صمدی به‌سرعت خود را به ستاد عملیات جنوب در آبادان رساند و گفت «همین الان از نیروی هوایی کمک بخواهید! اگر همین الان از نیروی هوایی به ما کمک نرسد امشب همه از بین رفته‌ایم.»

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «تکاوران دریایی در خرمشهر» نوشته سیدقاسم یاحسینی سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد و در حال حاضر با چاپ چهارم در بازار نشر حضور دارد. این‌کتاب دربرگیرنده خاطرات زندگی ناخداهوشنگ صمدی فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی مدافع خرمشهر است که ۳۴ روز در این‌شهر مقاومت کردند تا در نهایت شهر سقوط کرده و به چنگ نیروهای اشغالگر بعثی افتاد.

اولین‌قسمت بررسی و مرور کتاب «تکاوران دریایی در خرمشهر» که چندی پیش منتشر شد، به مرور خاطرات ناخداصمدی از ابتدای زندگی وی تا روزهای ششم و هفتم جنگ تحمیلی اختصاص داشت. در این‌قسمت چگونگی آماده‌شدن گردان یکم تکاوران نیروی دریایی به خرمشهر و شروع مقاومت و درگیری سنگین‌شان با دشمن بعثی از پیش نگاه مخاطب گذشت.

دومین‌قسمت مرور کتاب مورد اشاره، درباره خاطرات ناخداصمدی از روز هشتم مهر تا پایان مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر و سقوط شهر است.

قسمت اول این‌مطلب در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «وقتی تکاوران دریایی جان محمد جهان‌آرا را نجات دادند/ناخدای بازنشسته‌ای که برگشت و از خرمشهر دفاع کرد»

در ادامه مشروح قسمت دوم مرور و بررسی این‌کتاب را می‌خوانیم؛

* روز هشتم و حماسه نیروی هوایی در جلوگیری از سقوط شهر

ناخداصمدی روایت می‌کند در روزهای اول درگیری‌ در خرمشهر، نیروهای مدافع غذا را سوار وانت، و به خط مقدم درگیری منتقل می‌کردند. او می‌گوید تا پیش از روز هشتم جنگ، مقاومت در شب بی‌فایده بود چون ایرانی‌ها پوشش آتش و توپخانه نداشتند و به‌ناچار عقب‌نشینی می‌کردند. دشمن هم تا آن‌مقطع در سه‌چهار کیلومتری آبادان مستقر شد.

در هشتمین‌روز مهر بود که ناخداصمدی با تماس همرزمانش خود را به پلیس‌راه خرمشهر رساند و با دوربین دشت مقابل را دیده و وحشت کرد. او می‌گوید در منظره مقابلش، بیش از ۳۰۰ تانک و نفربر در جاده خرمشهر به‌سمت اهواز در حرکت بودند. صمدی به‌سرعت خود را به ستاد عملیات جنوب در آبادان رساند و گفت «همین الان از نیروی هوایی کمک بخواهید! اگر همین الان از نیروی هوایی به ما کمک نرسد امشب همه از بین رفته‌ایم و خرمشهر و شاید هم آبادان سقوط کند.» با برقراری تماس با تهران و ستاد نیروی هوایی، حدود ساعت ۱۶:۳۰ بود که صدای غرش فانتوم‌های نیروی هوایی از روی سر مدافعان شنیده شد. با عبور ۵ فروند فانتوم F4 از روی مواضع خودی، هواپیماها به آرایش تانک‌های عراقی حمله برده و بمباران سنگینی انجام دادند. ناخداصمدی می‌گوید: «خلبان‌های ما چنان هواپیماهایشان را پایین گرفته بودند که می‌ترسیدم به تانک‌های دشمن بخورند!» (صفحه ۱۶۸)

تا پایان روز هشتم، ۴ سورتی پرواز ۵ فروندی انجام شد و ۲۰ هواپیمای خودی، با بمباران سنگین تانک‌های عراقی باعث فرار آن‌ها و نجات حتمی خرمشهر شدند. صمدی نیز به نیروهایش دستور داد تانک‌های در حال فرار را تعقیب و شکار کنند. روایت او از آن‌لحظات این است که نیروهای دشمن چندبرابر مدافعان و گردان تکاوران، تانک و نفربر داشتند.

