۳۰ دی ۱۳۹۲، ۹:۴۰

تفسیر قرآن/

محبت زمينه اطاعت را فراهم می‌كند/ درآميختن تعليم با تربيت در طريق محبت

محبت زمينه اطاعت را فراهم می‌كند/ درآميختن تعليم با تربيت در طريق محبت

آیت الله جوادی آملی با بیان اینکه محبت به معناي تبعيت نيست، بلکه كشش دروني است كه زمينه اطاعت را فراهم مي‌كند، گفت: اگر انسان به مالش، به فرزندش، به مسكنش، به تجارتش علاقه داشت و دستورات عبادي را هم انجام داد، اين عيب ندارد براي اينكه اين برای تنظيم امور است، اما همين شخصی كه به اين حبّ حلال مبتلاست، قلبش متيّم به حبّ حق نيست، اين حرام نيست، ولي جلوی كمال را مي‌گيرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 165 سوره بقره (وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یحُِبُّونهَُمْ كَحُبّ‏ِ اللَّهِ  وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ  وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ) در تبیین مفهوم محبت الهی گفت: محبت در اينجا به چه معناست؟ يك وقت انسان به چيزي علاقه‌مند است، براي اينكه او يك كمالي است يا يك موجود كاملي است، فقط در حدّ كمال به او دل مي‌بندد؛ يك وقت به چيزي علاقه‌مند است و از او پيروي مي‌كند. آنچه كه فعلاً مطرح است محبتي است كه زمينه اطاعت و تبعيت را در بر دارد. بت‌پرستان به خدا علاقه‌مند بودند، براي اينكه او «رب‌العالمين» است و «رب‌الارباب» و بتها را عبادت مي‌كردند، براي اينكه اينها ارباب متفرقون‌اند و ارباب جزئي و وسايط فيض. لذا خدا را اصلاً عبادت نمي‌كردند، تنها بتها را عبادت مي‌كردند و بتها را به عنوان وسايط و وسايل فيض مستقل مي‌ديدند و به اينها دل بسته بودند و اينها را اطاعت مي‌كردند.

وی افزود: خداي سبحان مي‌فرمايد: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً﴾ كه ﴿يُحِبُّونَهُمْ﴾ آن انداد را (ضمير جمع مذكر سالم آورد، براي اينكه از آنها كار ذوي‌العقول توقع داشتند، از اين جهت ﴿يُحِبُّونَهُمْ﴾ تعبير كرد) ﴿يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ﴾؛ همان ‌طوري كه خدا را دوست دارند، اينها را هم دوست دارند؛ اما اين‌چنين نيست كه اينها را عبادت بكنند همان ‌طوري كه خدا را عبادت مي‌كنند. آنها اصلاً خدا را عبادت نمي‌كنند، فقط بتها را عبادت مي‌كنند (بتها را معبود بالاستقلال مي‌دانند) و محبت را؛ هم نسبت به بتها و هم نسبت به غير بتها دارند؛ ولي مؤمن، محبتش نسبت به خدا از محبت مشرك بيشتر است: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ﴾؛ مؤمنين اين‌چنين‌اند. معلوم مي‌شود محبت كه يك وصف نفساني است، به خداي سبحان تعلق مي‌گيرد كه انسان، خدا را دوست داشته باشد.

محبت تبعیت نیست بلکه زمينه اطاعت را فراهم می‌كند

وی یادآور شد: گرچه محبت، زمينه اطاعت و تبعيت را فراهم مي‌كند؛ اما محبت به معناي تبعيت نيست، محبت همان كشش دروني است كه زمينه اطاعت را فراهم مي‌كند. گاهي انسان خداي سبحان را دوست دارد، براي اينكه او را از جهنم برهاند يا او را از بهشت متنعم كند؛ يا اينكه او را براي خودش دوست دارد. علي‌ايّ‌حال آنكه «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنة» عبادت مي‌كند، او خدا را در همين حدّ دوست دارد (اين‌چنين نيست كه اصلاً دوست نداشته باشد)؛ ولي آنها كه احرارند، خدا را بر اساس محبوبيتش عبادت مي‌كنند، ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ﴾. پس محبت به خدای سبحان تعلق مي‌گيرد و در آيات قرآن كريم شواهدي هست كه خدا محبوب انسانهاي كامل است و انسانهاي مؤمن نسبت به خدا دل مي‌بندند.

رهزنان طريق محبت خدا

صاحب تفسیر تسنیم در تشریح رهزنان طریق محبت الهی به آيه 24 سوره «توبه» درباره رویگردانی برخی از رفتن به جهاد، اشاه کرد و گفت: ...رهزنها اين است كه گاهي علاقه به پدر نمي‌گذارد پسر به ميدان برود، گاهي علاقه به پسر نمي‌گذارد كه پدر موافقت كند، گاهي علاقه برادر نمي‌گذارد، گاهي علاقه همسر يا عشيره و يا مال نمي‌گذارد، گاهي اشتغال به تجارت و پيشه نمي‌گذارد، گاهي آن مسكني كه در دست تعمير است و محبوب اوست و مسكن اوست نمي‌گذارد و مانند آن. خداي سبحان فرمود در روز غربت اسلام كه اسلام نياز به شما دارد، اگر اين رهزنها پيش شما از خدا و پيامبر و جهاد در راه خدا محبوب‌ترند، منتظر باشيد تا وعده الهي بيايد. معلوم مي‌شود مسلمانها به خدا و پيامبر و جهادِ في‌سبيل‌الله علاقه داشتند؛ منتها به آبا و ابنا و اخوان و ازواج و عشيره و اموال و تجارت و مساكن علاقه بيشتري داشتند. فرمود اگر آنها احبّ‌اند از خدا و پيامبر و جهاد، ﴿فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾ كه اين تهديد است و انذار.

مظاهر محبت خدای سبحان

آیت الله جوادی آملی افزود: معلوم مي‌شود خدا و پيامبر و جهادِ در راه خدا محبوب قرار مي‌گيرند؛ منتها همان طوري كه در بحثهاي قوّت، در بحثهاي عزت، در بحثهاي شفاعت و در ساير بحثها ملاحظه فرموديد، هر كمالي را كه خداي سبحان به غير خودش نسبت مي‌دهد، در جاي ديگر آن كمال را منحصراً ازآنِ خود مي‌داند تا معلوم بشود كه اين كمال در جاهاي ديگر به عنوان مظاهر ظهور دارد نه بالاستقلال، مسئله محبت هم همين ‌طور است. در اينجا هم فرمود محبت خدا و پيغمبر و جهاد، معلوم مي‌شود جهاد مي‌تواند محبوب انسان باشد، پيامبر مي‌تواند محبوب انسان باشد خدا هم مي‌تواند محبوب انسان باشد؛ اما محبتِ جهاد و پيغمبر براي آن است كه يكي راهنماست، يكي راه است؛ راهنما انسان را به خدا مي‌رساند، راه هم انسان را به خدا مي‌رساند. جهاد، راهي از راههاي الهي است (سبيل‌الله است) و پيامبر «هادي‌السبيل» است؛ هادي سبيل و سبيل هر دو براي اينكه انسان را به مقصد مي‌رسانند محبوب‌اند (محبوبيت اينها بالاصاله نيست)... براي اينكه انسان پيامبر را دوست دارد، ممكن است بگويند معناي محبت پيامبر اين است كه از او اطاعت كنيد، خدا را دوست دارند يعني از او اطاعت مي‌كنند، خب جهاد را دوست دارند يعني چه [يعني] از جهاد اطاعت مي‌كنند؟ در حالي ‌كه خود جهاد حكم است، جهاد كه فرمانده نيست فرمان است.

نقد پندار مشركان بر عدم امكان تعلق محبت به خدا

وی به نقد پندار مشركان بر عدم امكان تعلق محبت به خداوند پرداخت و گفت: گاهي انسان چيزی را دوست دارد. آنها چون فكر مي‌كردند كه خدا طرف محبت قرار نمي‌گيرد و انسان نمي‌تواند دوست خدا باشد (چون محبت را در حدّ همين عاطفه و شهوت و اين ‌گونه از امور تلخيص و تخليص مي‌كردند) خيال مي‌كردند كه خدا محبوب نمي‌شود و نمي‌شود انسان دوست خدا باشد، در حالي كه كمال، محبوب است و آنكه كمال محض است، محبوبيّت صرفه دارد. و برهاني كه در بحث قبل اشاره شد، همان جريان ابراهيم خليل(سلام الله عليه) است كه محبت را حدّ وسط قرار داد براي اينكه تعليم با تربيت آميخته باشد. يك وقت انسان برهانِ محض اقامه مي‌كند، مي‌گويد خداي سبحان كسي است كه اين نظم در اختيار اوست، اين تعليم محض است (آميخته با تربيت نيست) تربيت را با دليل و لسان ديگر بيان مي‌كنند، يك وقت طرزي دليل اقامه مي‌كنند كه اين تعليم با تربيت آميخته است.

