جرقه کوچک اعتراضی در قزاقستان موجب شد تا بازیگران صفحه شطرنج اوراسیا، برای به رخ کشیدن مهارت موازنه قدرت، گام های خود را کمی جابجا کنند و این موج عظیم تحولات هم پیامد همان جابجایی اندک است.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - مریم خرمائی: قزاقستان- به وسعت کل اروپای غربی با منابع نفتی عظیم، تأمین کننده ۴۰ درصد از اورانیوم جهان و البته استخراج کننده ۲۰ درصد کل بیت کوین دنیا- این روزها بحران اجتماعی-سیاسی عظیمی را از سر می‌گذراند که در سه دهه گذشته، از زمان استقلال این کشور از شوروی سابق، بی سابقه بوده است.

در میان پنج جمهوری آسیای مرکزی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی استقلال یافتند، قزاقستان با اختلاف زیادی، بزرگترین و ثروتمندترین آنها است. سبک و سیاق دولتمردان آن هم این بوده که به رغم همه افت و خیزهای سیاسی-اقتصادی، آن را به عنوان مهد ثبات آسیای میانه معرفی کنند- تصویری که البته از سوی دو همسایه قدرتمند شمالی و شرقی (روسیه و چین) و همین طور آمریکا به عنوان قدرت تأثیرگذار فرامنطقه ای تا حد زیادی پذیرفته شده است.

چرا جرقه اعتراضی در یکی از شهرهای کوچک غرب قزاقستان، ظرف کمتر از یک هفته، کشوری به مساحت کل اروپای غربی را درنوردید و به «آلماتی» و «نورسلطان» رسید پذیرش زبان روسی به عنوان زبان رسمی، برقراری روابط خوب با چین به ویژه در عرصه تجاری و حتی سرمایه گذاری «شورون» دومین شرکت بزرگ نفت آمریکا در میدان عظیم نفتی «تنگیز» قزاقستان، گوشه‌هایی از تلاش این کشور برای ایجاد توازن در روابط خارجی است که در سایه حفظ منافع بازیگران اصلی، از حساسیت بین المللی بر عملکرد داخلی خود تا حد زیادی کاسته است.

اکنون با آگاهی از سطح رضایت از این توازن است که از خود می‌پرسیم چرا جرقه اعتراضی در یکی از شهرهای کوچک غرب قزاقستان که در انتقاد از افزایش بهای سوخت مصرفی خودروها آغاز شد، ظرف کمتر از یک هفته، کشوری به مساحت کل اروپای غربی را درنوردید و به «آلماتی» و «نورسلطان» رسید که به لحاظ رفاه اجتماعی از رتبه بندی بالایی برخوردارند. قرار است از این پرسش به سوال اساسی‌تری برسیم مبنی بر اینکه در معادلات سیاسی جهان چه تغییری ایجاد شده که سه قدرت خارجی تأثیرگذار در قزاقستان به رغم رضایت نسبی از وضعیت موجود، به فکر بازتعریف موازنه قدرت افتاده اند و از آن مهمتر، دوام این زورآزمایی چقدر است؟

در این مسیر، قصدی برای نادیده گرفتن کاستی‌های درون ساختاری که به توزیع ناعادلانه ثروت در قزاقستان منجر شده و بستر نارضایتی‌ها را فراهم کرده است، نداریم به ویژه آنکه این کشور در گذشته نیز با شدتی به مراتب کمتر، شاهد چنین ناآرامی‌هایی بوده است اما اکنون دقیق شدن در ابعاد بین المللی آن با توجه به ورود نیروهای سازمان پیمان امنیت جمعی به مسئله، موضوع مورد تمرکز این گزارش است.

در سایه تحولات قزاقستان که به درگیری شدید مردم و نیروهای حکومتی، آسیب ۲۰۰ میلیون دلاری به اموال عمومی و بازداشت بیش از چهار هزار معترض منجر شده است، کارشناسان عرصه بین الملل تلاش می‌کنند تا در سردرگمی ناشی از روند سرسام آور وقایع، سه فرضیه را به طور همزمان پیش ببرند که عبارتند از «تسویه حساب داخلی با تمرکز بر نقاط واگرایی چین و روسیه»، «اهرم فشار بر روسیه با توجه به آغاز گفتگوهای امنیتی مسکو-واشنگتن» و «قدرت نمایی روسیه در تبدیل چالش‌ها به فرصت ها».

