برخی چهره‌ها و جریانات سیاسی در بزنگاه‌های حساس و اثرگذار به جای انجام رسالت خود و اتخاذ موضعی شفاف با ماوقع،روزه سکوت می‌گیرند و این رویه مانع رویت مرز دقیقی میان آنها و دشمنان کشور می‌شود.

خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست – زینب رجایی: ادبیات علوم سیاسی، واژه سیاست را شانه به شانه «جریان» می‌نشاند و شنیدن مکرر عبارت «جریان سیاسی» بیانگر آن است که سیاست، حیات و اثر خود را مدیون «جریان داشتن» است. به بیانی دیگر، سیاستمدار تا زمانی میان مردم به عنوان چهره‌ای فعال و اثرگذار شناخته می‌شود که نسبت به کنش‌ها، واکنش و نسبت به اعمال، عکس‌العمل داشته باشد.

سالیانی است که «اعلام موضع» به عضو منقطعی از بدنه برخی سیاست‌مدارن تبدیل شده است که فقدان آن چشم هر مخاطبی را می‌زند. سالیانی است که برخی از سیاستمداران فارغ از آنچه سبقه فعالیت، عنوان حزبی و ادعای نامدار بودنشان ایجاب کرده و می‌کند، در برابر پیشامدهای گوناگون، روزه سکوت می‌گیرند و خود را از هرگونه عرض اندامی در میدان سیاست مبری می‌دانند که به قول حافظ: «رفیقان چنان عهد صحبت شکستند، که گویی نبوده‌ست خود آشنایی!»

البته این سکوت در میان طیف‌های مختلف سیاسی دیده شده است، اما به گواه تاریخ در سال‌های اخیر، عده‌ای از اصلاح‌طلبان افزون بر دیگران به این انزوای خودخواسته تن داده‌اند. نگاهی به ماوقع تنش‌ها و التهابات سه دهه اخیر، نشان می‌دهد که جریان اصلاحات یا آغازگر و مدافع آشوب‌ها بوده، یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت در ردیف تماشاچیان نشسته و برهم خوردن نظم اجتماعی را بدون دخالتی برای بهبود شرایط، نظاره کرده است.

اصلاحات در بزنگاه‌های سه دهه اخیر کجا ایستاده است؟

گرچه «حوادث کوی دانشگاه» سال ۷۸ را می‌توان آغاز شکاف در سیاست داخلی ایران دانست به طوری‌که گروهی از اصلاح‌طلبان یا چپ‌گرایان را مقابل نظام قرار داد؛ اما گذشته از واقعه دوم خرداد، این آشوب‌های سال ۸۸ بود که به نقطه عطفی از تاریخ سیاست انقلاب تبدیل شد که علیرغم آنکه سال‌ها از آن می‌گذرد، هیچگاه سکوت اصلاح‌طلبان درباره آن پاسخ داده نشد.

روزهای خطیر بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری که اذهان عموم انتظار داشت اهالی سیاست صرف نظر از آنکه با «میرحسین موسوی» همسویی فکری و سیاسی دارند یا رقیب او به شمار می‌روند، اما با مرزبندی دقیق، موضع خود را مشخص کنند و با صراحت بگویند با آنچه در کوچه و خیابان‌ها رخ می‌دهد، با کسانی که صحت انتخابات را زیر سوال برده‌اند، با اوباشی که امنیت مردم را بر هم زده‌اند و با سودجویانی که چارچوب‌های نظام را شکسته‌اند چه نسبتی دارند، نه تنها گروه گسترده‌ای از اصلاح‌طلبان سکوت اختیار کردند، بلکه افراد شاخص این جریان با حمله به صحت انتخابات بر افکار جامعه چنگ زدند و بر آتش آشوب‌ها هیزم ریختند؛ این در حالی است که شاید اعلام برائت حتی گروهی از آنها درباره آشوب‌ها می‌توانست، بخشی از پایگاه اجتماعی و بدنه مردمی این طیف را از خطرات فتنه خیابانی سال ۸۸ در امان نگاه دارد، فتنه‌ای که به وضوح، واشنگتن و تل‌آویو فرماندهی آن را بر عهده گرفته بودند.

