان می‌گوید: «شما نماینده نظام هستید. بروید آنجا و جلوی اسرائیلی‌ها را سد کنید.» البته شایان ذکر است که جهروتی تا پیش از شروع جلسه، همراه متوسلیان بوده و با او داخل اتاق جلسه نرفته است. به‌هرحال، پس از این‌دیدار، یک‌هیات ایرانی به سوریه اعزام شده و سپس به ایران بازمی‌گردد که پس از آن، مقرر می‌شود یگان‌های نمونه نظامی ایران برای کمک به سوریه و لبنان به سوریه اعزام شوند.

صبح روز ۲۰ خرداد ۶۱ هم متوسلیان در زمین صبحگاه پادگان امام حسین تهران، خطاب به نیروهای ایرانی آماده به اعزام، یعنی نیروهای تیپ ۲۷ و تکاوران تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش می‌گوید: «ممکن است حتی جنازه هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد.» او همچنین می‌گوید «شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین برادرانی با ما بیایند که تا آخر پای کار خواهند بود.»

از نکته‌های مهم تاریخی دیگر، می‌توان به این‌مساله اشاره کرد که اسرائیل بلافاصله پس از اطلاع از ورود نیروهای ایرانی به سوریه، اعلام آتش‌بس یک‌طرفه کرد که البته در عمل چنین‌کاری را انجام نداد. به‌علاوه، بخش فارسی‌زبان نیروهای وابسته به اسرائیل در لبنان (فالانژها و نیروهای سرگرد سعد حداد) فعال شده و اقدام به پخش برنامه‌های فارسی کردند.

۴-۳ تشکیل جبهه مدافعان حرم؛ الزامی که درک نشد

جدی‌نبودن سوری‌ها در مساله درگیری با اسرائیل باعث شد متوسلیان روز پنجشنبه ۳ تیر ۶۱ با یک پرواز فوق‌العاده از دمشق به تهران آمده و برای ادامه ماندن در سوریه کسب تکلیف کند. او پیشتر در یک‌سخنرانی در پادگان زبدانی سوریه خطاب به نیروهای ایرانی گفته بود: «ما به آن‌چه که برادرمان هاشمی‌رفسنجانی در این رابطه گفته است، صحه می‌گذاریم.. نیروهای ایرانی پس از حضور در سوریه و استقبال عظیم مردمی، برخورد شایسته و حمایتی را که باید از دولت سوریه ببینند، نمی‌بینند و ضمن دلسرد شدن، بنا را بر برگشت به ایران می‌گذارند. در مجموع، طی مدت کوتاه حضور نیروهای ایرانی در سوریه به فرماندهی متوسلیان، به‌قول سعید قاسمی مسئول وقت واحد اطلاعات تیپ ۲۷ نتیجه‌گیری کلی ایرانی‌ها چنین بوده که «سوری‌ها قلبا پای کار نیستند و صرفاً مایل‌اند ما یک‌حضور سمبلیک و غیرفعال در منطقه داشته باشیم.» اما یکی از نتایج مهم تاریخی که نگارنده مطلب از وقایع و اتفاقات آن‌دوران می‌گیرد، این است که لزوم کاری که باید حدود ۴ دهه پیش در سوریه انجام می‌شد، در آن‌برهه احساس نشد و در نتیجه کار به جایی رسید که در سال‌های دهه ۱۳۹۰ به بعد، لزوم تشکیل جبهه مدافعان حرم (توسط کشورهای دیگر جز ایران) احساس شود. در نتیجه ایران که در سال ۶۱ به‌دلیل عدم همراهی سوریه نتوانسته بود مقابل فعالیت‌های زیاده‌خواهانه اسرائیل در سوریه بایستد، پس از ۴ دهه به توفیق دست پیدا کرد که یک‌نمونه از پیروزی‌هایش در این‌جبهه، ازبین‌رفتن داعش بود.

به روایت راویان تاریخ تیپ ۲۷؛ طی مدت حضور نیروها در دمشق، متوسلیان علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه بقاع، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد. اما جدی‌نبودن سوری‌ها در مساله درگیری با اسرائیل باعث شد متوسلیان روز پنجشنبه ۳ تیر ۶۱ با یک پرواز فوق‌العاده از دمشق به تهران آمده و برای ادامه ماندن در سوریه کسب تکلیف کند. او پیش‌تر در یک‌سخنرانی در میدان صبحگاه پادگان زبدانی سوریه خطاب به نیروهای ایرانی گفته بود: «ما به آنچه که برادرمان هاشمی‌رفسنجانی در این رابطه (عمل در سوریه و جنگ با اسرائیل) گفته است، صحه می‌گذاریم که گفت: ما در آنجا سلاح و نیرو داریم و اراده و تصمیم به دست ماست و خودمان نیز عمل می‌کنیم و ما هرگز تن به سازش نخواهیم داد.» یکی از سخنان مهم متوسلیان در این‌سخنرانی درباره آسان‌بودن مبارزه با اسرائیلی‌ها بوده است: «اصولا اسرائیل از یک‌طرف، تا به‌حال نیرویی که دربرابرش مقاومت کند، ندیده است.» نتیجه‌گیری نگارنده از این‌سخنان متوسلیان این است که اسرائیل هرجا خود را با به‌طور مستقیم با نیروهای ایرانی درگیر دیده، یا میدان را خالی کرده و یا جبهه را به مزدوران خود سپرده است. علت چنین رویکردی هم داشتن روحیه مقاومت و جدیت در ایرانی‌هایی است که خرمشهر و دیگر مناطق اشغالی خود را از صدام پس گرفتند؛ رویکردی که بسیاری از کشورهای مسلمان و عرب ندارند.

به‌هرحال متوسلیان بر این‌باور بوده که «جنگ با اسرائیلی بی‌نهایت راحت‌تر و سهل‌تر از جنگ با عراق است، چرا که عراقی‌ها به روش و تکنیک جنگیدن وارد هستند، در حالی که اسرائیلی‌ها خصوصاً از نظر جنگ زمینی، کاملاً ناوارد و ضعیف هستند.»

۴-۴ بازگشت نیروهای ایرانی از سوریه و پایان کار احمد متوسلیان

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در یادداشت روزانه خود در مطالب مربوط به روز شنبه ۵ تیر ۶۱ اشاره کرده همراه با آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور به دیدار امام خمینی (ره) رفته است: «امام با حضور ما در آن جبهه (سوریه) با شرایط موجود، مخالفت دارند و معتقدند؛ عرب‌ها جنگ جدی نخواهند کرد و درگیری بیشتر ما، باعث می‌شود که در جبهه جنگ با عراق، دچار وقفه شویم و در آنجا هم به جایی نرسیم. بالاخره قرار شد اگر به‌طور جدی از طرف سوریه جنگ شد، شرکت کنیم.» درنتیجه با کسب تکلیفی که از امام خمینی (ره) به‌عمل می‌آید، بنا می‌شود نیروهای ایرانی برای حضور مؤثر در جبهه درگیری با عراق، از سوریه بازگردند.

به‌این‌ترتیب محسن رضایی فرمانده سپاه از قرارگاه مرکزی کربلا خطاب به سپاه منطقه ۱۰ تهران نامه‌ای می‌نویسد در آن تاکید می‌کند «با اشاره به تاکید امام بر سرعت‌دادن به پایان جنگ تحمیلی، دستور داده شد نیروهای ایرانی تا پایان روز ۱۵ تیر بازگشته و در منطقه عملیاتی جنوب حاضر شوند.» این‌نامه که بالای آن مهر «ارجحیت آنی» خورده بود، روز ۹ تیر ارسال شد.