این مدرس عالی حوزه افزود: آن همين راه محبتي است كه ابراهيم خليل(ع) طي كرد؛ در سوره مباركه «انعام» اين بود كه ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قَالَ هذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لاَأُحِبُّ الآفِلِينَ﴾ يعني انسان حتماً بايد دوست داشته باشد، براي اينكه محتاج نمي‌تواند دوست نداشته باشد و بايد به كسي دل ببندد كه آفل نباشد، زيرا در حال افول نياز را با چه كسي در ميان بگذارد؟ مگر نياز افول مي‌كند؟! اگر نياز دائمي است و آن رافع نياز آفل شد، پس معلوم مي‌شود او محبوب نيست. خب حالا اگر شمس و قمر ربّ بودند، در حال غروب و افول و غيبت كاری كه از آنها ساخته نيست، مگر آن ربّ افول كرد حاجت انسان هم افول مي‌كند؟! انسان در هر لحظه محتاج است؛ هم در اصل ذاتش هم در كمالات ذاتي‌اش، اگر هستي او عين ذات او نيست، در همه حالات به غير محتاج است؛ چه در هستي‌اش چه كمالات هستي‌اش. خب حاجت كه افول نمي‌كند، آن مبدأ حاجت كه آفل است، پس معلوم مي‌شود او محبوب نيست. انسان محتاج است، به كسي بايد دل ببندد كه افول نكند و غير خدا هر كه است آفل است؛ يا قبلاً نبود يا بعداً مرگ به انتظار اوست، ﴿لاَأُحِبُّ الآفِلِينَ﴾. هم به صورت شكل اول قابل تقرير است، هم به صورت شكل دوم؛ اينها آفل‌اند و هيچ آفلي محبوب نيست پس اينها محبوب نيستند، اينها آفل‌اند و خدا آفل نيست پس اينها خدا نيستند، گاهي با اختلاف مقدمتين گاهي با نظم شكل اول، اين بيان قابل تقرير است.

درآميختن تعليم با تربيت در طريق محبت

آیت الله جوادی آملی در ادامه تأکید کرد: بنابراين راه تعليم را با تربيت آميخت. يك وقت است انسان بحثهاي عقلي را مطرح مي‌كند كه خدايي هست؛ حالا يا براساس حدوث يا براساس حركت يا براساس امكان؛ ولي چيزي در خلال استدلال نصيب مستدل يا مستمع نمي‌شود، فقط فكر است ممكن است به عمل بنشيند ممكن است به عمل ننشيند. اما راه محبت، تعليم را با تربيت آميخت، لذا خداي سبحان فرمود مؤمن محبتش نسبت به خدا بيش از محبت ديگران است نسبت به خدا يا نسبت به بتان (اين در آيات).

قلب متيمّم

صاحب تفسیر تسنیم با اشاره به اینکه در روايات مسئله مناجات محبين يا تشويق به نيايش محبت و امثال ذلك فراوان است؛ گفت: در همين فرازهاي نوراني دعاي كميل اين است كه «وَ قلبي بحبّك متيما» (آن قلب لبريز از محبت را مي‌گويند متيم كه تيّمه الحب)، در آن فرازهاي نوراني دعاي شريف ابوحمزه ثمالي هم اين است كه «اللهم اني اسئلك ان تملأ قلبي حبا لك»، خب اگر سراسر قلب مملوّ و پر شد از محبت حق، جا براي غير نمي‌ماند. يك وقت بحث در اين است كه اگر كسي به چيزي محبت داشت، ولي از او اطاعت نكرد اين چطور است، اين عيب ندارد. اگر انسان به مالش، به فرزندش، به مسكنش، به تجارتش علاقه داشت و دستورات عبادي را هم انجام داد، اين عيب ندارد براي اينكه اين براي تنظيم امور است؛ ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ . اما همين شخصي كه به اين حبّ حلال مبتلاست، قلبش متيّم به حبّ حق نيست، قهراً نه حضور آن‌چناني دارد و نه خلوص اين‌چنين، اين حرام نيست؛ ولي جلوي كمال را مي‌گيرد. اين است كه در اين دعاها گفتند: «أنْ تملأ قلبي حبا لك و خشية منك» و امثال ذلك كه سراسر قلب مملوّ و پر مي‌شود از محبت حق و اين محبت چون محبت عقلي است؛ نه نفسي و امثال ذلك، محبوب هرچه كامل‌تر باشد محبت عقلي پرفروغ‌تر است.

کد خبر 2213052

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha