۴ آبان ۱۳۸۶، ۱۱:۱۷

/ مروری بر یک کتاب /

افشای مفاسد و انحصارگری ناشران در نظام های فرهنگی بیمار

افشای مفاسد و انحصارگری ناشران در نظام های فرهنگی بیمار

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: "ترجیع بندی برای شاعران جوان" نوشته فتح الله بی نیاز با دستمایه قرار دادن موضوعی فرهنگی و ادبی، به واکاوی پاره ای دغدغه های روانی هنرمندان و نویسندگان و کشمکش های موجود در عرصه روشنفکری در سرزمینی توسعه نیافته (شوروی) پرداخته است.

"ترجیع بندی برای شاعران جوان" از چند منظر قابل بررسی و نقادی است. در وهله اول، مضمون این رمان از تمایل نویسنده اش به طرح پرسش هایی بنیادین در جامعه روشنفکری و نقد تناقضات موجود در عملکرد و باورهای این قشر خبر می دهد.

همچنین رمان را می توان از نگاهی فراتر، نوعی سیلان در روان انسان و سنجش توانایی ها، ضعف ها، قوای ایمانی و تحمل و بردباری او در جریان زیست طبیعی (انسانی) و نیز حیات جمعی (فرهنگی و اجتماعی) دانست. کتاب از این دو نقطه نظر سرشار از پرسشگری، ابهام زایی و حیات بخشی به روح بی تحرک و اصول فراموش شده بشر است که از رهگذر پرداختن به ماجرایی تراژیک - در قلمرو اندیشه و فرهنگ - به نقدی درون گفتمانی در دایره روشنفکری کشورهای توسعه نیافته و توتالیتر دست زده است.

این نوشتار تلاش می کند گوشه ها و زوایای گشوده شده در این رمان را که با جسارت و صراحتی خاص - و شاید برای نخستین بار - مطرح شده، مدنظر قرار دهد.

یوری در این اثر نماینده شاعرانی است که برای ورود به میدان نشر و حضور در جامعه می بایست سرخوردگی ها، تحقیرها و اهانت هایی فراوان را از سر بگذرانند 
داستان، ماجرای بازخوانی و ورود دوباره به پرونده ای است که از قتل چند ناشر نامدار توسط شاعری جوان (یوری) و معشوقه اش (نادژدا) حکایت می کند. یوری در این اثر نماینده شاعرانی است که برای ورود به میدان نشر و حضور در جامعه می بایست سرخوردگی ها، تحقیرها و اهانت هایی فراوان را از سر بگذرانند.

در مملکتی (شوروی) که یوری می زید، دخترکان زیبارو مشکل چندانی برای انتشار آثار دست چندم خود ندارند و پاره ای وابستگی ها به حاکمیت و مافیاهای حاکم نیز شرایطی مطلوب را برای عده ای سودجو فراهم آورده است. در چنین فضایی جوانانی که بطور مستقل قصد استعدادنمایی، حضور و زیستی هرچند ساده و بی تکلف را در میان اهل فرهنگ دارند، یا در راه رسیدن به خواسته خود ناکام می مانند و یا ناچار، تن به خودفروشی و پای گذاردن بر اصول انسانی و خدشه دار ساختن باورهای بنیادین خود می دهند.

ناشرانی که فتح الله بی نیاز توصیف می کند، هیچ یک نه تنها فرهنگ دوست و روشنفکر نیستند بلکه با اپیدمی های صنفی خاص خود، اعتبار ماهوی قشر فرهنگی را نیز از میان برده اند (هرچند همگان از آن رویه پلید و کریه بی اطلاع باشند و همچنان آنان را فرهیختگان جامعه بپندارند.)

"پاولنکو" یکی از ناشران مغضوب یوری، کسی است که با راهنمایی برادرزاده اش نشر راه می اندازد اما به راستی بی سوادتر از آن است که حتی کتاب ها را نگاه کند. او از سوی دیگر با رونق گیری بازار، به کار بساز و بفروشی هم روی می آورد و مجتمع مسکونی می سازد و... او شرکایش را فریب داده و آنها را بدهکار کرده و به زندان اندخته است. پاولنکو معمولا آثار نویسندگان و شعرای جوان را با هزینه خودشان چاپ می کند و روال کارش هم این است که پول چاپ 5 هزار جلد را از آنها میگیرد ولی هزارتا بیشتر چاپ نمی کند.

 نقد تندوتیز نویسنده متوجه آنهایی است که بر عرصه اندیشه و فرهنگ استیلا دارند اما هیچ کس از رفتارها و اخلاقیات زننده و غیرانسانی آنها مطلع نیست و آنان را به راستی نمایندگان تفکر و فرهنگ جامعه می پندارند 
نقد تندوتیز نویسنده متوجه آنهایی است که بر عرصه اندیشه و فرهنگ استیلا دارند اما هیچ کس از رفتارها و اخلاقیات زننده و غیرانسانی آنها مطلع نیست و آنان را به راستی نمایندگان تفکر و فرهنگ جامعه می پندارند. ناشران جهان داستان بی نیاز که در مملکتی استبدادزده - شوروی کمونیستی - رشد و نمو یافته اند، تاثیر بسزایی در انحطاط فرهنگی جامعه و سرخوردگی نسل نوقلم داشته اند. آنها کسانی هستند که تنها و تنها با قواعد کاسبکارانه و روش های سودآور سروکار دارند و ذره ای به پیشبرد اهدافی که شاعران و نویسندگان در سر می پرورانند نمی اندیشند. البته در این نظام های فاسد و بیمار نیز نویسندگان مجبورند خود را با مافیاها و باندهایی از این سنخ هماهنگ سازند.

در کنار رویکرد ضدفرهنگی آنان با مولفان و هنرمندان نوپا و مستقل، نکته بارزتری که در میان این صنف به چشم می خورد، رذالت اخلاقی و رفتارهای غیرانسانی و سوءاستفاده های جنسی آنان با بهره گیری از موقعیت مطلوب شان در وادی نشر است.

نویسنده در جایی این پرسش را پیش می کشد که آیا چنین ساختار انحصارگر، فاسد، معیوب و رشد نیافته ای میراث لنین ها و استالین هاست؟

لازم به توضیح نیست که نویسنده رمان چه سهمی از انحطاط فرهنگی و سیاسی نظام استبدادزده و عدالت گریز شوروی سابق را متوجه اهالی نشر و مدعیان فرهنگی می داند؛ همین بس که او تنها به ذکر احوالات یک شاعر آرزومند ذوق ورز و جوان می پردازد و از زاویه نگاه یک هنرمند لطیف الطبع به آسیب ها و امراض درون جبهه اهل فرهنگ اشاره مستقیم می کند و ساختمان سست و بنای روبه سقوط آن را ترسیم می کند.

این رمان روایتی تراژیک، نیشتری دردآور و ترجیع بندی تکراری و ناتمام است که بر بیهودگی، افراط و تفریط و جهل تاکید می کند. بی نیاز پیشینه و تبار یکی از ناشران بی سواد و هرزه ای را که توسط شاعر مجازاتگر به سزای اعمال خود می رسد این طور تشریح می کند: " او در عمرش کار مهندسی نکرده. پیش از فروپاشی درحال مستی در کافه پرت افتاده ای به رهبران حزب دشنام داده بود، به همین خاطر به شش ماه زندان محکوم شده بود. همین شش ماه از او یه شهید راه آزادی و دموکراسی ساخت. پس از فروپاشی، یکی از کاندیداهای دوما برای بهره برداری و کسب رای شروع کرد به بزرگ کردن این چهره. تونست از کمک های مالی طرفداراش پول خوبی دراختیار او بذاره و چون او چیزی بلد نبود وارد کار نشر شد که نه سواد می خواد نه دانش. او یا کتاب های دخترها و زن هایی را چاپ می کرد که می فهمید می تونه باهاشون همبستر بشه یا به خاطر فلان زدوبند کار چاپ می کرد؛ حتی با پول خود مولف..."

راوی البته در جاهایی، پا را از روایت و توصیف فراتر می گذارد و بسته به شرایط و حوادث داستانی، دست به قضاوت، اظهارنظر و تحلیل های فلسفی، جامعه شناختی و روان شناسانه می زند که در پاره ای موارد، اثر را به متنی هشداردهنده و واجد رسالتی فراروایی و فراداستانی بدل می سازد. (مثل صفحه های 86 تا 90)

این رمان که سیر تحول تدریجی یوری را به عنوان شاعری جوان، لطیف و عاشق پیشه اما منتقم و انقلابی بازمی گوید، بیش از هرچیز با اتکا به شواهد بیرونی به پرورش روان شخصیت اصلی خود پرداخته است
البته چیره دستی بی نیاز در داخل کردن انگاره هایی از متون ادبی و فلسفی و نیز منابع و شواهد تاریخی (بیرونی) به داستان که هرلحظه خواننده را با تمثیل ها و مابه ازاهای متعدد آشنا می کند، استفاده از گفتارهای سنجیده و پرقوت، درج نقل قول های فلاسفه، روشنفکران و دیکتاتورها و... به فراخور لحظات داستانی و درلابلای خاطره ها و فلاش بک ها، زبان اثر را فخیم و دانشور ساخته و آن را از الحان معمولی و دم دستی جدا کرده است.

بی نیاز در این داستان اگرچه تا اندازه ای شیوه مبالغه گویانه و سیاه و سپیدنمایی را برای نمایش رذالت ها و قساوت ها و کوته بینی های قشر خاصی از اجتماع برگزیده، اما با استفاده از تکنیک های روایی شامل فلاش بک و تودرتو -  با ورق زدن پرونده ها و نامه ها و نوارهای بجا مانده - داخل کردن زاویه نگاه های غیراول شخص (از منظر دیگر شخصیت ها) و نیز دیالگوگ های عمیق و پروریده، رمان را از خطر بزرگ افتادن به ورطه سانتی مانتالیسم نجات داده و آن را به اثری انتقادی - فرهنگی با دارا بودن تکنیک هایی نرم در روایت بدل کرده است. اصطلاح "نرم" را از اینرو می توان برای تکنیک های "ترجیع بندی برای شاعران جوان" بکار برد که نویسنده تلاشی برای جلوه نمایی روش های روایی خود (فلاش بک ها، رفتن به ذهنیت و بازگشت به جهان خارج، وارد شدن راوی اول شخص به عنوان فردی ناظر بر وقایع و گزارش دهنده اتفاقات) نکرده و این روش ها را به آهستگی و غیرمحسوس در اثر بکار بسته است.

این رمان که سیر تحول تدریجی یوری را به عنوان شاعری جوان، لطیف و عاشق پیشه اما منتقم و انقلابی بازمی گوید، بیش از هرچیز با اتکا به شواهد بیرونی به پرورش روان شخصیت اصلی خود پرداخته و در این باره با استفاده از بازگشت ها و تقطیع های پی در پی، مواجهه او را با پدیده های منفور پیرامون، منطقی و مستدل جلوه می دهد.

درواقع فتح الله بی نیاز که ابتدا تصویری از انتقام های یوری و همدستی نادژدا با او ارائه می دهد و سپس به شرح ماوقع می پردازد، بیش از روان شناسی درونی آدم هایش به شناخت جایگاه اجتماعی - طبقاتی آنها توجه داشته و به همین دلیل راوی دیگری را برای بازخوانی پرونده یوری و قتل های ناشران انتخاب کرده است.

کد خبر 574786

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha