باید سعی کنیم تا جایی که امکان دارد اختلافاتمان را کمتر کنیم. باید کسانی که صلاحیت بحث دارند در مجالس دوستانه‌، منصفانه و به دور از تعصب بنشینند و گفت‌وگو کنند.

به گزارش خبرنگار مهر، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمی‌گذارند، زمین‌های فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بی‌ثمر بودن دادخواهی‌اش به مسجد پیامبر رفت و خطبه‌ای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را به‌خاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.

خطبه فدکیه مجموعه‌ای از معارف ناب در زمینه‌های خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.

آن‌چه پیش رو دارید قسمت چهل و چهارم از سخنان مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کرده‌اند:

حد نصاب وحدت

هفته وحدت فرصتی است برای این‌که همه طوایف مسلمین ارتباط بیشتری با همدیگر پیدا کنند با این‌که بیش از سی‌سال است این مسأله مطرح شده و هر سال مراسمی به این مناسبت برگزار می‌شود اما هنوز راجع به مفهوم وحدت اسلامی کم‌وبیش ابهام‌هایی وجود دارد. برخی افراد گمان می‌کنند منظور از وحدت این است که مذاهب کلامی و مذاهب فقهی همه طوایف مسلمان یکی شوند و در عمل از یک فتوا تقلید کنند. چنین انتظاری خیلی دور از واقعیت است.

سوابق ذهنی انسان در فهم او و بعد هم در رفتار او تأثیر دارد. پس منظور از وحدت این نیست که اعتقادات، اعمال، رفتار و فتاوایِ همه، یکی شود؛ بلکه وحدت و اتحاد مفهومی تشکیکی و دارای مراتب است. یک مرتبه‌ای از این وحدت برای همه لازم است و قطعاً باید رعایت شود وگرنه به ضرر اسلام تمام خواهد شد و فقط دشمنان اسلام نفع خواهند برد و آن اختلافاتی است که باعث می‌شود مسلمانان رودرروی هم قرار گیرند، به همدیگر بدگویی کنند و بینشان دشمنی ایجاد شود.

همه مسلمانان باید برای رسیدن به وحدتی که مانع از این قبیل اختلافات شود تلاش کنند به طوری‌که عملاً به همدیگر احترام بگذارند و برای هر مسلمانی مرزی قائل باشند که در حوزه کار خود، عقاید خودش را داشته باشد و به فقه خودش عمل کند. شبیه اختلافاتی که در میان شیعیان در عمل به فتاوای مراجعشان وجود دارد.

آیا وقتی ما می‌گوئیم: شیعیان باید وحدت داشته باشند، معنایش این است که همه باید مقلد یک مرجع شوند؟! شبیه به این راه‌کار باید در بین مسلمانان اجرا شود. در بین مسلمانان بیشتر، اختلافاتِ فقهی معروف است. چهار مذهب فقهی معروف اهل‌سنت عبارت‌اند از شافعی، مالکی، حنفی و حنبلی که تابع چهار نفر از علمای بزرگشان هستند و به اسم آن‌ها معروف‌اند.

گویا هر کدام از این‌ها مقلد یک مرجعی هستند و به فتوای او عمل می‌کنند. در این صورت می‌توانیم بگوییم: شما اعمال‌تان را طبق فتوای مرجع خودتان انجام دهید، ما هم اعمالمان را طبق فتوای مرجع خودمان انجام می‌دهیم. وحدت در این مقام اقتضا می‌کند که رفتار ما با سایر مسلمانان طوری باشد که همدیگر را به رسمیت بشناسیم و اختلاف در بعضی اعتقادات کلامی یا در بعضی از فتاوای فقهی باعث نشود که همدیگر را تکفیر کنیم. در مقابل این طرز فکر، فکر نادری هست که به «تکفیری» معروف است. معتقدان به این رویکرد می‌گویند: «فقط ما مسلمان واقعی هستیم و بقیه همه کافرند و خونشان حلال است و می‌توان به ناموسشان تجاوز کرد!» اگر این دسته که طایفه بسیار اندکی هستند را کنار بگذاریم سایر مسلمانان چنین اعتقادی ندارند. بلکه سال‌ها در کنار هم زندگی کرده و با هم دوست و برادر بوده‌اند.

بحث‌های صمیمی و منطقی، راهی به سوی کاهش اختلاف

ما نباید به این حد نصاب قانع باشیم؛ بلکه باید سعی کنیم تا جایی که امکان دارد اختلافاتمان را کمتر کنیم. باید کسانی که صلاحیت بحث دارند در مجالس دوستانه‌، منصفانه و به دور از تعصب بنشینند گفت‌وگو کنند شاید در بسیاری از مسائل اعتقادی و فقهی هم اختلافات برداشته شود. ما گفتیم: همه اختلافات را نمی‌توان برداشت، اما نگفتیم که هیچ اختلافی را نمی‌توان حل کرد.

مرحوم آیت‌الله بهجت رضوان‌الله‌علیه می‌فرمودند: «در بحث با سایر مسلمانان ابتدا مسائلی را مطرح نکنید که پذیرفتنش برای آن‌ها خیلی سخت باشد. این‌گونه بحث‌ها به جایی نمی‌رسد؛ بلکه بحث را با این سخن شروع کنید که: شما چهار طایفه هستید و همگی یکدیگر را مسلمان می‌دانید. هیچ اشکالی هم ندارد. همه شما از چهار نفر از بزرگانی که تقریباً در یک عصر زندگی می‌کرده‌اند تقلید می‌کنید. اما همه این‌ها یا مستقیماً یا با واسطه از امام جعفر صادق علیه‌السلام استفاده کرده‌اند.

خود شما نقل کرده‌اید که جناب ابوحنیفه گفته است: «لولا السنتان لهلک نعمان؛ اگر آن دو سالی که در نزد امام صادق شاگردی کردم نبود هلاک شده بودم.» همچنین نقل شده که گفته است «ما رأیت افقه من جعفربن‌محمد.» حال ما از کسی تقلید می‌کنیم که بزرگان شما یا مستقیماً یا با واسطه، شاگرد او بوده‌اند.

آیا اگر تقلید از شاگرد جایز باشد، تقلید از استاد که به شهادت خود شاگرد، فقیه‌ترین مردم در زمان خودش بوده است جایز نیست؟ این مطلبی است که هیچ آدم منصفی نمی‌تواند آن را نفی کند. آیت‌الله بهجت مرحوم شیخ محمود شلتوت را مثال می‌زدند و می‌فرمودند: مرحوم شیخ محمود شلتوت مرتبه‌ای از تشیع را دارد. ایشان فتوا داد که تقلید از امام جعفر صادق صحیح است و بعضی از احکام قانونی زمان ایشان طبق فتوای امام صادق تصویب شد.

وقتی آن‌ها احساس کنند که اختلاف ما با آن‌ها در مرجعیت است باعث می‌شود که ارتباطمان نزدیک‌تر شود و با هم بیشتر تماس داشته باشیم. در این صورت آن‌ها کتاب‌های ما را هم می‌خوانند و بسیاری از اختلافات حل می‌شود. این بهترین راه برای ایجاد وحدت بین مسلمانان است».

البته هم در بین شیعیان و هم در بین اهل تسنن افراد نادرست و مریض وجود دارند، اما وجود آن‌ها نباید باعث شود که شیعه و سنی رویاروی هم قرار گیرند و خدایی ناکرده کار برسد به جایی که دشمنان با فتنه‌انگیزی بین آن‌ها جنگ داخلی راه بیاندازند؛ فتنه‌ای که متأسفانه گاه نمونه‌اش را در کشور پاکستان ملاحظه می‌فرمایید.

رعایت این حد از وحدت واجب است، به خصوص با فرمایش مقام معظم رهبری که به حرمت بدگویی از مقدسات سایر طوایف فتوای صریح دادند و آن را تحریم کردند. راه این‌که به وحدت حقیقی نزدیک شویم، یعنی اعتقادات و فتاوایمان بیشتر به هم نزدیک شود، این است که در فضایی سالم به بحث، مطالعه و تحقیق بپردازیم. این راه‌کار شبیه آن چیزی است که در حوزه‌های علمیه شیعه اتفاق می‌افتد. برخی از مراجع شیعه در دوران تحصیل، هم‌مباحثه و شاگرد یک استاد بوده‌اند، اما برخی فتاوایشان با هم فرق می‌کند. ایشان به آنچه که بین خود و خدای خود حجت است عمل می‌کنند. تلاش برای نزدیکی افکار، نه تنها با وحدت منافات ندارد، بلکه مکمل آن است.

از زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه نهادی به نام دارالتقریب ایجاد شد و مرحوم آقا شیخ‌محمدتقی قمی از طرف مرحوم آیت‌الله‌بروجردی به مصر رفتند و در آن‌جا ساکن شدند. ایشان باچند نفر از علمای الازهر از مذاهب مختلف جلساتی داشتند و مجله‌ای به نام رسال‌التقریب منتشر می‌کردند که در آن مقالاتی از مذاهب مختلف چاپ می‌شد و هر کس نظر خود را در مسائل اختلافی بیان می‌کرد. بعد از مدتی که روابط مصر و ایران در زمان شاه تیره شد این دارالتقریب تعطیل شد. از ثمرات آن دارالتقریب این بود که بعضی از کتاب‌های شیعه از جمله تفسیر مجمع‌البیان و کتاب المختصر النافع فی الفقه الامامی در مصر چاپ شد و کتاب المختصر النافع به عنوان متنی فقهی در دانشکده‌های حقوق و فقه استفاده شد.

روابط بین مذاهب اسلامی در این حد از سلامت پیش می‌رفت، اما دشمنان نگذاشتند. بعد از انقلاب اسلامی ایران مجمعی به نام مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامی تأسیس شد. تقریب یعنی نزدیک کردن. معنای این عمل این نیست که اصلاً اختلافات به کلی برداشته شود؛ چراکه چنین چیزی اصلاً عملی نیست؛ اما می‌توانیم به هم نزدیک شویم و اختلافاتمان را کمتر کنیم. به نظر ما یکی از راه‌های تقریب این است که در حوزه‌های مختلف، بحث‌های سالمی برگزار شود و در هر حوزه با روش و متد خاص خود تحقیق شود.

در مباحث کلامی با روش کلامی، در مباحث فقهی با متد فقهی، در مباحث تاریخی با متد تاریخی و … بحث شود. این‌ها را عرض کردم تا روشن شود که هدف ما از بحث درباره خطبه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها دشمنی با کسی نیست؛ بلکه قصد داریم سندی تاریخی را بررسی کنیم که علما و محققان بزرگی روی آن کار کرده و آن را به ثبت رسانده‌اند. شاید بیشترین بخش این خطبه در کتاب شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید آمده باشد. ابن‌ابی‌الحدید که یک سنی معتزلی است بسیاری از قسمت‌های حساس این خطبه را با سندی که معتبر می‌داند نقل کرده و گاه در جاهای دیگر از آن استفاده می‌کند. در ذیل همین خطبه مطالبی را از اساتیدش نقل می‌کند که واقعاً باید انصاف خودش و اساتیدش را تحسین کرد.