گرچه میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و بسیاری از کسانی که انتظار می‌رفت در صحنه مقابله آشوب و نظام، در کنار نظام بایستند، مقابل آن قرار گرفتند؛ اما گذر از این پیچ تاریخی، جهت‌گیری سیاسی گروهی را شفاف کرد که داعیه‌دار پایبندی به نظام بودند.

بعد از سال ۸۸، این تجربه چند بار دیگر هم تکرار شد. گران شدن بنزین در دوره دوم حسن روحانی، بهانه دیگری برای دشمنان جمهوری اسلامی بود تا اعتراضات مردمی را به سمت و سوی اهداف خودشان بکشانند؛ اما آن زمان نیز کوششی از جانب اصلاح‌طلبان برای آرام کردن فضای جامعه رخ نداد و هیچ اعلام برائتی از سوی آنان صورت نگرفت.

سکوت نشانه رضایت است!

مرزبندی نکردن با وقایعی که غرب آنها را در کشور رقم می‌زند، سکوت‌کنندگان را عملاً در صف مدافعان براندازی و حامیان داخلی دشمنان خارجی قرار می‌داد. از قدیم گفته‌اند: «سکوت، نشانه رضایت است». اینکه چرا سکوت به گزینه‌ای همیشگی برای برخی افراد تبدیل شده، می‌تواند پاسخ‌های متعددی داشته باشد؛ اما روشن است که یکی از مهم‌ترین علل آن، ارجح دانستن منافع شخصی و جناحی است. زمانی که منافع ملی، امنیت کشور و سلامت روان و آرامش مردم، زیر سایه اهداف گروهی یا انفرادی قرار بگیرد و مغفول بماند، «سکوت» نسخه‌ای کم‌عارضه برای سیاستمداران است.

البته می‌توان گفت همه تقصیر بر گردن افراد نیست؛ گاهی این جریان و جناح است که دستش از راهبردی اساسی خالی است و نمی‌تواند راه را به چهره‌ها و فعالان خود نشان دهد. جریانی که از استفاده درست از ظرفیت‌های خود ناتوان باشد، راکد می‌شود و به تبع آن، کسانی که در زیرمجموعه خود قرار می‎‌دهد را نیز از نقش‌آفرینی در صحنه سیاست باز می‌دارد؛ گرچه به نظر نمی‌رسد اصلاحات جریانی باشد که از سر ناتوانی در برهه‌های حساس ساکت مانده باشد.

سیاستی به نام «هیزم بر آتش دشمن ریختن»

جریانی که با ادعای اصلاح امور حفظ حیات می‌کند، همواره با انتخاب مواضعی که داشته، حاشیه را بر متن چیره کرده و خوراک لذیذی برای رسانه‌های خارج از کشور پخته است، به طوری که در وانفسای حمله دشمن مجالی برای اصلاح باقی نمی‌ماند. نکته آن است که این رویکرد، به رخدادهای بزرگ و اصلی هم محدود نمی‌شود. در تورق صفحات وقایع سال‌های اخیر می‌بینیم که گروهی از اصلاح‌طلبان حتی در موضوعات کوچک و پیش پا افتاده هم مرزبندی درستی و دقیقی با طرفین ماجرا نداشته‌اند.

روایت تخیلی یک صفحه اینستاگرام از حمله دو موتورسوار به «گوهر عشقی»، پرونده مضحکی از سوی دشمن بود که می‌کوشید به نوعی فضاسازی کند که این حادثه پشت پرده‌ای سیاسی داشته است. در این فقره نیز در حالی‌که نهادهای رسمی این ماجرا را تکذیب می‌کردند اما اصلاح طلبان یا ساکت بودند یا با انتشار مطالبی غیر مستند، از روشن شدن حقایق جلوگیری می‌کردند.

«بیانیه میرحسین» فرصت دیگری که اصلاحات برای مرزبندی آن را از دست داد

شانه خالی کردن از مرزبندی با دشمن، از سال‌ها پیش تا همین امروز ادامه داشته است، این را می‌توان در ماجرای بیانیه اخیر میرحسین موسوی و حمله او به راهبردهای نظام و حرمت‌شکنی او نسبت به شهدای مدافع حرم به وضوح دید.

اصلی‌ترین بانی ناآرامی‌های اواخر دهه هشتاد، بعد از آنکه توسط جریان خود به مهره‌ای سوخته مبدل شد، این بار از مرز سیاست داخلی و دست و پنجه نرم کردن با رقبایش گذر کرد و با انتشار بیانیه‌ای نشان داد که دعوا بر سر صحت انتخابات سال ۸۸ و داعیه اصلاح امور، نقابی بر چهره ضدانقلابی او بوده است و ریاست‌جمهوری دوره دهم، بهانه‌ای بوده تا مردم را به واسطه دخیل کردن آنها در فعالیتی اجتماعی در صف سپاه خود قرار دهد.

موسوی با انتشار این بیانیه و هدف قرار دادن شهدای کشور بار دیگر ثابت کرد، صلاحیت و تعهد لازم به ارزش‌های ملی و مذهبی را برای حضور در عرصه سیاست ندارد، اما نکته مهم بعد از انتشار این بیانیه سکوت کسانی بود که در طول این سال‌ها حمایت او را به سینه می‌زدند. به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبانی که از سال ۸۸ تمام‌قد از میرحسین موسوی حمایت کردند و خواهان رفع محدودیت‌های قانونی او بودند، باید واکنشی درباره این بیانیه نشان می‌دادند.

کسی فراموش نمی‌کند که تا مدت‌ها پس از انتخابات سال ۸۸، عرض اندام اصلاح‌طلبان برای حمله به صحت انتخابات تمامی نداشت. آنها در ناآرامی‌های بعد از انتخابات، نه تنها خط قرمزی میان خود و دشمن ترسیم نکردند بلکه با تزریق ادعاهای بی‌پایه و التهاب‌آور به جامعه و رسانه، شانس آرام گرفتن معرکه را از بین می‌بردند. «محمدرضا خاتمی» از فعالان تندروی اصلاح‌طلب در یک گفتگو، بدون هیچ‌گونه ادله و استدلالی، ادعا کرده بود: «در انتخابات ۸۸، هشت میلیون رأی بدون تعرفه به صندوق اضافه شده است که وزارت کشور وقت اعلام کرده در کشور ۳۹ میلیون نفر رأی دادند درحالی‌که آرا صندوق ۳۲ میلیون بوده است». همین ادعای تا مدت‌ها خوراک رسانه‌های معاند فارسی‌زبان شده بود.

امروز نیز اگرچه بسیاری از مسئولان، سیاستمداران و اندیشمندان علیه این بیانیه موضع‌گیری کردند؛ اما هنوز خبری از اصلاح‌طلبان و مرزبندی آنها با دشمن نیست. گرچه هیچیک چهره‌های صاحب‌نام، برای حمایت از اظهارات میرحسین و تأیید بیانیه او اعلام حضور نکرده‌اند؛ اما گویی مواقعی که سیاست‌های جریان اصلاحات زیر سوال می‌رود، این جریان تا جایی که ممکن باشد سر خود را زیر برف فرو می‌برد. همین سیاست در میان اصلاح‌طلبان نیز باعث شده مرز واضحی میان آنان و دشمنان جمهوری اسلامی قابل تشخیص و رؤیت نباشد.

در این میان مهدی کروبی که حامیان و عاملان فتنه ۸۸ بوده نیز بار دیگر، در صف مخالفان سیاست‌ها و ارزش‌های جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و از بیانیه حرمت‌شکنانه میرحسین حمایت کرد.

اعلام برائت کار سختی نیست

در این میان بسیاری از مسئولان و سیاستمداران از جریان اصلاحات خواستند تا با اعلام برائت از این بیانیه، در کنار خانواده شهدا و در قامت حمایت از سیاست‌های کلی نظام برآیند. «علیرضا سلیمی» عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی درباره بیانیه میرحسین می‌گوید: «اصلاح طلبان حتماً باید در برابر بیانیه تند موسوی موضع بگیرند، چرا که وی به مدافعان حرم توهین کرده است و این موضوع ربطی به مسائل حزبی و جناحی ندارد و مربوط به کیان کشور است. آنها باید هر چه زودتر مواضع خود را به صورت شفاف و روشن در مقابل این بیانیه مطرح کنند.»

همچنین «احمد نادری» عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی بیان می‌کند: «توپ در زمین اصلاح‌طلبان است؛ آنها به ویژه شخص محمد خاتمی که مدافع مواضع میرحسین بوده‌اند باید شفاف‌سازی کنند که همچنان دیدگاه‌های میرحسین را قبول دارند یا خیر؟»

وی می‌گوید: «اصلاحات باید شفاف کند که آیا راه خود را از میرحسین جدا خواهد کرد یا کماکان از او حمایت می‌کند، البته اگر عقلانیتی در اصلاحات وجود داشته باشد باید نسبت به اعلامیه اخیر اعلام برائت کند.»

«مجتبی توانگر» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز در نامه‌ای به محمد موسوی خوئینی‌ها، اسحاق جهانگیری، حسن خمینی، محمد خاتمی و محمدرضا عارف از آنها خواست تا نسبت به نوشته میرحسن موسوی واکنش نشان دهند.

بی‌طرفی معنایی ندارد؛ رد می‌کنید یا تأیید؟

با این همه هنوز هم اعلام برائت و مرزبندی دقیقی از سوی اصلاحات درباره این بیانیه صورت نگرفت و به نظر می‌رسد این بار هم قرار نیست اصلاحات در کنار ارزش‌های انقلابی بایستد. روشن است در این شرایط، انتقادی که به بی‌طرفان و سکوت‌کنندگان وارد است کمتر از کسانی نیست که موضعی ضدانقلابی و ضدارزشی اتخاذ می‌کنند.

صاحب‌نظران معتقدند اعلام موضع افراد، فارغ از آنکه از موضوعی حمایت می‌کنند یا آن را مردود می‌دانند، فرصتی برای آنهاست تا نگاه سیاسی و حکمت نظری خود را برای جامعه تبیین کنند. «عباس گودرزی» عضو هیئت رئیسه کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در این باره می‌گوید: «امروز به واسطه اظهارات غلط، سخیف و کینه‌توزانه موسوی فرصتی فراهم شده است تا ساکتین فتنه با ابراز انزجار و اعلام تنفر و محکومیت این اظهارات، خودشان را از خط فتنه و خط نفوذ بیگانگان در کشور جدا کنند که اگر چنین اقدامی نکنند، با سکوتشان مُهر تأییدی بر مواضع میرحسین می‌زنند و برای همیشه در پیشگاه ملت ایران محکوم خواهند بود.»

«فتح الله توسلی» عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی نیز معتقد است: «اگر اصلاح‌طلبان چنین تفکر و موضعی را قبول دارند باید آن قدر جسارت داشته باشند که در مقابل مردم بایستند و بگویند این بیانیه را خودمان تنظیم کرده‌ایم، آن را قبول داریم و هزینه‌های آن را نیز می‌پذیریم، تا مردم نیز بتوانند نسبت به مواضع و دیدگاه آنها آگاهی داشته باشند و تصمیم‌گیری کنند.»

جامعه حق دارد و باید بداند جریانات سیاسی چه نسبتی با موضوعات روز دارند، مدافع یا مهاجم؟ آن را تأیید می‌کنند یا رد؟ بعد از چهل دهه از جمهوری اسلامی باید شفاف شود که اصلاحات مدافع اصلاح است یا حامی ناهنجاری؟ اصلاح‌طلب بلندگوی مطالبات مردم است یا تریبون هوچی‌گری‌های دشمنان داخلی و خارجی علیه جمهوری اسلامی؟

رخدادهایی و بزنگاه‌های راهبردی و حساس بسیاری در طول این سال‌ها فراهم بوده تا سیاسیون به ویژه اصلاح‌طلبان فاصله خود با دشمن و مرز افکار و عقاید خود را با معاندان مشخص کنند؛ اما هنوز عزمی در این زمینه از سوی آنان رؤیت نشده است. هنوز هم اصلاح‌طلبان خود را در قامت دلسوزی نظام و تعهد به آرمان‌های امام (ره) و انقلاب معرفی می‌کنند اما در عمل، حاضر یا قادر به مرزبندی شفاف و قابل تشخیصی با دشمنان نظام نبوده‌اند. آیا کباده‌کشی انقلاب و مرزبندی نکردن با دشمن، به صورت توأمان و در یک مرام سیاسی می‌گنجد؟

برچسب‌ها