حسین شمقدری بیان کرد که مستند «۳۳ سال سکوت» روایت‌کننده داستان جانبازی است که بابت مسائل درمانی ناگزیر به آلمان پناهنده می‌شود.

حسین شمقدری کارگردان مستند «۳۳ سال سکوت» همزمان با عرضه اینترنتی این مستند در گفتگو با مهر درباره آن توضیح داد: برای ساخت این مستند ما ابتدا دغدغه پرداختن به وضعیت رسیدگی به جانبازان در ایران را داشتیم و تصمیم گرفتیم وضعیت جانبازان در ایران را با شرایط مشابه در کشوری مانند آلمان مقایسه کنیم. کارمان از بررسی خدمات دولت آلمان به رزمنده‌های جنگی که خودشان به آن‌ها ویکسیم می‌گویند، آغاز شد. در ادامه دیدیم همانند ایران که بنیاد شهید و جانبازان دارد، آن‌ها هم بنیادی دارند که به این امور رسیدگی می‌کند. این برای‌مان جالب بود و در مرحله بعد متوجه شدیم که اتفاقاً حمایت‌های خیلی جدی هم از رزمندگان می‌کنند. در حمل و نقل عمومی و برنامه‌های ویژه‌ای که دارند این شرایط مشهود است.

وی ادامه داد: در همین مستند «۳۳ سال سکوت» شاهدیم که در شارل دوگل، هر شب یادمانی برگزار می‌شود برای بازماندگان جنگ که بسیار جالب است. کمک‌های مالی هم می‌کنند و در حوزه مسائل درمانی، حمایت‌های بسیار ویژه‌ای صورت می‌گیرد. در جنگ سوریه هم آلمانی‌ها نیروهایی فرستاده بودند و از آن‌ها هم حمایت صورت می‌گرفت. ما مقایسه‌ای انجام دادیم میان این حمایت‌ها با حمایتی که ما از جانبازان خود می‌کنیم. ماجرا آنجایی دراماتیک شد که متوجه شدیم یک بازمانده جنگ ما، با همان اهداف درمانی که جزو کمترین خواسته‌های آن آدم محسوب می‌شود، در کشوری مانند آلمان پناهنده شده بود. این بسیار دردناک بود.

شمقدری در ادامه مطرح کرد: در فیلم‌هایی مانند «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی‌کیا، همواره نگاه به افرادی که به این دلیل پناهنده شده‌اند، منفی بوده است. گویی آن‌ها رفته‌، به کشور پشت کرده و به نوعی خیانت کرده‌اند. ما از یکی از پلان‌های فیلم «از کرخه تا راین» در همین مستند هم استفاده کردیم اما نگاه ما در مجموع مثبت بود. با این افراد وارد گفتگو و متوجه شدیم برخی از این افراد برای زنده ماندن، لازم بوده پناهنده شوند. مثلاً آن شخص را برای کارهای درمانی به آلمان فرستاده و از جایی به بعد گفته‌اند امکان حمایت نداریم و باید برگردی، در حالی که آن عمل‌های جراحی، برای او حیاتی بوده است. اگر این فرد در آن شرایط به ایران بازمی‌گشت، می‌مرد. پرفسور سمیعی این مسئله را تصدیق کرده و حتی تا چند سال شخص پرفسور سمیعی هزینه‌های درمانی این جانباز را می‌داده است تا در آلمان بماند. از جایی به بعد او مجبور می‌شود در آلمان پناهنده شود.

این مستندساز ادامه داد: فیلم ما انتقادی است نسبت به عملکرد ما در قبال بازماندگان جنگ‌، جانبازان و خانواده‌های‌شان و رفتاری که جامعه نسبت به آن‌ها نشان می‌دهد.

شمقدری درباره نگاه منفی موجود نسبت به مقوله «پناهندگی» و تفاوت آن با شرایط سوژه مستند خود بیان کرد: ذهنیت اولیه ما نسبت به پناهندگی منفی است اما وقتی به بحر زندگی یک جانباز پناهنده می‌روید، به او حق می‌دهید. اتفاقاً او بسیار مظلوم است و وقتی قصه رفتنش را تعریف می‌کند هم بسیار زیباست. این آدم طبق نظر پزشکان آن زمان باید برای درمان به آلمان منتقل می‌شده اما کمیته مربوطه در وزارت بهداری این موضوع را تأیید نکرده است. او تعریف می‌کند با تفنگ سراغ دکتر منافی وزیر وقت وزارت بهداری رفته تا تأیید او را بگیرد و می‌گوید گفتم اگر تأیید نکنند یک گلوله در مغز خودم خالی می‌کنم! وضعیت بسیار دراماتیکی بوده است. در یک اتفاق معجزه‌ای دکتر منافی با اعزام او به آلمان موافقت می‌کند. جزئیات این شرایط را که از زندگی این فرد می‌شنویم، به او حق می‌دهیم و متوجه می‌شویم نگاه مطلقاً منفی به این پناهنده‌ها، آنگونه که در فیلم «از کرخه تا راین» مطرح می‌شود، نگاه غلطی است.

وی درباره علاقه کاراکتر اصلی مستند خود به بازگشت به کشور هم گفت: ابوالفضل دوزنده که سوژه اصلی فیلم ماست، هر دو سه ماه باید عملی را انجام دهد و تا به امروز نزدیک به ۴۰ عمل جراحی را پشت‌سر گذاشته است. همان زمان ساخت فیلم ما هم یک عمل جراحی انجام داد. از آنجایی که در سیستم درمانی آلمان غرق شده است، امکان چندانی برای انتقال به ایران ندارد. از نظر زندگی، کار و حمایتی که از او در آلمان می‌شود، شرایط بازگشت به کشور را ندارد. آنجا او را جانباز ۱۰۰ درصد محسوب می‌کنند اما در ایران که درخواست داده بود، تنها ۴۰ درصد جانبازی برایش لحاظ کرده بودند! او دوست دارد به ایران بیاید اما توجیه منطقی برای این تصمیم خود ندارد. زندگی‌اش در آلمان شکل گرفته و بهترین خدمات درمانی را به‌صورت رایگان دریافت می‌کند. در فیلم هم شاهدیم که عشق او به رهبری و نظام کم نشده است اما چه می‌تواند بکند؟

شمقدری با اشاره به اینکه در دیگر مستند خود «میراث آلبرتا» هم به سوژه مهاجرت پرداخته بود، افزود: عده‌ای سوال می‌کنند چرا افرادی که می‌روند، دیگر بازنمی‌گردند. فردی که مهاجرت می‌کند، در سن جوانی می‌رود و مثلاً امروز به سن ۴۵ سالگی رسیده و در این سن دیگر امکان مهاجرت معکوس ندارد. چنین فردی نمی‌توان به راحتی به ایران بازگردد و مجدد از صفر شروع کند. همه افرادی که مهاجرت می‌کنند این حس دوگانه را دارند. ابوالفضل دوزنده در حال حاضر به ایران می‌آید اما زندگی‌اش کماکان در آلمان است. او که ریشه مشهدی هم دارد، اتفاقاً به زیارت امام رضا (ع) هم می‌رود.

کارگردان «۳۳ سال سکوت» درباره جذاب‌ترین تجربه خود در مسیر ساخت این مستند هم گفت: مواجهه با پرفسور سمیعی واقعاً اتفاق خاصی برای ما بود. وقتی آقای دوزنده تماس گرفت و برای کارش پیگیری کرد، با استقبال پرفسور سمیعی مواجه شد. ایشان واقعاً وقت‌شان پر است و هرچقدر هم پول خرج کنید به این راحتی نمی‌توانید وقت ملاقات بگیرید. در همان سفری که برای این مستند رفتیم، از طریق پسرش، این جانباز به یاد آورد و بعد از ۲۰ سال مجدد یکدیگر را دیدند که بسیار اتفاق زیبایی بود. دم پرفسور سمیعی گرم که همان‌زمان هم از این جانباز حمایت کرده بود و حالا بعد از ۲۰ سال هم با این دیدار موافقت کرد. او یک پزشک و انسان کامل است که افتخار همه ایرانی‌ها محسوب می‌شود.

برچسب‌ها