تسویه حساب داخلی با تمرکز بر نقاط واگرایی چین و روسیه

طرفداران فرضیه نخست آنهایی هستند که توجه خود را روی تغییراتی متمرکز کرده اند که در اوج ناآرامی‌ها در ساختار کمیته ملی امنیت قزاقستان رخ داد و در روز ۵ ژانویه به برکناری و متعاقباً بازداشت «کریم ماسیموف» رئیس آن منجر شد. اقدام دیگر، کنار گذاشتن «نورسلطان نظربایف» رئیس جمهور سابق و در واقع رهبر قزاقستان نوین از ریاست (مادام العمر) شورای امنیت این کشور در روز چهارم اعتراضات بود. از طرفی، «مختار آبلیازوف» بانکدار و وزیر دولت سابق که ساکن فرانسه است و خود را رهبر جنبش اپوزیسیون قزاقستان معرفی کرده است هم از مخالفین سرسخت نظربایف به شمار می‌رود.

آیا عاقلانه است که دو همسایه شمالی و شرقی قزاقستان، راهی به این پیچیدگی را برای موازنه قدرت در آسیای میانه انتخاب کنند از شعارها برمی آید که معترضان از نظربایف بیش از «قاسم جومرت توکایف» رئیس جمهور فعلی قزاقستان خشمگین هستند و همین فرصتی به توکایف داده تا بازگرداندن آرامش را بهانه کنار گذاشتن نظربایف از ساختار امنیتی و در نهایت خارج کردن خود از زیر سایه او قرار دهد. استدلال حامیان فرضیه اول هم این است که نظربایف طرفدار روسیه است حال آنکه جانشین وی افزایش تعاملات با چین را طلب می‌کند. در اینکه همه کشورها فارغ از عمق دوستی‌هایشان، اختلاف منافعی با یکدیگر دارند، شکی نیست اما آیا واقعاً در شرایطی که تئوری چرخش به ایندوپاسیفیک، بیش از پیش موجبات همگرایی پکن-مسکو را فراهم آورده تا جایی که حس خطر را در اتحادیه اروپا و آمریکا برانگیخته است، عاقلانه است که دو همسایه شمالی و شرقی قزاقستان، راهی به این پیچیدگی را برای موازنه قدرت در آسیای میانه انتخاب کنند؟ مصلحت فعلی برای روسیه و چین تمرکز بر نقاط همگرایی و حل آرام اختلافات در پشت پرده سیاست است.

اهرم فشار بر روسیه با توجه به آغاز گفتگوهای امنیتی مسکو-واشنگتن

تحولات قزاقستان تنها چند روز پیش از آغاز مذاکرات روسیه-آمریکا در خصوص تضمین‌های امنیتی با تمرکز بر اوکراین آغاز شده است. فرضیه دوم بر این اصل است که مسکو در مذاکرات پیش‌رو که قرار است ۲۰ دی برگزار شود، به دنبال آن است که ملاحظاتش را معطوف به دونباس و شرق اوکراین کند. اما در شرایط فعلی حتماً بحث قزاقستان هم پیش می‌آید و این موضوع می‌تواند به اهرم فشار واشنگتن برای افزایش قدرت چانه‌زنی تبدیل شود. حتی گفته می‌شود که در کوتاه مدت، برنامه آمریکا این است که با درگیر کردن مسکو در قزاقستان، نیروهای روسیه را به عقب نشینی از مرزهای اوکراین وادار کند.

به هر حال نباید فراموش کرد که مرز میان روسیه و قزاقستان طولانی‌ترین مرز در جهان یعنی هفت هزار و ۶۰۰ کیلومتر است و قزاقستان با ۱۹ منطقه روسیه همسایه است. از این رو، بدون شک امنیت قزاقستان برای روسیه اهمیت بسیاری دارد.

پیروان این نظریه بر این باورند که جنوب روسیه آخرین بخش از منطقه است که شاهد امتداد انقلاب‌های رنگی خواهد بود که هدف آن‌ها در ظاهر ایجاد اصلاحات سیاسی و اجتماعی است، اما در خفا سرنگونی روسیه و قرار دادن آن تحت سلطه غرب را پیگیری می‌کند. دلایلی را که آن‌ها در این زمینه مطرح می‌کنند این است که کشورهای بالتیک از سمت شمال غربی و اوکراین از جنوب غربی روسیه را در محاصره قرار داده‌اند و تنها جنوب آن باقی مانده است و با آغاز آشفتگی و ناآرامی در جنوب، حلقه محاصره روسیه تکمیل می‌شود.

در این صورت آزادی روسیه از سمت شرق به اقیانوس آرام و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی محدود می‌شود- مناطقی که مسکو بهره برداری از منابع انرژی آن را حق خود می‌داند.

فرضیه دوم تا حد زیادی منطبق بر حقایق موجود است با این نکته انحرافی که در آن قدرت مانور و چانه زنی روسیه نادیده گرفته می‌شود از سوی دیگر، سرنگونی دولت قزاقستان، طرح پکن برای ایجاد جاده ابریشم جدید یا به‌اصطلاح «ابتکار کمربند و جاده» را با تهدید روبه‌رو می‌کند و به این ترتیب، آمریکا در روند موازنه قدرت، همزمان با روسیه، منافع چین در آسیای میانه را هم به خطر می‌اندازد.

اینکه «شیء جینپینگ» رئیس جمهور چین با صراحت با نیروهای خارجی که به دنبال ایجاد انقلاب رنگی در قزاقستان هستند مخالفت می‌کند یا اینکه وزارت خارجه روسیه، هم کلام با دولت توکایف، ردپای گروه‌های تروریستی که از خارج خط می‌گیرند را محرز می‌داند، نکته قوت فرضیه دوم است به ویژه آنکه به بیان ساده‌تر، تدارک انقلاب‌های رنگی یا مخملی هم از ویژگی‌های آمریکا است.

روسیه اکنون در کشورهای همسایه خود یعنی اوکراین و بلاروس درگیر است و بحران قره‌باغ هم کاملاً فروکش نکرده و حضور طالبان در افغانستان تهدیدی جدی برای کشورهای جنوب روسیه به شمار می‌آید که اکثراً از نظام روادید مستثنی هستند. در این شرایط، بحران قزاقستان پنجره جدیدی از مشکلات پیش روی روسیه قرار خواهد داد.

قدرت نمایی روسیه در تبدیل چالش‌ها به فرصت‌ها

فرضیه دوم تا حد زیادی منطبق بر حقایق موجود است با این نکته انحرافی که در آن قدرت مانور و چانه زنی روسیه نادیده گرفته شده است. اما، زمان و شیوه مداخله روسیه در بحران قزاقستان چشم انداز بهتری از محاسبات راهبردی مسکو در قبال کل منطقه اورسیا ارائه می‌دهد. هرگونه اقدام روسیه در دوره پسا شوروی، در درجه نخست به الزامات ژئوپلیتیکی این کشور بازمی گردد که شامل حراست از انسجام سیاست داخلی، حراست از خود در برابر همسایگان متخاصم و قدرت‌های فرامنطقه ای و در نهایت توسعه دامنه نفوذ خود در منطقه همزمان با تنگ کردن دامنه نفوذ سایر رقبا است.

مسکو با اتکا به متحدانش، این پیام را به غرب مخابره می‌کند که در صورت بروز ناآرامی‌های مشابه در محیط پیرامونی و حتی در محدوده مرزهای خود، از قابلیت واکنش سریع برخوردار است برخلاف وقایع ۲۰۰۸ گرجستان و ۲۰۱۴ اوکراین، روسیه این بار نه تحت لوای ارتش خود بلکه تحت نام سازمان پیمان امنیت جمعی وارد قزاقستان شده است و این نخستین اعزام مشترک اعضای این بلوک امنیتی طی ۳۰ سال گذشته محسوب می‌شود. از سوی دیگر، برخلاف آنچه که آن سال‌ها در گرجستان و اوکراین رخ داد، این بار روسیه نه برای رویارویی با یک دولت ضدروس بلکه برای حمایت از یک دولت حامی روس، در تحولات قزاقستان دخیل شده است. بنابراین، طرفداران فرضیه سوم بر این باورند که با وجود در دست بودن شواهدی مبنی بر درست بودن فرضیه دوم، نباید روسیه را دست بسته تلقی کرد. به باور آنها، در مواجهه با چالش پیش رو، این بار مسکو با اتکا به متحدانش، این پیام را به غرب مخابره می‌کند که در صورت بروز ناآرامی‌های مشابه در محیط پیرامونی و حتی در محدوده مرزهای خود، از قابلیت واکنش سریع برخوردار است.

در این میان، اگرچه آمریکا و شرکای اروپایی مانند آلمان، لزوم اعزام نیروهای سازمان پیمان امنیت جمعی را زیر سوال بردند، اما شاهد رجزخوانی‌های معمول برای تحریم اقتصادی یا موضع گیری سیاسی قطعی علیه مسکو نبودیم.

با توجه به برآیند سه فرضیه‌ای که به آنها اشاره شد و اینکه بعد از یک هفته، رفته رفته اوضاع در قزاقستان به کنترل دولت در می‌آید، اینکه گزینه تغییر نظام در این کشور آسیای میانه در دستور کار باشد، مطرح نیست. در واقع، در برهه‌ای از تاریخ که با بازتعریف جایگاه قدرت‌های جهانی مواجه هستیم، آن جرقه کوچک اعتراضی در قزاقستان، موجب شد تا غول‌های (بازیگران) صفحه شطرنج اوراسیا، برای به رخ کشیدن مهارت بازیگری شأن در راستای توزان قدرت، گام‌های خود را اندکی جابه جا کنند و این موج عظیم ناآرامی‌ها هم پیامد همان جابه جایی کوچک است.

برچسب‌ها