* حمله شبانه به ستاد فرماندهی لشکر سه زرهی دشمن

با رسیدن روز نهم، نیروهای زرهی و پیاده عراقی، به‌مرور نه‌تنها از پل نو گذشتند و وارد خرمشهر شدند، بلکه موفق شدند خود را به محلات و نقاط مختلف شهر برسانند. در همان‌روز بود که نیروهای بعثی وارد خیابان معروف چهل‌متری شدند. طی روزهای اول درگیری، صمدی از بوشهر درخواست ۲۰۰ قبضه RPG7 کرده بود که این‌تسلیحات روز نهم یا دهم مهر به خرمشهر رسیدند. ناخداصمدی می‌گوید «از روزهای نهم و دهم مهر جبهه خرمشهر ناگهان آرام شد. چون نیروهای زمینی و هوانیروز و سپاه پاسداران موفق شده بودند جلوی پیشروی عراقی‌ها را در مناطقی چون دشت آزادگان و سوسنگرد بگیرند و حتی آن‌ها را تا پشت مرزهای خودشان عقب برانند. مردم سوسنگرد با همکاری هوانیروز در هشتم مهر دشمن را از شهر خود بیرون راندند.» (صفحه ۱۷۵)

صمدی روز دوازدهم مهر، را یکی از خون‌بارترین روزها برای گردان تکاوران می‌خوانَد. چون شش تا هفت‌شهید دادند. با این‌حال، نیروهای عراقی که تا حوالی بندرگاه خرمشهر پیش آمده بودند، ناچار به عقب‌نشینی تا پل نو شدند. در آن‌روز همچنین ترکش یک‌خمپاره، زیر چشم چپ ناخداصمدی را شکافت. چند روز بعد نیز ترکشی دیگر، ماهیچه پایش را جراحت دادمقر ستاد فرماندهی لشکر سه زرهی عراق، بالای سد عرایض و پشت پل نو بود که به‌شکل خاکریزهای دایره‌شکل تاسیس شده بود. فرماندهان گردان تکاوران پیشنهاد یک‌حمله شبانه به این‌ستاد را داشتند که نیروهای سپاه هم برای همکاری در این‌عملیات، اعلام آمادگی و تمایل کردند. ناخداصمدی نیز از این‌مساله استقبال کرد. اما می‌گوید برادران سپاه نتوانستند در این‌حمله که زمانش شب ۱۳ مهر بود، شرکت کنند. تکاورها از شب قبلِ ۱۲ مهر، در اطراف گمرک خرمشهر با نیروهای دشمن درگیر بودند و بخش زیادی از گمرک به تصرف طرف مقابل درآمده بود. این‌درگیری‌ها یک‌روز و نیم ادامه داشت و صمدی روز دوازدهم مهر، را یکی از خون‌بارترین روزها برای گردان تکاوران می‌خوانَد. چون شش تا هفت‌شهید دادند. با این‌حال، نیروهای عراقی که تا حوالی بندرگاه خرمشهر پیش آمده بودند، ناچار به عقب‌نشینی تا پل نو شدند. در آن‌روز همچنین ترکش یک‌خمپاره، زیر چشم چپ ناخداصمدی را شکافت. چند روز بعد نیز ترکشی دیگر، ماهیچه پایش را جراحت داد.

به این‌ترتیب با رسیدن شامگاه ۱۲ مهر، حدود ۳۰۰ تکاور در عملیات حمله به ستاد فرماندهی لشکر سه زرهی شرکت کردند. روایت ناخداصمدی از این‌حمله این‌گونه است که نیروهای دشمن در سنگرهای خود خواب بودند و به‌هیچ‌وجه انتظار حمله از طرف نیروهای ایرانی را نداشتند. به همین‌علت شدیدا غافلگیر شده و ضمن ترک منطقه، حدود ۴ کیلومتر عقب‌نشینی کردند.

ناخداصمدی روز ۱۴ مهر سیدمجتبی هاشمی و گروهش را به‌سمت مقر دشمن فرستاد که در نتیجه هاشمی و نیروهایش ۲ تریلی غنیمت جنگی آوردند.

* مقاومت شکسته می‌شود

طی روزهای ۱۵ و ۱۶ و ۱۷ دشمن مقاومت تکاورها و نیروهای مردمی را در جاده خرمشهر به شلمچه، به‌ویژه پل نو شکست، وارد دروازه خرمشهر شد و تا مسجد نو پیشروی کرد. صمدی می‌گوید تعداد نیروی زرهی دشمن در آن‌روز باورکردنی نبود. توپخانه پشتیبان بعثی‌ها هم امان‌ نیروهای ایرانی را بریده بود. نیروهای دشمن پس از ۲۴ تا ۴۸ ساعت حضور در خرمشهر، با نیروهای تازه نفس تعویض می‌شدند. در چنین‌وضعیت و فشار شدیدی، صمدی بارها به ستاد عملیات جنوب فشار آورد برای نجات خرمشهر، نیروی تازه نفس و به‌خصوص آتش پشتیبانی بفرستند. او در این‌باره در کتاب خاطراتش می‌گوید «نمی‌دانم چرا کسی به تقاضایم گوش نداد. بارها قول دادند.»

با رسیدن روز ۱۸ مهر، دشمن در مناطق مختلف خرمشهر پراکنده شده، و فشار اصلی خود را بر پادگان دژ گذاشته بود. ۱۹ مهر هم نیروهای عراقی روی رودخانه کارون پل زده و خود را به تلمبه‌خانه مارد رساندند. تا آن‌لحظه، جاده اهواز_آبادان به اشغال دشمن درآمده و چندزن پرستار ایرانی نیز اسیر شده بودند.

روز ۲۰ مهر، درگیری‌های شدیدی در محور جاده شلمچه، راه‌آهن، کشتارگاه‌ و گمرک صورت گرفت. درگیری در کوی طالقانی هم تا شب آن‌روز ادامه پیدا کرد و نیروهای صمدی موفق شدند هرطور شده دشمن را کمی عقب برانند. صمدی می‌گوید در آن‌برهه، هنوز بعضی از مردم در برخی کوچه‌ها و خانه‌های خرمشهر زندگی می‌کردند و نیروهای مدافع بارها از طریق بلندگوی مسجدجامع اعلام کردند «مردم شهر را ترک کنند!» با رسیدن شامگاه ۲۰ مهر، نیروهای دشمن با یک‌لشکر تقویت‌شده پیشروی رده و بخش دیگری از شهر را اشغال کردند. این‌پیشروی در روزهای ۲۱ و ۲۲ مهر هم ادامه پیدا کرد و فشار بر تکاورها و معدود نیروهای مردمی باقی‌مانده بیشتر شد. از روز بیستم به بعد، مدافعان خرمشهر فقط با ۵۰ درصد استعداد و تجهیزات به مقاومت مشغول بودند.

۲۳ مهر یک‌گردان تکاور به فرماندهی ناخدا داریوش ضرغامی از منجیل به آبادان رفت و قرار شد جایگزین گردان یکم تکاوران در خرمشهر شود. ناخدا ضرغامی ۲۷۰ تکاور همراه خود داشت و نیروهایش با بخشی از گردان آسیب‌دیده یکم تکاوران جابه‌جا شد. این‌نیروها برای استراحت به ماهشهر رفتند. اما ناخداصمدی و افسر عملیاتش ناخدا ابوطالب ضربعلیان در خرمشهر ماندند. ناخدا ضرغامی در درگیری‌های خرمشهر، بر اثر انفجار نارنجک به شدت مجروح شد. او با بدنی مجروح کنار نیروهایش ماند و به مقاومت ادامه داد.

* روز بیست و سوم؛ مدافع چندانی باقی نمانده!

