۲۷ تیر ۱۳۸۸، ۱۶:۵۶

از مرگ او هم می توان آموخت /

سفر تکین با هم بودن را به یاد آورد

سفر تکین با هم بودن را به یاد آورد

گفتند پس از دیدن مرگ دخترت -همان جگر گوشه ات که اصلا این سفر را به خاطر او آغاز کردی- رفتی ! به سفر ابدی رفتی برای اینکه پدر بمانی و چه تعهدی از این بیشتر؟

آنکس که آموخت "پدر" باشد و پدر بماند، رفتن و نرفتنش ، بودن و نبودنش، سکوت و سخنش همه درس است ... 

ما که طبق عادت مالوف و رسم همیشگیمان عادت داریم دریغ گویان پشت دست بگزیم که ای وای ... چه زود رفت! در سوگواریها نیز از یکدیگر سبقت می گیریم و جامه می درانیم اما افسوس که دیگر دیرشده و درد و دریغ که قدر یکدیگر را در زمان حیات نمی دانیم!

تکین رفت. تقدیر چنین بود، البته ما نیز در قفایش می رویم. این حادثه غریبی نیست. از اینگونه حوادث هر لحظه در کمین هر یک از ماست. شاید همین فردا تیرغیب دیگری همکار دیگری را  نقش زمین کند. با تقدیر نمی شود جنگید اما آنچه مهم است نگاه ما و برداشت ما از زندگی است. مهم این است که ما  از این آمدنها و رفتنها چه می آموزیم.

بله سخت است. سقف زندگی بدون مجتبی کوتاه است اما زندگی ادامه دارد. اینک مجتبی در بین ما نیست اما مجتبی ها وجود دارند که هنوز ما نمی بینیم. اصلا شاید او راحت شده باشد. کسی چه می داند شاید او از اینکه دیگر محکوم به خواندن خبرهای بد و یا انتشارعکسهای ناگوار و دیدن صحنه هایی از مرگ و سقوط و آتش وتصادف و...نیست خرسند است. شاید اواز اینکه در کنار خانواده اش به آنچه می خواهد می رسد شادمان است و تنها غمش این باشد که  نمی تواند پیامش را به ما برساند، همان پیامی که همواره در سینه اش پنهان داشت : " بیا تا قدر یکدیگر بدانیم" ...

کسی چه می داند؟ اما آنچه ما می دانیم این است که او همکاری "انسان" بود. با حیا، مودب ومحجوب. زندگی در کنار او جریان داشت. مهمتر از همه مجتبی پدر و انسانی سعادتمند بود که هیچگاه دختر و همسرش را در هیچ شرایطی تنها نگذاشت حتی در سفر آخرت. ما که از حیات او نیاموختیم از مرگش بیاموزیم، با هم باشیم .

---------------

حمیدرضا عاطفی- دبیر موسیقی مهر

کد خبر 914456

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha