میرزا مهدی اصفهانی در «صوارم العقلیه» اشاره کرده یک پندار نادرست شیخ احمد احسائی باعث شد تا باب تاویل برای هر زندیقی باز شود. به باور او، شیخ احمد فلسفه نمی‌دانست اما رویکردی فلسفی داشت.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: میرزا مهدی اصفهانی (درگذشته به سال ۱۳۲۵ هجری شمسی) بنیانگذار مکتبی در خراسان و حوزه علمیه مشهد است که بعدها توسط شاگردانش به نام‌هایی چون «مکتب معارف خراسان» و «مکتب تفکیک» نامگذاری شد. این مکتب تمایز و تفکیکی میان آموزه‌های فلسفه و عرفان و نظام معرفت‌شناسی دین قائل می‌شود و به نحوی می‌توان اعضای این مکتب را متکلمان ضد فلسفه عصر جدید نامید. اما میرزا مهدی اصفهانی که بود و چه کرد؟

از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارف خراسان

میرزا مهدی اصفهانی در اصفهان و نجف اشرف درس خواند و طریق سیر و سلوک را آغاز کرد. از جمله اساتید او در نجف آیات عظام آخوند خراسانی، سیداسماعیل صدر و سیدمحمد کاظم یزدی بودند. نویسنده کتاب «میرزا مهدی اصفهانی: از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارف خراسان» اعتقاد دارد که آیت‌الله سید اسماعیل صدر پدر روحانی میرزا مهدی اصفهانی است و ایشان اصلی‌ترین جایگاه را در پرورش فکری این متکلم تأثیرگذار داشته است. میرزای اصفهانی در دوازده سالگی به کربلا می‌رود و ذیل سرپرستی ایشان قرار می‌گیرد. این حضور زمانی است که سید اسماعیل صدر از سامرا به کربلا نقل مکان کرد و حوزه سامرا از هم پاشید. از همان سنین نوجوانی، مرحوم سید اسماعیل صدر میرزا مهدی اصفهانی را وارد حلقه سلوکی مکتب سامرا و رویکرد معنوی ملافتحعلی سلطان آبادی کرد. پس از آن، او را به نجف برای شرکت در درس آخوند خراسانی فرستاد.

آنجا میرزا مهدی اصفهانی با مکتب سلوکی نجف آشنا و به حلقه سلوکی مرحوم شیخ محمد بهاری و مرحوم سید احمد کربلایی وارد شد که هر دوی این شخصیت‌ها از بزرگ‌ترین شاگردان مرحوم ملاحسینقلی همدانی بودند و مسیر دیگری را نسبت به مکتب سلوکی سامرا داشتند. یکی از ویژگی‌های بزرگان اصلی مکتب سلوکی نجف توجه به عرفان در سیر و سلوک بود. سید اسماعیل صدر از ورود میرزا به مکتب سلوکی نجف ناراضی بود. به همین دلیل، او را برای شرکت در درس میرزا محمدتقی شیرازی به سامرا فرستاد. پس از چندین سال، میرزا مهدی اصفهانی به اجتهاد رسید و سید اسماعیل صدر او را به نجف و نزد مرحوم نائینی (صاحب کتاب شریف تنبیه الامه و تنزیه المله» برد و راهنمایی آخرین مرحله تحصیل او نیز توسط سید اسماعیل صدر رقم خورد. روایت است که او در ۳۰ سالگی به دیدار حضرت حجت بن الحسن امام زمان (عج) نائل شده و ایشان بدو فرموده‌اند که طلب علم غیر از اهل بیت مساوی با انکار ماست. از اینجا تحول فکری میرزا رقم می‌خورد.

میرزا مهدی اصفهانی و چند نفر دیگر پنج سال نزد میرزای نائینی دروس خصوصی داشتند و پس از آن درس عمومی‌اش آغاز می‌شود. پس از طی مراحل علمی نزد نائینی، به پیشنهاد استادش به مشهد سفر می‌کند. میرزا مهدی اصفهانی هم از نظر علمی تحت ‎تأثیر مکتب سامرا و هم از نظر سلوک معنوی تحت تأثیر این مکتب بود. حتی زمانی که در مشهد مکتب جدیدی را پایه ریزی کرد خودش را ادامه دهنده راه شیخ انصاری می‌دانست. شیخ انصاری نیز منبع اصلی مکتب اصولی سامرا بوده است.

رساله «الصوارم العقلیة» نقدهایی است که میرزا مهدی اصفهانی بر شیخ احمد احسائی وارد دانسته است. مروری بر این رساله به اندازه خود، در شناخت تطبیقی آرا این دو شخصیت فکری کارگشاست از میان مشهورترین شاگردان میرزا مهدی اصفهانی در حوزه علمیه مشهد می‌توان به چهره‌هایی چون آیات عظام سیدصدرالدین صدر، سیدعلی سیستانی، شیخ حسین وحید (آیت‌الله وحید خراسانی)، مجتبی قزوینی و دیگر اشخاصی چون شیخ محمود ذاکرزاده تولایی (حلبی)، حسنعلی مروارید، محمدتقی شریعتی، محمدباقر ملکی میانجی، میرزا جوادآقا تهرانی و… اشاره کرد.

برخی تحلیل کرده‌اند که میرزا مهدی اصفهانی نوآوری‌های بسیاری در معرفت‌شناسی دینی داشته است. از جمله ایده‌های او را «معرفت بدون احاطه» یا «معرفت محاطی» در بحث معرفت خداوند بیان کرده‌اند. بحث «علم مستقل از معلوم» نیز به او نسبت داده شده که به باور بسیاری یکی از کلیدهای فهم رابطه خدا با مخلوقات است و در منابع تاریخ تمدن اسلامی کمتر مباحثی در این موضوع به چشم می‌خورد. یکی از نقدهای بزرگ اساسی او بر فرضیه ضرورت پیشین علت و معلولی است که امکان پویایی و زایش حقایق جدید در جهان را می‌گیرد. او با تذکر به وجود جوهری مستقل به عنوان «رأی» یا انتخاب موجودات مختار توضیحی نو آورانه از پویایی جهان ارائه می‌دهد که با حاکمیت مطلق خداوند نیز در تضاد نیست.

اینجا مجال بیشتری درباره توضیح پیرامون میرزا مهدی اصفهانی نداریم. هرچند به میرزا نقدهای بسیاری را وارد کرده‌اند، اما او متفکری تأثیرگذار بود و شاگردانش اتفاقات مهمی را در حوزه‌های علمیه موجب شدند. میرزا مهدی اصفهانی در کتابی به نام «صوارم العقلیه» که نسخه خطی آن در آستان قدس رضوی موجود است نقدهای مهمی را بر شیخ احمد احسائی، پیشوای شیخیه که او هم ادعای نقد فلسفه بویژه فلسفه صدرایی را داشت (در این پرونده یکی از نقدهای او بر صدرالمتالهین را منتشر کردیم) وارد کرده و اشاره می‌کند که علیرغم ادعای نقد پیشوای شیخی‌ها از رویکرد فلسفی استفاده کرده هرچند که به فلسفه به طور کامل آگاهی نداشته است.

مقداد نبوی رضوی بر اساس این رساله متن مهمی به نام «مکتب شیخیه در نگاه مکتب معارف خراسان» را نوشت و منتشر کرد که نقد میرزا بر شیخ از این کتاب انتخاب شده است. این کتاب اهمیت بسیاری دارد و در پروژه مقداد نبوی است. عمده پژوهش‌های نبوی درباره بابیت و بهایت است و میرزا مهدی اصفهانی نیز در صوارم العقلیه عقاید شیخ احمد احسائی را مقدمه شروع ادعاهای باب و بها می‌داند که سخن درستی است. پیش از خواندن این نقد ابتدا به صورت مختصر با شیخ احمد احسائی و بعد چند کتاب مهم در این عرصه آشنا شوید.

مختصری درباره شیخ احمد احسائی

شیخ احمد احسائی به سال ۱۱۶۶ قمری در شهر احسا (در شرق عربستان سعودی) که بومیانش از قدیم به شیعه‌گری شهرت داشتند، متولد شد و بعدها تأثیر مهمی در جهان اسلام گذاشت. او مقدمات علوم را در احسا (گویا نزد پدرش) آغاز کرد و بعد برای کسب علوم بیشتر راه کربلا را در بر گرفت و در حوزه علمیه کهن این شهر نزد آیات وحید بهبهانی، سید علی طباطبایی، سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطا، تحصیل علوم شرعی را ادامه داد.

پس از سال‌ها طی طریق در راه کسب علوم قصد زیارت بارگاه حضرت ثامن‌الحجج را کرد و به همین منظور عراق عرب را ترک گفت و راه ایران را پیش گرفت و مدتی را در یزد ماند. پس از آن به مشهد رفت و این دوران مصادف بود با پادشاهی دومین پادشاه قاجار یعنی فتحعلی میرزا. شاه قاجار او را به تهران دعوت کرد و شیخ مدتی را در تهران ماند و پس از آن به دعوت حاکم کرمانشاه راهی این شهر شد. در کرمانشاه نیز مدتی زندگی کرد و مدام به عتبات نیز رفت و آمد داشت.

پس از مرگ حاکم کرمانشاه نیز دوباره عزم زیارت بارگاه حضرت ثامن‌الحجج امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) را کرد و در بازگشت نیز مدتی را در قزوین توقف نمود. در همین شهر مجلس مناظره‌ای میان او و ملأ محمدتقی برغانی، از بزرگان امامیه و مراجع تقلید، عمو و پدر همسر طاهره قرةالعین برقرار شد، مجلسی که در نهایت به تکفیر شیخ احمد احسایی انجامید. پس از ترور و شهادت ملامحمد تقی برغانی، هرچند که شایع شد چند نفر بابی به تحریک قرةالعین به این کار اقدام کردند، اما در نهایت عامل ترور خود را تسلیم کرد و گفت که شیخی است و به دلیل نقدهای ملأ بر شیخ او را ترور کرده است.

هنگام حضور شیخ احمد احسایی در یزد نیز طلبه‌ای به عنوان سید کاظم رشتی از جمله شاگردانش درآمد که پس از فوت شیخ جانشینش شد. شیخ به سال ۱۲۴۱ هجری قمری در مدینه درگذشت و قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

باید دانست که در مکتب معارفی میرزا مهدی اصفهانی اصل علیت که جایگاهی بنیادین در نظام فلسفی دارد مورد انتقاد جدی بوده و یکی از مهم‌ترین نادرستی‌های فلسفه که نتیجه‌های نادرست بسیاری را در پی دارد دانسته می‌شود. او همچنین در بحث «افلاک و نفوس فلکی» به دیدگاه‌هایی از شیخ احمد احسائی در بحث معراج جسمانی پیامبر اسلام، تجرد برخی فرشتگان، وحی و حقیقت جبرئیل و… نیز پرداخته و آنها را نادرست انگاری‌های دیگر او گفته است شیخ احمد تالیفات بسیاری دارد که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: «شرح کتاب عرشیه صدرالدین شیرازی»، «شرح کتاب مشاعر صدرالدین شیرازی» که شیخ در این دو کتاب به نقد آرا و افکار ملاصدرا و حکمت متعالیه پرداخته است. «حیاةالنفس فی حظیرة القدس»، «شرح الزیارة الجامعة الکبیرة»، «مختصر الرسالة الحیدریة فی فقه الصلوات الیومیة»، «الرسالة الخطابیة فی جواب بعض العارفین»، «دیوان مراثی شیخ احمد احسائی در رثاء حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه»، «رسالة فی اثبات المعاد الجسمانی»، «الفائدة فی کیفیة تنعم اهل الجنة و تألم اهل النار»، «رسالة فی جواب السید ابی‌الحسن الجیلانی»، «رسالة فی شرح حدیث حدوث الاسماء»، «رسالة فی جواب الملا کاظم بن علی‌نقی السمنانی»، «رسالة فی جواب بعض الاخوان عن مسألتین» و...

درباره شیخ چنین نوشته‌اند که او در محافل علمی و مذهبی ایران و عراق غوغایی راه انداخت و شیعیان در مواجهه با آرا او به چند دسته تقسیم شدند. شیخ در نشر معارف اسلامی کوشش می‌کرد و در فهم حدیث ذوق و سلیقه خاصی داشت، از دوستداران خاندان نبوت، زاهدی بی‌ریا و پرهیزکار، خداپرست و دانشمندی سخندان بود و به فلسفه یونان باستان، حکمت اشراق و عرفان با نظر و چشم دیگری می‌دید.

همچنین نوشته‌اند که پیروان او بیشتر از جمله کسانی بودند که از نقش فلسفه‌های اشراق و حکمت متعالیه در راه معرفت دینی به تنگ آمده بودند. شیخ بیشتر به اخبار توجه داشت و ضمن اینکه می‌گفت بهترین وسیله شفاعت به درگاه پروردگار چهارده معصوم (ع) هستند و بهترین راهنمایی رستگاری در دو جهان به کار بردن سخنان ائمه اطهار است. هرچند که او طریق اخباری را می‌پسندید اما وقتی برخی از اخبار با میزان عقلی و همچنین سلیقه او جور درنمی‌امد به ناچار راه تأویل را پیش می‌گرفت. در نهایت عقاید او در ایران، عراق، کویت، بحرین، هندوستان و پاکستان رواج پیدا کرد.

معرفی کتاب

نقد این شماره از کتاب «مکتب شیخیه در نگاه مکتب معارف خراسان» نوشته سیدمقداد نبوی رضوی روایت شده که برای نخستین بار سال ۱۳۹۶ توسط نشر نگاه معاصر با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، ۲۱۶ صفحه و بهای ۲۲ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

اما مقداد نبوی درباره میرزا مهدی اصفهانی کتاب «میرزا مهدی اصفهانی: از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارف خراسان» را نیز با انتشارات نگاه معاصر منتشر کرده است. این کتاب برای نخستین بار به سال ۱۳۹۷ در ۳۷۶ صفحه و بهای ۵۰ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

کتاب ۶ فصل دارد که عناوین آن به ترتیب عبارتند از «مکتب سامرا و بنیادهای فکری میرزا مهدی اصفهانی»، «جایگاه فقهی و اصولی میرزا مهدی اصفهانی»، «میرزا مهدی اصفهانی و راه درست در معرفت دینی»، «آثار سه‌گانه میرزا مهدی اصفهانی در مشهد»، «حاج شیخ محمود حلبی و آموزه‌های میرزا مهدی اصفهانی» و «جمع‌بندی و نتیجه‌گیری». نویسنده همچنین تصاویر و اسناد مهمی را از شاگردان میرزا مهدی، دست‌خط‌های او و همچنین اسناد مهمی هم از اساتید میرزا مهدی، مانند آیت‌الله سیداسماعیل صدر به مخاطبان عرضه کرده است.

همچنین کتاب مهم «احیاگر حوزه خراسان: گذری بر زندگانی و آثار حقایق‌آموز معارف وحیانی، مربی عالمان، فقیه اهل بیت، میرزا مهدی اصفهانی» نیز درباره زندگی، طریق سیر و سلوک و منظومه فکری میرزا مهدی اصفهانی توسط نشر آفاق منتشر شده است. این کتاب به اهتمام حسن طالبیان شریف، روح‌الله عربشاهی، محمد عربشاهی و حسین مفید و با مقدمه محمدرضا حکیمی برای نخستین بار به سال ۱۳۹۵ عرضه شد.

معرفی مکتوبات دیگری در زندگی و آثار میرزا مهدی اصفهانی

یکی از پژوهش‌های مهم درباره میرزا مهدی اصفهانی کتاب «معرفت‌شناسی در آثار میرزا مهدی اصفهانی» نوشته عباس شاه منصوری است. این کتاب سال ۱۳۹۸ با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، ۲۲۴ صفحه و بهای ۳۲ هزار تومان توسط انتشارات نگاه معاصر منتشر شد.

کتاب حاضر با موضوع شناخت، در فلسفه اسلامی با تاکید بر تفکر میرزا مهدی اصفهانی، تألیف شده و شامل سه فصل است. فصل اول معرفت‌شناسی خود بنیاد را تعریف می‌کند. در فصل دوم معرفت‌شناسی خدا نهاد تعریف می‌شود و می‌نویسد که میرزا مهدی اصفهانی برای توجه دادن به حقیقت علم، مخاطبین خود را به برخی مواقفی رجوع می‌دهد که در آن مواقف بهتر می‌توان تعالی علم و وصف‌ناپذیری‌اش را متذکر شد و می‌گوید آگاهی ما به چنین حکمی نشان از آن است که علم و آگاهی عدم چیزی غیر از معلوم و عالم بوده و در عرض هیچ‌کدام از این دو نیز قرار نمی‌گیرد. فصل آخر به نقد و بررسی آرا میرزا مهدی اختصاص دارد. نقد و بررسی روش میرزای اصفهانی، بیان نقدهای ناظر بر روش او و تحلیل این نقدها از جمله مباحث مطرح شده در این فصل است.

همچنین کتاب «اندیشه‌نامه فقیه اهل بیت آیت‌الله میرزامهدی اصفهانی (ره)» نیز که سال ۱۳۹۶ با شمارگان هزار نسخه، ۶۸۸ صفحه و بهای ۳۵ هزار تومان توسط مؤسسه معارف اهل بیت (ع) منتشر شد، منبع خوبی برای شناخت زندگی و آثار این متفکر است. زندگینامه دیگر کتاب «میرزای اصفهانی: شرحی از زندگانی عالم ربانی حضرت آیت‌الله میرزامهدی اصفهانی (خراسانی)» نوشته سینا صابری است که سال ۱۳۹۸ در ۱۰۸ صفحه و بهای ۱۵ هزار تومان توسط انتشارات کتاب شفا در مشهد منتشر شد.

نشر منیر نیز برخی از کتاب‌ها و مکتوبات میرزا مهدی اصفهانی مانند «ابواب الهدی» را هم به زبان عربی و هم ترجمه آن منتشر کرده است. ترجمه این کتاب به قلم حسن مفید انجام شده و وی مقدمه‌ای نیز بر کتاب نگاشته است. می‌توان این کتاب را مانیفست منتقدان فلسفه و عرفان دانست. میرزا مهدی اصفهانی در این کتاب تحلیل کرده که اساس و پایه فلسفه و تصوف بر علوم بشری است و بنابراین ما را به معرفت چندانی نمی‌رساند، چرا که در علوم بشری احتمال سهو و لغزش بسیار است. میرزا در این کتاب به نقد علوم بشری پرداخته و معارف الهی را تشریح می‌کند. بنابراین «ابواب الهدی» هم کتاب بسیار مهمی است و در شناخت منظومه فکری میرزا کمک بسیار شایانی به مخاطبان می‌کند.

نقد صوارم العقلیه از شیخ احمد احسائی به روایت مقداد نبوی رضوی

رساله «الصوارم العقلیة» نقدهایی است که میرزا مهدی اصفهانی بر شیخ احمد احسائی وارد دانسته است. مروری بر این رساله به اندازه خود، در شناخت تطبیقی آرا این دو شخصیت فکری کارگشاست. نگاه انتقادی میرزا مهدی اصفهانی را در سه بخش می‌توان در نظر داشت: همراهی شیخ احمد احسائی با برخی دیدگاه‌های مبنایی در اندیشه فلسفی، هم نظری او با برخی مؤلفه‌های اساسی در اندیشه عرفانی و سرانجام نادرستی رویکرد تأویلی او در برداشت از روایات.

میرزا مهدی اصفهانی در ابتدای رساله الصوارم العقلیة، ضمن ادعا در کم بهرگی شیخ احمد احسائی از کلام، فلسفه، عرفان و ادبیات عرب، به تفسیرهای او از مفهوم‌هایی چون «ماده»، «صورت»، «وجود» و «ماهیت» پرداخته و پس از آن، دیدگاه او در منسوب دانستن اصل و اساس حکمت به رسولان الهی را نادرست گفته و او را در باور به «نظام علی و معلولی»، «قدم فیض خداوند»، «قدم عالم» و «افلاک و نفوس فلکی» مانند فیلسوفان دانسته است.

باید دانست که در مکتب معارفی میرزا مهدی اصفهانی اصل علیت که جایگاهی بنیادین در نظام فلسفی دارد مورد انتقاد جدی بوده و یکی از مهم‌ترین نادرستی‌های فلسفه که نتیجه‌های نادرست بسیاری را در پی دارد دانسته می‌شود. او همچنین در بحث «افلاک و نفوس فلکی» به دیدگاه‌هایی از شیخ احمد احسائی در بحث معراج جسمانی پیامبر اسلام، تجرد برخی فرشتگان، وحی و حقیقت جبرئیل و… نیز پرداخته و آنها را نادرست انگاری‌های دیگر او گفته است. میرزا مهدی اصفهانی برای اثبات ادعای خود در همراهی شیخ احمد احسائی با آموزه‌های بنیادین عرفان، پس از آوردن نگاهش به «اصحاب فناء» که «در عین برخورداری از حال جمع (کثرت)، در بحار تفرید مستهلک‌اند» به رویکردش نسبت به مفهوم‌هایی چون فناء، شناخت نفس و شناخت رب، توحید و معرفت خداوند، وحدت بحت، مجهول بودن مطلق خداوند، توحید افعالی، اسماً الله و… پرداخته و بر آن شده که او به «یکسانی وجود با خداوند» باور داشت.

وی در این بخش بحث «معرفة الله» را که در نگاهش، بر اساس روایات شیعی، «صنع خداوند و انعام و اکرام پیوسته‌اش بر بندگان است» آورده و آن را با دیدگاه عرفانی شیخ احمد احسائی درباره مجهول بودن مطلق خداوند ناهمسان دانسته است.

بخش سوم نقدهای میرزا مهدی اصفهانی بر شیخ احمد احسائی دعوی‌اش بر اشتباه بنیادین او در فهم روایات امامان شیعیان است، چرا که مدعی است او با درک نادرستی که از برخی روایات داشت برای کلام عرب هفتاد «معنی» می‌پنداشت که تنها یکی از آنها در دسترس اهل لغت عرب بوده است. بر همین اساس، چون خود را صاحب قوه درک آن معانی پوشیده می‌دانست، در رویارویی با روایات امامان به تاویل‌های نادرست می‌پرداخت و چنان می‌پنداشت که معانی گوناگون کلام را حاصل کرده است.

میرزا مهدی اصفهانی در این بخش از نقد خود، روایاتی را که در این سیرت تاویلی مورد استناد شیخ احمد احسائی بوده‌اند، آورده و بر آن است که آن روایات آشکارا گویای آنند که در توجه به سخنان امامان در نظر داشتن «توریه» و «معاریض» جایگاهی بنیادین دارد. در توریه دروغ جایگزین راست نمی‌شود اما در واقع، به مخاطب هم پاسخی داده نشده است. آگاهی از معاریض کلام امامان نیز چنان می‌نماید که ایشان با توجه به ویژگی‌های مختلف مخاطبان خود، آن هم تنها در امور «موسعه» (وسعت یافته: مستحبات و مکروهات و مباحات عقلی و شرعی) و نه حلال‌ها و حرام‌ها، «وجه‌» های مختلفی از یک موضوع و نه «معانی گوناگون» آن را به دست می‌دادند.

بخش سوم نقدهای میرزا مهدی اصفهانی بر شیخ احمد احسائی دعوی‌اش بر اشتباه بنیادین او در فهم روایات امامان شیعیان است، چرا که مدعی است او با درک نادرستی که از برخی روایات داشت برای کلام عرب هفتاد «معنی» می‌پنداشت که تنها یکی از آنها در دسترس اهل لغت عرب بوده است. بر همین اساس، چون خود را صاحب قوه درک آن معانی پوشیده می‌دانست، در رویارویی با روایات امامان به تاویل‌های نادرست می‌پرداخت و چنان می‌پنداشت که معانی گوناگون کلام را حاصل کرده است در نگاه میرزا مهدی اصفهانی، این پندار نادرست شیخ احمد احسائی «باب تأویل» را برای هر زندیقی باز کرد و سبب شد تا دعوت بابی و آثار بعدش چون دعوی نسخ اسلام و سپس ظهور آئین بهایی رخ دهند. باید دانست که میرزا مهدی اصفهانی این بحث را به گونه‌ای مبسوط در رساله «المواهب السنیة و العنایات الرضویة فی المعاریض و التوریه» به دست داده است. جایگاه این رساله در شکل بخشیدن به دیدگاه‌های فقیه و مرجع تقلید برجسته‌ای چون حاج سید علی حسینی سیستانی تا آنجاست که میرزا مهدی اصفهانی در کنار میرزا محمد حسین نائینی و حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی یکی از سه منبع اصلی اندیشه‌های فقهی و اصولی او دانسته شده است. این میان، آنچه از سخنان شیخ احمد احسائی درباره راه «وصول به طریق اهل حق» مورد توجه میرزا مهدی اصفهانی قرار گرفته نیز مهم می‌نماید، چرا که در نگاه او راه معرفت خداوند در مراتب هفت گانه توحید خداوند، معرفت معانی توحید، معرفت ابواب توحید، معرفت امام، معرفت ارکان امام، معرفت نقباء امام و معرفت نجباء امام است. شاید بتوان گفت که این سخن نگاه او در انحصار راه جویی درست به بهره‌مندی از نجباء و نقباء و ارکان در رسیدن به معرفت امام و معرفت توحید را گویاست. شیخ احمد احسائی برای خود مقام معنوی بلندی باور داشت و در نگاه پیروانش نیز در میان نقباء بود. این باور مانند رویکرد تأویلی یادشده، جایگاهی بنیادین در شکل گیری اندیشه‌های سید علی محمد باب داشت.

شاید بتوان گفت وسعت پیامدهای نامیمون ناشی از دعوت سید علی محمد باب و میرزا حسینعلی بهاءالله که در نگاه میرزا مهدی اصفهانی از نادرست انگاری‌های شیخ احمد احسائی سرچشمه گرفت سبب شده که وی در رساله الصوارم العقلیة گاه به تندی بر او تاخته و با ویژگی‌هایی چون «اعرابی» و «جاهل» یادش کرده است.

شیخ محمود حلبی که از شاگردان برجسته میرزا مهدی اصفهانی در مشهد بود و با دستور او نقد منظم و پیوسته آئین بهائی را آغاز کرد در سال‌های نخست اقامت خود در تهران و آغاز کوشش‌هایش در آن شهر، درس‌هایی در نقد باورهای شیخ احمد احسائی و حاج سید کاظم رشتی داشت که در آنها این بخش از باور ایشان درباره مقام‌های معنوی بلندشان را به گونه‌ای مبسوط بررسی کرده است.

یک مورد از بی‌بهره‌گی شیخ احمد احسائی از فلسفه

آنچه میرزا مهدی اصفهانی در ابتدای رساله خود بدان پرداخته، این دعوی است که شیخ احمد احسائی از دانش فلسفه بهره‌ای نداشت و نسبت به اصطلاحات علمی ناآگاه بود. وی برای اثبات سخن خود برخی عبارات او و استدلال‌هایش را – که بر پایه قیاس‌های تمثیلی (سست‌ترین نوع قیاس) می‌داند – آورده است:

«وإلا لم تکن الأسباب أسبابا و لیس ذلک لعجر فی القدرة و لکن لعجر فی المقدور عن قبوله الإیجاد بغیرها کما جعل علة الشیء من الأجسام المادة و الصورة فلا یمکن إیجاد جسم مادی بلا مادة و صورة و ذلک لعجز المصنوع عن قبول الوجود بدون ذلک.» (شیخ احمد احسائی: رساله در عصمت و رجعت)

مضمون سخن او بدین قرار است: وگرنه اسباب اسباب نشدند و آن به سبب ناتوانی در قدرت نیست اما به سبب ناتوانی در مقدور از پذیرش ایجاد شدن به غیر آنهاست، همان گونه که علت ایجاد اجسام را ماده و صورت قرار داده، پس ایجاد جسم مادی بدون ماده و صورت شدنی نیست و آن به سبب ناتوانی مصنوع از پذیرش وجود بدون آن است.

وی در ادامه چنین گفته: «ویستحیل قبول الإیجاد بدون قابل و المادة و الصورة علنان و الفعل العلة الفاعلیة و بالجمله لیس هذا محل بیان هذه المسالة.» آشکار است که شیخ احمد احسانی در این دو گفتار ماده و صورت را، همچون فیلسوفان، در زمره‌ی علل تحقق اجسام دانسته است. باید گفت سخن او بیان ناقصی از دیدگاه فیلسوفان است که هر پدیده‌ی جسمانی را بر علل اربعه مبتنی می‌دانند: علت مادی، علت صوری، علت فاعلی و علت غایی، از این روست که در نگاه میرزا مهدی اصفهانی، او در این زمینه یک دنباله روی ناقص از فیلسوفان داشته است. این در حالی ست که نقدهای استواری برپایهی آموزه‌های کتاب و عترت علیهم السلام بر این تحلیل فیلسوفان درباره ی واقعیت پیدا کردن اجسام در میان است که در جای خود باید ن پرداخته شود.

***

برای مطالعه دیگر مطالب پرونده «مواجهات و جدل‌های فلسفی» به این نشانی بروید.