روز ۲۳ مهر دشمن به جاده آبادان_ماهشهر رسید و جاده را اشغال کرد. ناخداصمدی می‌گوید عده‌ای چون دفاع از شهر را بی‌فایده می‌دانستند، خرمشهر را رها کرده و رفتند و شهر دیگر مدافع چندانی نداشت. راوی «تکاوران دریایی در خرمشهر» در این‌بخش از خاطرات خود، ضمن ابراز تاسف، روایت می‌کند چندتن از تکاوران نیز در آن‌مقطع جا زده و صحنه مقاومت را ترک کرده و از خدمت گریختند. تعداد بسیار کم بوده و به‌قول ناخداصمدی به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسیده است. او برخی از این‌تکاوران را، خود اخراج کرد چون وضعیت روحی خرابی داشته و روحیه مدافعان را تضعیف می‌کردند.

راوی «تکاوران دریایی در خرمشهر» در این‌بخش از خاطرات خود، ضمن ابراز تاسف، روایت می‌کند چندتن از تکاوران نیز در آن‌مقطع جا زده و صحنه مقاومت را ترک کرده و از خدمت گریختند. تعداد بسیار کم بوده و به‌قول ناخداصمدی به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسیده است. او برخی از این‌تکاوران را، خود اخراج کرد چون وضعیت روحی خرابی داشته و روحیه مدافعان را تضعیف می‌کردندسقوط کامل پادگان دژ خرمشهر نیز اتفاق تلخی است که روز ۲۳ مهر رخ داد. گردان یکم تکاوران نیروی دریایی تا آن‌روز، ۳۸ شهید، ۹۱ مجروح و ۸ مفقود یا فراری داشت.

* سرازیرشدن تیپ زرهی و پنج‌گردان کماندویی عراق به خرمشهر

ناخداصمدی روایت می‌کند ۲۴ مهر حجم آتش دشمن چنان سنگین بود که تردد در خیابان‌ها و کوچه‌های خرمشهر ممکن نبود. آن‌روز اوج درگیری ارتش عراق با نیروهای مدافع ایرانی در خیابان چهل‌متری بود. در همان‌روز یک‌تیپ زرهی به تیپ‌های هجومی دشمن به خرمشهر افزوده شد. این‌یگان تیپ شش زرهی بود. با این‌حال، تکاوران گردان یکم، تعداد ۹ تانک و حدود ۱۲ نفربر را با RPG7 هدف قرار داده و منفجر کردند. در نتیجه دشمن ناچار شد دستور تخلیه تانک‌های خود را از برخی خیابان‌های خرمشهر صادر کند. در همان‌روز دشمن به‌جای نیروهای زرهی، پنج‌گردان کماندویی وارد خرمشهر کرد و بیش از ۲۰ نفر از تکاوران مدافع، زخمی یا شهید شدند.

* شکار تانک‌ها ضمن عقب‌نشینی گام به گام

طی روزهای ۲۵ تا ۳۰ مهر تکاورها و نیروهای مردمی به گروه‌های ۳ تا ۵ نفره تقسیم شدند و شروع به شکار تانک‌های دشمن کردند. تا آن‌مقطع، بخش دیگری از خرمشهر سقوط کرده و به دست دشمن افتاده بود. همچنین جنگ شدیدی در محلات کشتارگاه، راه‌آهن، بندر گمرک، خیابان چهل‌متری، اطراف فرمانداری،‌ کوی طالقانی و خیابان کمربندی در جریان بود. در ادامه شرایطی پیش آمد که صمدی تصمیم گرفت پل خرمشهر به آبادان را منفجر کند تا دشمن نتواند به‌سادگی از پل عبور کرده و خود را به آبادان برساند. اما مقامات ستاد عملیات جنوب، اجازه تخریب پل را ندادند.

طی ۵ روز یادشده، دیگر نفرات چندانی بین گروه مدافعان خرمشهر باقی نمانده بود و ایرانی‌ها گام‌به‌گام عقب می‌نشستند.

* قطع پشتیبانی و خروج زنان و دختران پرستار از شهر

پس از روز ۳۰ مهر، عراق به‌شدت پل خرمشهر را زیر آتش منحنی گرفت تا هیچ‌تدارکات و مهماتی به مدافعان شهر نرسد. به‌خاطر مداومت این‌آتش، پشتیبانی از تکاوران قطع شد و زنان و دختران پرستار و امدادگر که در مسجد جامع حضور داشتند، با اصرار و پافشاری تکاوران، شهر را ترک کردند. به این‌ترتیب مسجدجامع نیز مانند روزهای اول دفاع، جای امنی برای مدافعان نبود. تکاوران و مدافعان انگشت‌شمار شهر، طی روزهای اول تا سوم آبان فقط بر خیابان ساحلی خرمشهر تسلط داشتند که این‌نقطه نیز، زیر آتش شدید دشمن قرار داشت.

* صدور دستور عقب‌نشینی و ترک خرمشهر

بعدازظهر روز سوم آبان سرهنگ حسین حسنی‌سعدی با بی‌سیم به ناخداصمدی دستور داد خرمشهر را تخلیه و به آبادان عقب‌نشینی کند. ارتباط صمدی با آبادان برای حدود سه‌روز قطع شده بود و هیچ‌رفت ‌و آمدی از طریق پل خرمشهر_آبادان صورت نمی‌گرفت. به این‌ترتیب این‌سوال پیش آمد که عقب‌نشینی چگونه باید انجام شود؟ تعداد تکاوران و مدافعان مردم شهر در آن‌روز کمتر از ۳۰۰ تن بود و بنا شد برای عقب‌نشینی و خروجشان از خرمشهر از قایق‌هایی که از عقب اعزام می‌شدند، استفاده شود. ناخدا هوشنگ صمدی با ۶۰۰ تکاور وارد خرمشهر شده بود و حالا می‌خواست با دادن ۷۶ شهید و ۳۰۰ زخمی، شهر را ترک کند. از گردان ۲۷۰ نفره ناخدا داریوش ضرغامی هم تنها ۱۷ تن به جا مانده بود.

آخرین‌اقدام ناخداصمدی پیش از ترک خرمشهر تنهامانده، چنین بود: «بی‌سیم را خرد کردیم، ماشین‌مان را آتش زدیم و آماده ترک شهر شدیم. من و ناخدا ضربعلیان آخرین نفراتی بودیم که خرمشهر را ترک می‌کردیم.»ناخداصمدی در کتاب خاطراتش روایت می‌کند از غروب آفتاب تا حدود ساعت ۱۲ نیمه‌شب با مدافعان باقی‌مانده در شهر صحبت کرد تا راضی به عقب‌نشینی شدند. ۲ فروند قایق ۸ نفره برای انتقال تکاوران و نیروهای مردمی اعزام شده و طبق تخمین ناخداصمدی، حدود ۵۰۰ تن با قایق به ساحل امن تخلیه شدند. (دریادار امروز) حبیب‌الله سیاری و افراد دسته‌اش هم با شنا از خرمشهر بیرون رفتند. زیادی جمعیت استفاده‌کننده از قایق‌ها باعث شد یکی از آن‌ها غرق شود و قایق دیگر هم پس از چندبار رفت و برگشت به ساحل امن، برنگشت. درنتیجه صمدی به لنجی که کنار ساحل بسته بود، متوسل شد و برای جابه‌جایی تعدادی از مدافعان به‌جامانده به ساحل شرقی کارون از آن استفاده کرد.

آخرین‌اقدام ناخداصمدی پیش از ترک خرمشهر تنهامانده، چنین بود: «بی‌سیم را خرد کردیم، ماشین‌مان را آتش زدیم و آماده ترک شهر شدیم. من و ناخدا ضربعلیان آخرین نفراتی بودیم که خرمشهر را ترک می‌کردیم.» (صفحه ۲۴۵)

نیروهای متجاوز بعثی، روز ۷ آبان ۱۳۵۹ پل خرمشهر را منفجر کردند تا نیروهای ایرانی نتوانند از آن عبور کرده و وارد خرمشهر شوند.

برچسب‌ها