۴-۴-۱ یک‌واقعیت جالب و مغفول درباره متوسلیان

متوسلیان به‌محض ورود به سوریه، در مذاکره با نمایندگان احزاب لبنان تهدید می‌کند اگر چندنیروی مذکور آزاد نشوند، دست به اقدام نظامی خواهد زد. در نتیجه ربایندگان، ۳ ایرانی اسیر را آزاد می‌کنند اما یکی از نکات مهم و دردناک تاریخ این است که چرا وقتی چند روز بعد (۱۴ تیر) متوسلیان به اسارت درآمد، چنین اراده و جدیتی برای آزادسازی او به کار گرفته نشد؟ متوسلیان که روز ۳ تیر ۶۱ برای کسب‌تکلیف درباره ماندن یا نماندن در سوریه به ایران رفته بود، پس از چندروز به سوریه بازمی‌گردد و متوجه می‌شود چندتن از نیروهای ایرانی توسط عوامل اسرائیل یعنی فالانژها دستگیر شده‌اند. بنابراین به‌محض ورود به سوریه، در مذاکره با نمایندگان احزاب لبنان تهدید می‌کند اگر چندنیروی مذکور آزاد نشوند، دست به اقدام نظامی خواهد زد. در نتیجه ربایندگان، ۳ ایرانی اسیر را آزاد می‌کنند اما یکی از نکات مهم و دردناک تاریخ این است که چرا وقتی چند روز بعد (۱۴ تیر) متوسلیان به اسارت درآمد، چنین اراده و جدیتی برای آزادسازی او به کار گرفته نشد؟

به‌هرحال متوسلیان طبق اسناد و مدارک، توسط یکی از نیروهای فالانژ لبنانی که مزدوران اسرائیل بوده‌اند، به شهادت رسیده است؛ یعنی روبرت مارون حاتم (معروف به کبرا) محافظ شخصی ایلی حبیقه فرمانده پست بازرسی حاجز برباره؛ و اطلاعات بیشتر در این‌باره در مطلبی که پیش‌تر منتشر کرده‌ایم «تیر خلاص به پرونده دیپلمات‌های ایرانی / حاج احمد شهید شده است!» قابل مطالعه است. او شب پیش از اسارت و شهادتش، درباره سرنوشت نهایی و کشته‌شدنش مکاشفه‌ای داشته که (دوستان نزدیکش روایت کرده‌اند) و اگر به‌لحاظ معنوی به آن نپردازیم، از لحاظ ابعاد دنیایی و مدیریتی، باید بگوییم ماجرای ندادن یک‌خبر موثق از سرنوشت اولین‌فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) توسط مسئولان کشور، چیزی جز سوءمدیریت نیست.

یکی از مسائل مهمی هم که می‌توان درباره کشته‌شدن و شهادت متوسلیان به آن اشاره کرد، خاطره‌ای است که نصرت‌الله کاشانی مسئول وقت واحد مهندسی تیپ ۲۷ در تائید همان‌کشف‌وشهودهای شخصی متوسلیان، روایت کرده است. متوسلیان این‌سخنان را در تهران و پیش از آن‌که اصلاً صحبت اعزام به اسرائیل مطرح باشد (در واکنش به نگرانی دوستانش برای ترور توسط نیروهای گروهک مجاهدین خلق)، بیان کرده است: «با خدای خودم عهد کرده‌ام شهادتم به دست شقی‌ترین اشقیای روی زمین؛ به دست اسرائیلی‌ها باشد. این را هم می‌دانم که خدا این تقاضای مرا قبول می‌کند و من به دست آن‌ها شهید می‌شوم.»

* ۵- نگاهی کوتاه به شخصیت محمود شهبازی

با توجه به این‌که در دو مطلب بررسی کتاب «همپای صاعقه» و دیگر مطالب مربوط به تاریخ تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) بیشتر به ابعاد شخصیتی احمد متوسلیان و محمدابراهیم همت پرداخته‌ایم، بی‌انصافی است اگر از شخصیت محمود شهبازی که یکی از راس‌های مثلث فرماندهی این‌تیپ بوده، سخنی به میان نیاد؛ با توجه به این‌که این‌شهید دوران دفاع مقدس که تنها یک‌روز پیش از آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید، وجوه عرفانی و سلوک معنوی جالبی داشته است.

محمود شهبازی پیش از شروع جنگ، دانشجوی سال چهارم رشته صنایع دانشگاه علم و صنعت بوده است. او علاوه بر تدبیر و فرماندهی نظامی، دارای وجوه شخصیتی جالبی است که تلاش می‌کنیم با نگاهی به برخی از فرازهای وصیت‌نامه وی، برخی زوایایشان را جستجو کنیم. اما حسین همدانی دوست و همرزم صمیمی شهبازی که هر دو از سپاه همدان به تیپ ۲۷ آمده بودند، درباره او گفته است اگر تدبیر شهبازی در سه‌راهی امامزاده عباس (مرحله اول عملیات فتح‌المبین) نبود، اگر استقامت و ایمان او نبود، معلوم نبود چه می‌شد؟ منظور همدانی همان مقاومتی است که با طرح و نقشه شهبازی تدارک دیده شد و در نتیجه آن، منطقه دشت‌عباس به تصرف نیروهای ایرانی درآمد.

محمود شهبازی و حسین همدانی در روزهای درگیری و نبرد _ شهبازی چفیه‌ای را که در سفر مکه با متوسلیان و همت خریده، به گردن بسته است

در پایان، بد نیست نگاهی به برخی‌فرازهای وصیت‌نامه این‌فرمانده تیپ ۲۷ داشته باشیم که می‌توانند قابل توجه باشند: «اولین سفارشی که به عنوان وصیت دارم، همین کلمه است: روحانیت، آخوند، ملأ، طلبه.» او در ادامه همین‌بحث می‌نویسد: «شاهد این مدعا را در اسناد لانه جاسوسی بخوانید که چقدر آمریکا از ملأ می‌ترسد.» شهبازی علاوه بر روحانیت، عامل دیگرِ ترس قدرت‌های غربی از ایران، را سپاه پاسداران عنوان کرده و نوشته است: «چقدر ابرقدرت‌ها از این سپاه نوپا می‌ترسند؟ چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه می‌گردد نه حق مأموریتی می‌خواهد و نه فوق‌العاده‌ای.»

دو فراز اصلی از وصیت‌نامه شهبازی، حاوی اشارات او به شهید آیت‌الله سید محمد بهشتی است که نشان از ارادت او به این‌شهیدِ هفتم تیر ۶۰ دارد. یکی از اشارات شهبازی در دو جمله پایانی وصیت‌نامه آمده که به این‌ترتیب است: «درود بر شهیدان اسلام، به‌خصوص شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی.»

او در فرازهای دیگر وصیت خود درباره مال و اموال خود به درآمد معلمی و کتابخانه شخصی‌اش اشاره دارد و می‌نویسد: «پس‌انداز من از دوسال معلمی که داشتم و مدت زمانی که در سپاه بوده‌ام، پیش دایی‌ام می‌باشد…» و همچنین درباره کتابخانه‌اش و برخی کتاب‌های مورد توجهش نوشته است: «کتابخانه‌ای که دارم، بعد از این‌که علی آقا پسرخاله‌ام کتابخانه را یکدست نمود (کتاب‌های مکاتب منحرف را من تنها به عنوان تحقیق آنجا گذاشتم و هدف دیگری در کار نبوده. این کتاب‌ها را علی آقا پسر خاله‌ام که می‌دانم او هم‌خط من بوده، بر دارد و در جای مناسب استفاده کنند،) در اختیار خواهر و برادرم و… قرار بدهند.»

برچسب‌ها