سازمان صداوسیما به پایان دومین سال دوره مدیریتی اخیر خود نزدیک می‌شود و مثل همه دوره‌ها با نقدهای مشفقانه تا انتقادات پرهیجان از سوی گروه‌ها و جریانات مختلف مواجه است.

خبرگزاری‌مهر؛ سازمان صداوسیما به پایان دومین سال دوره مدیریتی اخیر خود نزدیک می‌شود و مثل همه دوره‌ها با نقدهای مشفقانه تا انتقادات پرهیجان از سوی گروه‌ها و جریانات مختلف مواجه است.

صراحت در بیان هویت رسانه ملی

یک ویژگی البته این دوره را نسبت به سایر دوره‌های گذشته متمایز کرده است و آن صراحت سازمان در اعلام آن چیزی است که می‌خواهد باشد.


انتشار سند تحول سازمان با ایده‌ها و حرف‌های جدیدی همراه است که برخی از آن‌ها در گذشته یا مطرح نبود و یا مورد توجه قرار نمی‌گرفت. در این سند صداوسیما «محور رسانه‌ای انقلاب اسلامی» برای پیشرفت تا نیل به تمدن اسلامی - ایرانی معرفی شده‌است. این هدف‌گذاری کلان که برای تحقق آن به جایگزینی مدیریت خط سبزی به جای مدیریت خط قرمزی و اولویت دهی محتوا بر جذابیت و کمیت تاکید شده‌است در دو سال گذشته مبنای عملکرد مسئولان رسانه‌ملی در سطوح مختلف بوده است. عدالت محوری و هویت‌گستری نیز به‌عنوان شاخص‌های اصلی برنامه‌سازی مطرح شده‌است و معیار سنجش تعالی سازمان صداوسیما قرار گرفته است.

ابعاد درون سازمانی و برون سازمانی اثربخشی رسانه

حتماً مسئولان سازمان در دو سال طی شده با ابزارها و شاخص‌های مناسبِ ارزیابی عملکرد نسبت به سنجش پیشرفت برنامه‌ها در مسیر سند تحول اقدام کرده‌اند و از نتایج ارزیابی‌ها برای پیگیری یا اصلاح مسیر استفاده کرده‌اند؛ اما در کنار ارزیابی‌های درون سازمانی، قضاوت مخاطب رسانه‌ملی که مصرف کننده آثار تولید شده بوده و میدان اثرگذاری آن به شمار می‌آیند حائز اهمیت است. در واقع نگرش مخاطبان به رسانه بخش مهمی از محیط راهبردی برون سازمانی به شمار می‌آید که پایش و تحلیل آن برای دستیابی به موفقیت ضروری است و هیچ رسانه‌ای به‌ویژه صداوسیما نمی‌تواند نسبت به مخاطب و واکنش آن بی‌توجه باشد. اگر چه تلقی نادرست از مرجعیت رسانه‌ای در رقابت با ماهواره‌ها و رسانه‌های معارض باعث شده تا این مفهوم در سیاست‌گذاری‌های این دوره به عنوان یک رویکرد اشتباه شناخته شود و مورد کم توجهی قرار بگیرد؛ لیکن مرجعیت تنها به معنای رقابت برای دیده شدن در فضای متکثر رسانه‌ای نیست؛ بلکه زاویه‌ای دارد از جنس اثر گذاری بر مخاطب و ساختن مخاطب وفادار برای رسانهِ انقلاب اسلامی که پیام درست را بدون واسطه و با کمترین خدشه دریافت می‌کند و با مبانی تحلیلی آن همراه و هم نظر است.

نقش مهم مخاطب در ارزیابی اثربخشی رسانه


با فرض پذیرش آنچه گفته شد، افزایش یا کاهش مخاطب یک شاخص معنادار است و سازمان صداوسیما به عنوان مرجع مهم و رسمی رسانه‌ای در جمهوری اسلامی باید بتواند آینده مخاطب خود را تثبیت و مشخص کند. این توجیه که مخاطب در سطح رسانه‌های شناخته شده دنیا نیز رو به کاهش است، به این معناست که اگر صداوسیما به بن بست یا تعطیلی هم رسید اهمیت چندانی ندارد و ناگزیر است؛ که قطعاً چنین رویه‌ای، اسراف و هدر دادن منفعلانه سرمایه انقلاب است.


روند پژوهی ده سال اخیر درباره آمار مخاطب علاوه بر آن‌که میزان تأثیر تغییر فناوری و چالش‌های اجتماعی نظیر اغتشاشات سال گذشته را روشن می‌کند، معیار خوبی برای ارزیابی عملکرد دوره‌های مختلف مدیریتی سازمان نیز خواهد بود. در این شرایط و با فرض پذیرش کاهش مخاطب، ارزیابی تلاش نیروهای جبهه انقلاب که دوره اخیر به سازمان آمده‌اند و همچنین گروه دیگری که از قبل حضور داشته‌اند، جایگاهی حیاتی و برجسته دارد.
برنامه‌هایی مثل «معلی»، «محفل»، «خودمونی»، «زندگی پس از زندگی» و… در دوره مدیریتی اخیر تولید شده‌اند و هم زمان در جذب مخاطب و انجام کار درست موفق بوده‌اند و مخاطب با اختلاف فاحشی آن‌ها را بیشتر از سایر ایده‌های تولید شده پذیرفته و تماشا کرده است؛ پس طبیعی است که مدیران ارشد صداوسیما موفقیت خود را تنها با معیار همراهی گفتمانی و کارایی تولیدی نسنجند و اثربخشی را نیز ملاک تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری‌های آتی قرار دهند. امروز که تولید محتوای رو به آرمان، تلاش برای هم‌افزایی و فرماندهی واحد و اولویت‌های محتوایی سازمان شناخته شده‌است نباید کسانی را که ظرفیت تولید در این چارچوب را دارند حذف کرد. حمایت از برنامه‌سازان جبهه انقلاب نیز باید به گونه‌ای باشد که ضمن حفظ و فراهم کردن عرصه رقابت و حضور مانع از پرورش گلخانه‌ای و آسیب‌پذیری آن‌ها در عرصه اثرگذاری اجتماعی و فرهنگی شود.

نقطه درست میان برخورد و بداری

در استفاده از ظرفیت و برخورد با چهره‌ها نیز نمی‌توان همه آن‌ها را با یک معیار ارزیابی کرد و گفت همه باید توبه کنند. جرم و مجازات در عرصه اجتماعی نیز باید متناسب باشد. حتماً کسی که مقابل انقلاب ایستاده با کسی که سکوت کرده متفاوت است، حتماً آن کس که سبک زندگی غرب زده خود را آشکار می‌کند با آن‌که چنین بازنمایی ندارد متفاوت است؛ حتماً کسی که لذت و سرمایه‌گذاری خود را در خارج از ایران تعریف می‌کند با آن‌که در کشور ماندن و همین‌جا کار و سرمایه‌گذاری کردن را ترجیح می‌دهد فرق دارد.


بنابراین نحوه برخورد نیز باید متناسب با این تفاوت‌ها باشد و نباید فراموش کرد که در خصوص هر چهره، قضاوت و داوری باید متناسب با مقتضیات فردی و اجتماعی خود او باشد. درک این مهم به‌ویژه برای سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران فرهنگ و رسانه اهمیت دوچندان دارد.


انکار شدنی نیست که این چهره‌ها هویت خود را از رسانه‌های انقلاب و اغلب از صداوسیما دارند و این موضوعی است که متأسفانه امروز، کمتر توجهی به آن می‌شود؛ اما از سوی دیگر نباید غافل شد که سرمایه بیت‌المال و انقلاب در مسیر رشد این افراد هزینه شده است و نباید منفعلانه و به سادگی از سرمایه‌گذاری‌هایی که روی این چهره‌ها انجام شده بگذریم. حفظ و نگهداشت درست سرمایه‌ها و چهره‌ها نیز بخشی از وظیفه مسئولان و تصمیم‌گیرندگان است و این مهم، با شناسایی دقیق و درست نسبت میان برخورد و بداری و اثر اجتماعی آن‌ها محقق خواهد شد.