از هر جهت نگاهش کنی باید بگویی تکین تک است، تکین یعنی یکی یک دانه، هم داخل خانه و هم بیرون در محل کار. آقا مجتبی اهل ورزش بود. از فوتبال گل کوچک و بزرگ گرفته تا سالنی و والیبال و شنا و...
خیلی از دوستان و همکاران را گفته و نوشتهاند که واقعا در شان تو بود. اما من نمیخواهم خیلی حرفهای تکراری بزنم چون همه چیزهایی که آنها گفتند من در تو دیده و آنها را لمس کردهام. اما مطلبی را که میخواهم بگویم مربوط میشود به بچه محلمان. آقا مجتبی را میگویم، واقعا مرد بود.
مجتبی را از سال 73 میشناسم، یعنی بیش از 15 سال. ما نه تنها همکار بودیم بلکه با هم رفیق بودیم و بچه محل. خیلی اتفاق افتاده بود وقتی هر دو از روزنامه یا خبرگزاری خارج میشدیم من آقا مجتبی را تا سر کوچهشان میرساندم و معمولا در مسیری که میرفتیم با هم اختلاط میکردیم. در زندگی خیلی سختیها کشیده بود اما از آنچه داشت راضی بود و شاکر.
یکبار از مجتبی خواستم چند عکس از دخترم فاطمه بگیرد و با کمال میل قبول کرد. قرارمان شد پارک بزرگ خزانه. وقتی داشت عکسها را میگرفت به او گفتم خدا هر کس را دوست داشته باشد، اولین بچهاش دختر میشود. دو سه سال بعد خدا به مجتبی هم دختری داد به نام "شکیلا".
امروز آنچه من به مجتبی گفته بودم، طوری دیگر به من بازگرداند و کاملش کرد و گفت: هر کس آدم خوبی باشد و این خوبی را حفظ کند و خدا هم دوستش داشته باشد، خدا او را از زمین به آسمان و عرش میبرد.
امروز که عکسهایش را نگاه میکنیم این باور را داریم که عکسهای مجتبی تا ابد ماندگار خواهد ماند و ما نظارهگر آن خواهیم بود و با همین عکسها خاطرات و یاد او را زنده نگاه خواهیم داشت.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
فریدون احمدی ـ مدیر داخلی خبرگزاری مهر
نظر شما