نماز ظهر عاشورا، شهادت حر بن یزید ریاحی و ابوثمامه صیداوی از جمله اتفاقاتی هستند که هنگامه ظهر عاشورا در کربلا رخ داده‌اند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: محرم‌های گذشته از سال ۸۹ تا امروز، مطالبی تحت عنوان تورق یا مطالعه عاشورایی منتشر کرده‌ایم که رویکردی تاریخی و تحلیلی داشته‌اند. محرم سال ۹۹ و روز عاشورا قصد داریم ماجرای خواندن نماز ظهر عاشورا را توسط امام حسین (ع) و یارانش مرور کنیم.

کتاب «زندگانی امام حسین (ع)» نوشته زنده‌یاد حجت‌الاسلام و المسلمین سید هاشم رسولی محلاتی، یکی از منابع مطالعاتی مناسب درباره امام حسین (ع) و قیام عاشورا است که در آن از منابع معتبر مختلف استفاده شده است. این‌کتاب اتفاقاتِ از تولد تا شهادت امام حسین (ع) و سپس ماجراهای پس از عاشورا را با همراهی برخی اشعار و مراثی شاعران عاشورایی در بر می‌گیرد. «زندگانی امام حسین (ع)» برای اولین‌بار سال ۱۳۷۲ با شمارگان ۵ هزار نسخه به چاپ رسید و سال ۷۴ هم با همان‌شمارگان به چاپ دوم رسید. این‌کتاب طی سال‌های گذشته بارها تجدید چاپ شده است.

اما پیش از مطالعه اتفاقات مربوط به نماز ظهر عاشورا در کتاب «زندگانی امام حسین (ع)»، مطالبی را که محرم‌های گذشته در مهر منتشر کرده‌ایم، به ترتیب تاریخ انتشار مرور می‌کنیم که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

* مقاتل به مرور زمان از واقعیات عاشورا فاصله گرفتند

* مختارشناسی با کتاب: ۱- مطالعه مختارنامه با لحن شاهنامه و داستان‌های اساطیری و ۲-"قیام مختار" کتابی برای زدودن غبار ابهامات و شبهات

* روایت‌هایی از «قهرمان علقمه» / روزی که علی (ع) پیشانی ماه را بوسید

* فرازی از روایت شهادت امام حسین (ع) در «لمعات الحسین»

* عاشورا را نباید به داستان فروکاست / جامعه عاشورایی چگونه است؟

* چرا امام حسین (ع) به سمت کوفه رفت؟ / معرفی یک کتاب تحلیلی عاشورایی

* مجموعه خاطرات پیرغلامان حسین (ع) / کاسبی جای خود، هیئت هم جای خود

* تحول سنت‌های عزاداری در عصر رسانه / آسیب شدن آسیب‌شناسی هیأت‌ها!

* «چابکسوار» پایبند به اسناد نیست / تفاوتهای مختارنامه با تاریخ

* دقت به روایات تاریخی درباره شهادت حضرت علی‌اصغر (ع)

در ادامه به کتاب «زندگانی امام حسین (ع)» و بخش «ابوثمامه صیداوی و یادآوری وقت زوال و نماز ظهر» در صفحه ۴۲۷ این‌کتاب می‌پردازیم:

ابن‌اثیر و دیگران نوشته‌اند ابوثمامه صیداوی، که نامش عمرو بن عمرو، و جزء یاران امام (ع) بود نگاهی به آسمان کرد و متوجه شد که زوال ظهر و وقت نماز فرا رسیده از این‌رو پیش امام آمد و عرض کرد: «جانم به فدایت! می‌بینم که این مردمان به تو نزدیک گشته‌اند، و سوگند به خدا که تو کشته نخواهی شد تا قبل از آن من در پیش روی شما کشته شوم، ولی دوست دارم که هنگامی خدای را دیدار کنم که این نمازی را که وقت آن نزدیک گشته بخوانم!»

امام (ع) سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «یاد نماز افتادی خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد، آری این آغاز وقت نماز است. سپس فرمود: از اینها بخواهید دست از جنگ بردارند تا ما نماز بخوانیم!

از آنسو حصین بن تیمیم فریاد زد: «نماز شما قبول نیست.»

حبیب بن مظاهر به او گفت: تو گمان کرده‌ای که نماز خاندان رسول خدا پذیرفته نیست ولی نماز تو مقبول است! ای الاغ!

***

تواریخ در ادامه این‌جریان، ماجرای حمله حصین بن تمیم به سوی حبیب بن مظاهر را نقل کرده‌اند که پس از آن شهادت حبیب واقع می‌شود. پس از شهادت حبیب بن مظاهر هم حر بن یزید ریاحی که پیش‌تر توبه کرده و به لشگر امام حسین (ع) ملحق شده بود، رخ می‌دهد.

در بخشی از «شهادت حرّ ریاحی» می‌خوانیم:

زهیر بن قین نیز از پشت سر از وی پشتیبانی می‌کرد و هر دو می‌جنگیدند، و هر گاه یکی از آن دو گرفتار می‌شدند آن دیگری حمله می‌کرد و او را می‌رهانید، و ساعتی این‌گونه کارزار کردند تا آن‌گاه که اسب حر به اثر ضربه‌ها و جراحاتی که بر گوش و سر و پیشانیش وارد شده بود خون از رویش می‌ریخت، و حر به شعر عنتره شاعر معروف تمثل جست که می‌گوید: «ما زلت ارمیهم بثغرة نحره / ولبانه حتی تسریل بالدّم»

در این‌وقت حصین بن تمیم به یزید بن سفیان گفت: این حرّ است که آرزوی کشتنش را داشتی اینک به میدان او برو، یزید اسب بتاخت و در برابر حر بیامد و گفت: «ای حرّ آیا میل به مبارزه داری؟» حر گفت: «آری،» پس به یکدیگر حمله کردند. حصین بن تمیم گوید: «به خدا سوگند گویا جان یزید در دست حر بود که او را در دم به قتل رساند.»

در این وقت شخصی به نام ایوب بن مسرح تیری به اسب حر زد که سبب شد تا لرزه بر اندام اسب افتد و حر را بر زمین افکند، حر که چنان دید شمشیرش را به دست گرفت و همچون شیران به این سو و آن سو حمله می‌کرد تا به گفته ابن شهر آشوب بیش از چهل نفر از دشمنان را به خاک هلاکت افکند، در این وقت پیادگان لشگر عمر بن سعد بر او حمله کردند و او را از پای درآوردند و بر زمین افتاد. یاران امام (ع) او را برداشته و به جلوی خیمه مخصوصی که کشتگان را به آنجا می‌آوردند، بردند؛ امام (ع) در وقتی که هنوز رمقی در تن حر بود نزد او آمد و در حالی که خون از چهره‌اش پاک می‌کرد فرمود: «تو براستی آزادمرد هستی همان‌گونه که مادرت تو را نام نهاده؛ و تو آزاد مردی در دنیا و آخرت.»

***

اما در بخش بعدی کتاب «زندگانی امام حسین (ع)» که عنوانش «دنباله ماجرا و انجام نماز» است، این‌چنین آمده است:

با اینکه همان‌گونه که ذکر شد در این گیر و دار دو تن از یاران امام (ع)، یعنی حبیب و حر، با دشمن درگیر شده و به شهادت رسیدند ولی آن حضرت نماز را با بقیه یاران خود به صورت نماز خوف خواندند و به گفته اهل تاریخ زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی در پیش روی آن حضرت ایستاده و از آنها دفاع می‌کردند.

برخی هم گفته‌اند که آن حضرت با یاران به صورت فرادی و اشاره نماز خواندند.

عموم مورخین و ارباب مقاتل گفته‌اند که سعید بن عبدالله حنفی سینه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و یاران او قرار داد تا نماز بخوانند، و چون زخمها بر بدن او فراوان شد و نتوانست روی پای خود بایستد بر زمین افتاد، در حالی که می‌گفت: «خدایا ایشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت خویش دور گردان، و پیامبرت را از طرف من درود فرست و این درد و رخمی را که به من رسیده به او ابلاغ فرما که هدف من در این کار یاری فرزند پیامبر تو بود.»

آن‌گاه روی خود را به سوی امام (ع) کرده عرض کرد: «آیا به عهد خود وفا کردم؟»

امام (ع) فرمود: «آری تو در بهشت پیش روی من هستی!»

به دنبال این سخن بود که روح از بدن او پرواز کرد، و در بدن او سیزده تیر مشاهده کردند و این غیر از زخمها و ضربه‌های دیگری بود که بر او وارد شده بود.

***

ابوثمامه همان مردی که وقت نماز ظهر را به امام حسین (ع) یادآوری کرد، دیگر شهیدی است که ماجرای شهادتش پس از خواندن نماز روایت شده است. اما پیش از شهادت او، اتفاق دیگری که رخ داده، دستور عمر بن سعد به تیرباران یاران امام حسین (ع) است. در پی این‌دستور بوده که اسب‌های اصحاب امام حسین (ع) کشته شده و از پا در می‌آیند. در نتیجه به‌جز اسب ضحاک بن عبدالله مشرقی، اسبی برای اصحاب باقی نماند.

اما ماجرای «شهادت ابوثمامه صیداوی» در ادامه، این‌گونه روایت شده است:

ابوثمامه که نامش پیش از این گذشت، همان کسی است که در هنگام ورود مسلم بن عقیل به کوفه برای آن جناب اسلحه می‌خرید و در کار تهیه اسلحه بینایی و بصیرتی داشت؛ و در هنگام قیام مسلم نیز سرکردگی قسمتی از لشکر او را به عهده داشت و چون مسلم در آن شب خود را پنهان کرد، ابوثمامه نیز میان قبیله خود پنهان شد، و پس از شهادت مسلم، عبیدالله بن زیاد در صدد پیدا کردن او برآمد و سخت به جستجو و تعقیب او پرداخت. ابوثمامه به همراه نافع به هلال از بیراهه خود را به امام حسین (ع) رساند، و در خدمت آن حضرت بود تا به شهادت رسید.

تاریخ‌نویسان می‌گویند ابوثمامه پس از اتمام نماز به میدان آمد و با خواندن ابیاتی به جنگ آن دشمنان خدا و رسول خدا اقدام نمود، و همچنان جنگید تا اینکه پسر عمویی داشت که در لشکر عمر بن سعد بود و با ابوثمامه دشمنی و عداوتی داشت بر او حمله کرد و او را به شهادت رساند.

برچسب‌ها