اهمیت بحث و تحقیق درباره این خطبه وقتی برای ما روشن می‌شود که بدانیم متأسفانه بسیاری از ما شیعیان علی‌رغم عشق وافر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از اصل این داستان اطلاع درستی نداریم. نمی‌دانیم مسأله فدک چه بود، چرا و چگونه مطرح شد، ادعای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها چه بود و چه بحث‌هایی درگرفت. وقتی ما چنین سندی، آن هم از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها داریم، چرا نباید اطلاع درستی از آن داشته باشیم؟! در حالی‌که این سند سخنانی است که حضرت در فاصله دو ماه و چند روز بعد از وفات پیغمبر ایراد فرموده‌اند که همه حیات اجتماعی سیاسی مستقل ایشان را تشکیل می‌دهد و این سخنان همان چیزی است که برای این ایام بسیار مفید است.

آداب بحث با مخالفان از دیدگاه قرآن

ارائه راه‌کار برای تقریب و وحدت آسان است، اما عمل کردن به آن، آداب و روش‌هایی را می‌طلبد. قرآن کریم به ما تعلیم می‌دهد که: وقتی می‌خواهید با مخالفان‌تان بحث کنید، بحث را با این نکته شروع کنید که: «ما دو نفر با هم در مسأله‌ای اختلاف نظر داریم که ممکن است من درست بگویم و شما در اشتباه باشید، یا شما درست بگویید و من به خطا رفته باشم. باید با هم به دنبال دلیل واقعی بگردیم و ببینیم کدام سخن درست است.» قرآن این روش را آموزش داده است؛ آن‌جا که می‌فرماید: وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَی هُدًی أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ، یعنی در این فضا فرض بر این است که معلوم نیست حق با چه کسی است. این روشِ شروع بحث است.
در مرحله بعد باید سعی کنیم مشترکات را مطرح کنیم. باز این یک اصل روان‌شناختی است که وقتی می‌خواهید با کسی بحث کنید اگر از ابتدا اختلافات را مطرح کنید، بحث به جایی نمی‌رسد. اما اگر اول مشترکات را بگویید و فضا را محبت‌آمیز کنید و بعد آرام‌آرام مسائلی را که زودتر قابل حل است مطرح کنید، بهتر به نتیجه می‌رسید.

البته حصول نتیجه هم به توانایی ما در بحث بستگی دارد و هم به آمادگی طرف مقابل. اگر طرفین اهل انصاف باشند و به این شیوه بحث کنند، زمینه پیشرفت بحث فراهم می‌شود. قرآن می‌فرماید: وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؛ در زمان بعثت پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بحث شیعه و سنی مطرح نبود.

مشرکین هم خیلی اهل بحث نبودند و دلیلی جز تقلید از گذشتگان نداشتند. اما یهود و نصاری عالمانی اهل قلم و کاغذ بودند که در حجاز مورد احترام بودند. از این‌رو بیشترِ بحث‌ها با علمای یهود و نصاری درمی‌گرفت. قرآن می‌فرماید: «در بحث با این‌ها جدال بی‌فایده‌ای را مطرح نکنید که به جایی نرسد؛ بلکه از جایی شروع کنید که زمینه پیشرفت در بحث را فراهم کند؛ بگویید: ما هر دو خدا را قبول داریم و معتقدیم خدا برای بندگانش معارفی را نازل کرده است. ما همه آنچه را که خداوند بر پیغمبران شما نازل کرده است قبول داریم: لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُم ْ. ما، هم به تورات و هم به انجیل ایمان داریم. شما نیز همه پیامبران الهی را قبول دارید؛ فقط پیامبر آخر را قبول نکرده‌اید.

اگر ایشان هم مثل سایر پیامبران الهی است و از طرف خدا آمده است او را قبول کنید. به آن‌ها بگویید: تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُم ْ؛۴ ما سخن مشترک داریم؛ بیایید روی این مشترکات تکیه کنید؛ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَ لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ؛ اصل را بر این بگذاریم که باید خدای یگانه را پرستید و هر چه او می‌گوید اطاعت کرد نه حرف‌های دیگران را.»

قرآن با این روش زمینه را برای بحث فراهم می‌کند. این‌که می‌فرماید: وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ، این لازمه توحید است، اما آن‌ها به این لازمه توجه نداشتند. می‌گفتند: «خدا یگانه است و هر چه او بگوید باید پذیرفت» اما به نوعی شرک مبتلا بودند. قرآن می‌گوید: «بیایید به لوازم این سخن ملتزم شوید.» خداوند به ما یاد می‌دهد که برای بحث کردن با مخالفان نباید ابتدا مسائلی را مطرح کرد که با آن‌ها در آن مسائل کمال اختلاف را داریم؛ چراکه با طرح آن‌ها به جایی نمی‌رسیم. اگر بخواهیم به نتیجه برسیم، باید از مسائل مورد اتفاق شروع کنیم و بعد آرام‌آرام تا جایی که شرایط اقتضا دارد پیش برویم.

حال که باید با یهود و نصاری با این روش بحث کرد، آیا صحیح است که وقتی می‌خواهیم با برادران اهل‌سنت بحث کنیم از شدیدترین مسائل اختلافی شروع کنیم؟! در این صورت مسلماً یا به نتیجه‌ای نمی‌رسیم یا راه خیلی طولانی می‌شود. آسان‌ترین راه این است که مشترکات را مطرح کنیم و بگوییم: «آیا شما اهل‌بیت را دوست دارید؟» من باور نمی‌کنم در بین یک میلیاردونیم مسلمان، یک میلیون نفر هم به این سوال، جواب منفی دهند. بنده حدوداً به چهل کشور دنیا سفر کرده‌ام و در هر کشوری با اهل‌سنت آن‌جا ارتباط داشته‌ام.

در این ملاقات‌ها به یک نفر هم برخورد نکردم که نسبت به اهل‌بیت بی‌احترامی کند. ما باید از این زمینه استفاده کنیم. بسیاری از اهل‌تسنن شرکت در عزاداری سیدالشهدا را به عنوان ادای اجر رسالت واجب می‌دانند. ما چنین عنصر مشترکی داریم. باید آن را احیا و روی آن تکیه کنیم.

در مرحله بعد پیشنهاد دهیم که: «بیایید تواریخ و اسناد را بدون تعصب بررسی کنیم و ببینیم آیا مسلمانان صدر اسلام رفتار درستی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها کردند؟» بعد اگر شرایط اقتضا می‌کرد سوال کنیم که: «نیت‌شان از این رفتار چه بود؟» باید بگوییم: «ممکن است کسی از روی اشتباه رفتار غلطی انجام دهد. ما می‌دانیم که بسیاری از مسلمانان صدر اسلام انسان‌هایی سطحی بودند که تازه مسلمان شده بودند. برخی از آن‌ها تابع رئیسشان بودند، به طوری که اگر او مسلمان می‌شد همه مسلمان می‌شدند و اگر او مرتد می‌شد همه برمی‌گشتند. از این‌رو می‌بینیم که در صدر اسلام چه پیشامدهای عجیب و غریبی رخ داد که به فرمایش مقام معظم رهبری ناشی از عدم بصیرت بود.»

اگر ما زمینه‌ای فراهم کنیم که با هم بنشنیم و بحث سالم، منطقی و استدلالی داشته باشیم و به همدیگر هم احترام بگذاریم، قطعاً این روش مؤثر خواهد بود، به خصوص در این دوران که زمینه‌های فراوانی برای نزدیک شدن شیعه و سنی در کشورهای مختلف فراهم شده است و بعضی از عالمان شیعه محبوب‌ترین انسان‌ها در نزد بسیاری از اهل‌سنت واقع شده‌اند. باید این فرصت‌ها را غنیمت بشماریم و از آن‌ها استفاده کنیم تا حقایق بیشتر روشن شود، به شرطی که تعصبات کور را کنار بگذاریم و حرف منطقی را با شیوه سالم دنبال کنیم.