اگر قرار بود در دوگانه جاهلانه یا جنگ یا صلح فکر کنیم امروز باید به جای کشور عراق و افغانستان، ایران را همچون ویرانه‌ای زیر حملات امریکایی می‌دیدیم.

به گزارش خبرنگار مهر، سید علی موسوی در یادداشتی به مساله افراط و تفریط پرداخته است. در ادامه این یادداشت می‌خوانیم:

صبر و بصیرت دو گوهری است که نباید این دو را از انسان جاهل توقع داشت. به وزان تأکید امیرالمومنین (ع) بر این دو عنصر، تفسیر شیرین حضرتش از انسان جاهل، در فتنه‌ها بسیار کاربردی و قابل اندازه‌گیری است. جاهل را به دلیل فقدان صبر و بصیرت یا در حال افراطی گری و زیاده روی می‌یابی و یا در حال تفریط، کوتاهی و سستی. مهدی نصیری جز مصادیق این روایت است. چه آن روزهایی که در اوج تحجر گرایی در کتاب «جایگاه اجتماعی زن در اسلام» هر نوع زندگی اجتماعی زن را مخالف شریعت می‌گرفت و چه این روزها که پرچمی را به نام زندگی و آزادی زن بلند کرده است! چه آن زمان که در کتاب «اسلام و تجدد»، سوار شدن چارپا را اسلامی می‌شمرد و سوار شدن به هواپیما را از باب اکل میته جایز می‌دانست و چه امروز که سودای دیگری را در سر می‌پروراند.

اما جاهلیت مضاعف ایشان جذابیت نادرانه بیشتری دارد. جذابیت این چنین جهالتی آن است که «هر آن کس به وزان چنین جهالتی قدم برندارد را جاهل می شمارد» و خود را قطب عالم عقل. در دستگاه انسان جاهل، فرد صبور و با بصیرت متهم به جهالت می‌شود. وی در یادداشت خود سیاست مقاومت صبورانه و بصیرانه چهل ساله جمهوری اسلامی ایران را سیاست «نه مذاکره و نه جنگ» خوانده و معتقد است «این سیاست بر هیچ عقلانیتی استوار نیست و مایه خسارتها و فجایع و عقب ماندگی‌های غیر قابل جبران برای ایران مظلوم و مردمش بوده است».

بگذریم که سیاست صبر و بصیرت چهل ساله جمهوری اسلامی ایران اتفاقاً «هم مذاکره و هم جنگ» بوده است و در این چهل سال کمتر دهه‌ای را می‌توان یافت که جمهوری اسلامی ایران درگیر با جنگ و مذاکره توأم نباشد. در سال‌های آغازین پس از انقلاب در داخل مرزها با تجزیه طلبان وابسته به آمریکا درگیر بودیم که با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان بصیر در چنین روزهایی به انتهای این مرحله رسیدیم. در سال‌های پس از آن در مرزهای کشور با صدام- به پشتیبانی همه قدرت‌های دنیا اعم از آمریکا و غرب و شوروی و مرتجعان عرب - درگیر جنگ بودیم. پس از آن در لبنان و فلسطین و عراق و سوریه و یمن با تهدید امریکایی اسرائیل و داعش در حال جنگ بودیم. در عین حال در تمامی این مراحل هم از تمامی ابزارهای مذاکره و گفتگو استفاده کردیم و با ترکیب عقلانی این ابزارها توانستیم به تنها قدرت مستقل در مقابل امپراطوری استکباری جهانی تبدیل شده و جبهه گسترده مقاومت را در مقابل این امپراطور پدید آورده و پشتیبانی کنیم. اگر قرار بود در دوگانه جاهلانه یا جنگ یا صلح آقای مهدی نصیری فکر کنیم امروز باید به جای کشور عراق و افغانستان، ایران را همچون ویرانه‌ای زیر حملات امریکایی می‌دیدیم.

ما چهل سال است با آمریکا می‌جنگیم اما نه آن طوری که آمریکا می‌پسندد بلکه آن طوری که خودمان تشخیص می‌دهیم. ما وارد مذاکره می‌شویم اما نه با قواعدی که آمریکا وضع می‌کند بلکه با قواعد خودمان. نمی‌گویم مهدی نصیری مزدور با جیره و مواجب یا بی جیره و مواجب دشمن است بلکه مشکل او عمیقاً جهالت است. او همان قواعد امریکایی را توصیه می‌کند. او مایل است به همان شیوه جاهلانه‌ای که «آمریکا مایل است و به آن توصیه می‌کند» با او بجنگیم و یا با او کنار بیاییم.

مهدی نصیری گذشته از فهم بدون صبر و بصیرت عصر ظهور حضرت ولی عصر (عج)، گرفتار فهم جاهلانه از ممیزات عصر غیبت و ظهور است. به تلقی وی اگر نمی‌توان همچون عصر ظهور حضرت مهدی (عج) قیام کرد، پس باید تسلیم کفر و شرک و فساد و فحشاء شد. شاید مهدی نصیری انقلابی دو آتشه دهه ۶۰ باورش نمی‌شد عاقبتش به واسطه جهالتش به اعتقادات متحجرانه انجمن حجتیه ختم شود.

به کوری چشم آمریکا و همه مزدورانش و به امید نورانی شدن چشم و دل همه جاهلان، این مقاومت بصیرانه به رهبری آیت الله سید علی خامنه‌ای، در عصر تقیه و غیبت، قله‌های بلند مژده داده شده پیش از ظهور را، فتح خواهد کرد. تا زمینه ظهور عصر «پسا تقیه» به رهبری ولی الله اعظم (عج) فرا رسد. رنگ این ایام را هنگامی خواهیم دید که همچون سید عزیزمان، سید حسن نصرالله پا در مسیر صبر و بصیرت حضرت ابالفضل العباس بگذاریم و مایه فخر امامان باشیم. به امید ظهور حضرتش.