۲۷ تیر ۱۳۸۸، ۱۲:۲۵

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته/

بعد از اولین دیدار نامش را یادداشت کردم ؛ "مجتبی متین"!

بعد از اولین دیدار نامش را یادداشت کردم ؛ "مجتبی متین"!

اول بار در مهر دیدمش . بعد از اولین جلسه که با او داشتم ، در دفترچه یادداشتم نامش را "مجتبی متین" ثبت کردم. متین بود و با وقار . استاد بود... و بی ادعا.

خبر پتک سنگین بر آیینه بود ...

اول بار در مهر دیدمش . بعد از اولین جلسه که با او داشتم ، در  دفترچه یادداشتم نامش را "مجتبی متین"  ثبت کردم. متین بود و با وقار . استاد بود...

... و بی ادعا.

در هیاهوی انتخابات اخیر  تا پاسی از شب سختکوشانه  پشت رایانه اش می نشست و عکس ها را ادیت می کرد. هیچ وقت ندیدم برنجاند . اگر چه می رنجید، اما لبش خندان بود و باز هم با وقار و متانت. هیچگاه ندیدم چیزی را بر کارش مقدم بداند. متعهد بود و متخصص.  شب که خبر رفتنش را خواندم دلم گرفت. همه اهالی مهر دوستش داشتند و من هم. ضمن تسلیت به همکاران خوبم در مهر و خانواده معزز عزیز به خدا پیوسته برایش اجر و غفران الهی مسالت دارم.

تکین و دخترکش شکیلا ؛ پدر و مادر و دختر ، خانواده ای که میهمان خدا شدند

------------------------

نوشته احمد جعفری چمازکتی

کد خبر 914200

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha