بولتون زمانی سگ شکاری دولت ترامپ لقب گرفته بود؛ حال با انتشار کتاب جنجالیش این فرض پیش آمده که شاید او واقعاً قصدی برای گاز گرفتن دست مستاجر کاخ سفید ندارد و پارسش از سر وفاداری است.

خبرگزاری مهر، گروه بین‌الملل - مریم خرمائی: روایت‌هایش دهان به دهان می‌چرخد و یک به یک تیتر خبری معتبرترین رسانه‌های جهان می‌شود؛ داستان‌هایی که قرار است نقاب از چهره دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا بردارد و رازهای مگوی کاخ سفید را فاش کند.

در «اتاق حوادث» جان بولتون مشاور امنیت ملی سابق و خائن دروغ‌پرداز فعلی (آنطور که دولت واشنگتن لقبش می‌دهد)، باب دل هر مخاطبی قصه و حکایت وجود دارد؛ از رفاقت ترامپ با «بوریس جانسون» نخست وزیر انگلیس گرفته تا بدگویی از «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه به ویژه آنجا که می‌گوید «دستش را به هرچه بزند؛ به گند می‌کشد».

در این کتاب عبارت‌هایی چون «ترامپ فاقد بینش و راهبرد سیاسی» است، «ترامپ دمدمی مزاج است»، «ترامپ فقط دنبال انتخاب مجدد است» به دفعات تکرار می‌شو تا شرحی باشد از دلیل هرج و مرج رایج در اتاقی که قصه‌های بولتون در آن اتفاق می‌افتد و بدون شک همان «اتاق بیضی» یا دفتر کار ترامپ است.

شکایت کاخ سفید از کلاغ قصه‌گوی «اتاق حوادث» و تلاش دولت ترامپ برای خارج کردن کتاب از بازار نشر، مصاحبه‌های پی در پی بولتون با رسانه‌های مختلف که با روایت گزیده‌هایی از کتاب همراه است و کینه‌ای که به دلیل اخراج و کنار گذاشته شدن از چرخه قدرت به دل گرفته، این باور را در مخاطب تقویت می‌کند که وی فقط یک خیال در سر دارد: ترامپ برای بار دوم رئیس‌جمهور آمریکا نشود.

اکنون باید دید این باور تا چه حد درست است و آیا بولتون -مردی که خود را یک جمهوریخواه دوآتشه می‌داند- واقعاً راضی به واگذاری کاخ سفید به «جو بایدن» دموکرات می‌شود؟

در این جا خالی از لطف نیست که یادی هم از نخستین واکنش «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا به انتشار کتاب بولتون، کنیم. رئیس دستگاه دیپلماسی ترامپ مطالب این کتاب را آمیزه‌ای از راست و دروغ عنوان و به کنایه گفته بود «من هم در همان اتاق بودم».

صادقانه بگوییم که قرار نیست تئوری توطئه بچینیم اما سوال این است که از نظر پمپئو کدام بخش‌های کتاب بولتون حقیقت دارد و این حقایق چه جایی در ذهن مخاطب آمریکایی باز خواهد کرد؟

پس، چه بهتر که در پاسخ به چند نمونه از اظهارات تأمل برانگیز بولتون و تناقضاتی که در دل آن وجود دارد؛ اشاره کنیم.

حمایت بولتون از «بایدن»؛ از شایعه تا تکذیب

خبر حمایت بولتون از بایدن خواب آلود مثل بمب صدا کرد. یعنی ترامپ آنقدر بد است که سگ وفادار حزب جمهویخواه تن به پیروزی یک دموکرات در رقابت ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ بدهد؟ چنانچه این شایعه ساعتی بعد توسط خود بولتون تکذیب نشده بود؛ درجه محبوبیت بایدن در افکار عمومی چه قدر بالا می‌رفت؟

اما بیش از شایعه و تکذیب آن، مسئله قابل تأمل نحوه پاسخگویی بولتون است وقتی که می‌گوید: به ترامپ رأی نمی‌دهم اما مسلماً رأیم را به سبد بایدن هم نخواهم انداخت.

اکنون باید دید مخاطب این پاسخ چه کسی است؟ رأی دهندگان دموکرات، رأی دهندگان جمهوریخواه یا رأی دهندگان مردد یا خاکستری که به هیچ یک از دو حزب حاکم تعلق ندارند و تا روزهای پایانی فصل انتخابات نمی‌دانند رأی خود را به سبد کدام نامزد بیندازند؟

تعجبی ندارد اگر بگوییم پاسخ صحیح گزینه سوم است. البته که ترامپ هیچ‌گاه ادعایی برای جلب آرا رأی دهندگان مردد نداشته اما این به معنای آن نیست که برای سرکوب کردن حضور آنها در انتخابات تلاش نخواهد کرد.

فراموش نکنیم که هر چند اندک، اما میزان آرا رأی دهندگان مردد است که مرز پیروزی و شکست یک نامزد انتخاباتی را مشخص می‌کند.

با این اوصاف (اگر نگوییم به نفع ترامپ)، آیا نمی‌توان گفت که بولتون می‌کوشد سطح مشارکت رای‌دهندگان مردد را به ضرر بایدن کاهش دهد؟

مخاطب آن سوی میز؛ ترامپ مرد مذاکره است!

بولتون می‌گوید «ترامپ به دنبال رسیدن به هر نوع توافقی است» و بیش از هر چیز، منظورش توافق با کره شمالی و به ویژه ایران است. حتی جایی در خاطراتش از تلاش برای منصرف کردن ترامپ برای دیدار با «محمد جواد ظریف» وزیر خارجه ایران سخن می‌گوید زیرا این نگرانی وجود داشته که ایرانی‌ها در مذاکرات احتمالی خیلی بهتر از ترامپ عمل کنند.

جایی هم در گفتگو با فاکس نیوز می‌گوید: ترامپ در کارزار فشار حداکثری علیه ایران سست شده بود. ما قطعاً فشار بی حد و اندازه‌ای را علیه ایران اعمال کردیم اما در پایان دوه کاری من، ترامپ هنوز هم به دنبال توافق با ایران و دیدار با مقامات این کشور بود. سیگنال‌های متناقض ترامپ اگر نگوییم غیرممکن، دستکم باعث شد آن تغییری که انتظار داشتیم در تهران رخ دهد، بسیار بسیار دشوار کرد.

اکنون مخاطب او کیست؟ آیا بولتون به دنبال آن نیست که از ترامپ چهره‌ای جنگ گریز خلق کند که در نهایت هرکسی (ولو به بهای متفاوت) می‌تواند با او وارد مذاکره شود؟ از سوی دیگر، اظهارات بولتون، به طور ضمنی تائیدی بر این ادعا است که اطراف ترامپ را مشتی مشاور بدخواه گرفته‌اند که اجازه نمی‌دهند او با گوش دادن به ندای قلب خود، در مسیر صحیح گام بردارد.

آنجا که بولتون می‌گوید «تیر آخر که به خروج من از دولت ترامپ منجر شد، تصمیم او برای دعوت از رهبران طالبان برای حضور در کمپ دیوید بود»؛ باز هم به طور ضمنی به گرایش رئیس‌جمهور آمریکا برای پایان دادن به مناقشات و اهل معامله بودن او اشاره می‌کند- پیامی که برای مخاطب آن سوی میز مذاکره پر معنا خواهد بود.

کشاورز آمریکایی؛ ترامپ هوایت را دارد!

بولتون می‌گوید «ترامپ از چین خواست به انتخاب مجدد او کمک کند»؛ «او بی‌آنکه امیدی داشته باشد از ژاپنی‌ها خواست میان واشنگتن-تهران وساطت کنند». اینها جنبه‌های به زعم وی منفی سیاست خارجی رئیس‌جمهور دمدمی‌مزاج آمریکا است و برای آنهایی که می‌خواهند فرضیه خیانت بولتون به حزب جمهوریخواه را دنبال کنند؛ ادله‌ای برای اثبات ادعا. حتی از چشم‌انداز پمپئو وزیر خارجه آمریکا، این می‌تواند نیمه دروغین اظهارات بولتون باشد. با این حساب، پس نیمه درست و صادقانه روایت او کدام است و مخاطبش کیست؟

اکنون بیاید در پازل اظهارات بولتون، از جادوی جملات تکمیلی استفاده کنیم. به این ترتیب، جمله نخست می‌شود: «ترامپ از چین خواست (با خرید محصولات کشاورزی از آمریکا) به انتخاب مجدد او کمک کند».

جمله دوم هم می‌شود: «او بی‌آنکه امیدی داشته باشد از ژاپنی‌ها خواست میان واشنگتن-تهران وساطت کنند؛ اما پس از بازگشت آبه شینزو نخست وزیر ژاپن از ایران، در گفتگویی تلفنی، ضمن دلداری از بابت شکست در این مأموریت دیپماتیک، به او یادآوری کرد (مسئله مهمتر برای من آن است که ژاپنی‌ها محصولات کشاورزی بیشتری از آمریکا بخرند) و چه بهتر که این کار زودتر انجام شود».

بله، اینجا هم قصه‌های کتاب بولتون مخاطب خاص دارد که «کشاورزان آمریکایی» هستند- همان‌هایی که باید از مزرعه تا کاخ سفید؛ سبد انتخاباتی ترامپ را پر کنند.

ترامپ بخش عظیمی از کاخ نشینی خود را مدیون آرای ایالات کشاورزنشین است - ایالت‌های کلیدی مانند «آیوا»، «میشیگان»، «اوهایو» و «ویسکانسین» که با انتخاب سرنوشت‌ساز خود، پیروزی ۲۰۱۶ را برای او رقم زدند.

این ایالات ۲ ویژگی بارز دارند: نخست آنکه خاکستری (Swing states) هستند و معمولاً مشخص نیست که تا دقیقه ۹۰ به کدام یک از نامزدهای جمهوریخواه یا دموکرات رأی می‌دهند و دیگر آنکه تولیدکنندگان اصلی دانه‌های سویا به عنوان اصلی‌ترین محصول صادراتی آمریکا تلقی می‌شوند.

برای همین بود که وی در ۲۰۱۸، کمک مالی به ارزش ۱۲ میلیارد دلار به بخش کشاورزی اختصاص داد و مجدداً در ۲۰۱۹ از برنامه خود برای اختصاص بسته مالی دیگری به ارزش ۱۵ میلیارد دلار خبر داد.

ترامپ همچنین تدابیری اندیشید که بخش کشاورزی از راه‌هایی مانند دریافت کمک نقدی و فروش مازاد محصول به دولت، تقویت شود.

خسارت ناشی از جنگ تجاری بر بخش کشاورزی آمریکا چیزی بیش از لاف حاصل از بدبینی است. تا پیش از اقدام ترامپ مبنی بر اعمال تعرفه بر کالاهای چینی، دولت پکن حدود ۶۰ درصد از محصولات کشاورزی آمریکا را خریداری می‌کرد و اگر او برای به سرانجام رساندن فاز نخست توافق تجاری با چین اصرار نکرده بود، بسیاری از مزارع آمریکایی با خطر ورشکستگی روبرو می‌شدند.

بولتون در واقع با اظهارات خود، همزمان به مخاطب خارجی القا می‌کند که ترامپ اهل مذاکره است و در عین حال به مخاطب داخلی یعنی کشاورز آمریکایی گوشزد می‌کند که برای رئیس جمهور آمریکا «اولویت» داری.

به این ترتیب مشاور امنیت ملی سابق، باز هم رأی ساکنان شماری از سرنوشت‌سازترین ایالات آمریکا را راهی سبد انتخاباتی ترامپ می‌کند- یعنی همان مردی که آرزو کرده بیش از یک دوره در کاخ سفید دوام نیاورد!

جالب است بدانید وقتی از ترامپ پرسش شد چرا چینی‌ها را از بابت اتهاماتی که در نوع برخورد با اویغورها مطرح است؛ تحریم نمی‌کنی؛ در پاسخ گفت: چون وسط توافق تجاری با آنها بودم. همان تعرفه‌هایی که علیه‌شان اعمال کردم کفایت می‌کرد.

در این جا باید گفت شاید در عالم سیاست و هنگام باج‌گیری احزاب دموکرات و جمهوریخواه از یکدیگر، اتهام‌های حقوق بشری عاملی تعیین‌کننده باشد اما برای کشاورز آمریکایی فروش محصولاتش اهمیت دارد و با این حساب مردی هم (ترامپ) که به فروش آنها کمک می‌کند؛ مهم تلقی می‌شود.

نتیجه‌گیری

بیش از هر چیز باید یادآوری کرد آنچه در این گزارش به آن اشاره شد مبتنی بر فرض است بی آنکه قصدی برای رد فرضیه موازی یعنی «خیز سگ شکاری سابق برای گاز گرفتن دست مستأجر کاخ سفید» وجود داشته باشد. با این همه، با توجه به ادعای بولتون مبنی بر جانفشانی برای حزب جمهوریخواه و اعتباری که برای کارنامه حرفه‌ای خود قائل است؛ نمی‌توان اهمیت مخاطب شناسی در روایت کتاب «اتاق حوادث» را نادیده گرفت. اما در نهایت، گذر زمان و نتیجه آرا انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا است که میزان درستی / نادرستی هر یک از فرضیه‌های موجود را تعیین خواهد کرد.

در این بین، پیدا کردن آنچه به زعم پمپئو حقایق نصف و نیمه تلقی می‌شود و مخاطبی که باید چشم و گوشش را به روی این به اصطلاح حقایق باز کند؛ یکی از چالش‌هایی است که کتاب جنجالی بولتون پیش روی ما می‌گذارد.